خاقانی شروانی کیست | زندگینامه + آثار و اشعار
خاقانی شاعر نامدار ایرانی و سراینده قصیده معروف و باشکوه «ایوان مدائن» است. شاعری دانشمند که شیوهای نو را به شعر فارسی وارد کرد.
خاقانی شروانی شاعر صاحب سبک و قصیدهپرداز مشهور سده ششم هجری، از بزرگترین شعرای زبان و ادب فارسی است. شاعری که در میان عامه مردم کمی مهجور مانده و پیچیدگی مضامین، زبان فاخر، طبع بلند و فنون شاعری کمنظیرش، او را همواره خاص جلوه میدهد. از این جهت خاقانی را «دیرآشنا» مینامند و به اعتقاد بسیاری از اساتید زبان فارسی، برای فهم و لذت بردن از اشعار او، باید مقدماتی را فراهم کرد. در نثر هم به مانند شعر، بسیار فاضلانه سخن میگوید و نثر خاقانی را نثری فنی و مصنوع میدانند.
در وصف مهارت و شاعرانگی خاقانی شروانی همین بس که شعرای نامداری چون نظامی، وحشی بافقی، مولوی، حافظ و سعدی از او تاثیر گرفتهاند. از بارزترین ویژگیهای شعری خاقانی، توجه به آیین مسیحیت و تکریم دین اسلام بهصورت توأمان است. او در میان شاعران دیگر، بیشترین اشعار را در وصف رسول اسلام دارد و از این جهت خاقانی را «حسان العجم» نامیدهاند. از سویی دیگر، بیشترین اشارات به مسیح در ادب فارسی را هم به او نسبت میدهند. در این نوشتار با خاقانی، که به زعم بسیاری بزرگترین قصیدهسرای زبان فارسی است، بیشتر آشنا میشویم.
آنچه درباره خاقانی در این مقاله میخوانید
خاقانی کیست؟
بوستان خاقانی در تبریز؛ منبع عکس: پینترست
افضلالدین بدیل بن علی خاقانی حقایقی شروانی، ملقب به «حسان العجم» و متخلص به خاقانی، شاعر نامدار ایرانی در قرن ششم هجری و از بزرگترین قصیدهسرایان زبان و ادب فارسی است. او در ابتدا «حقایقی» تخلص میکرد و پس از ورود به دربار خاقان شروانشاه، لقب «خاقانی» را برایش انتخاب کردند. خاقانی به «شاعر صبح» نیز شهرت دارد؛ چراکه به کرات و به زیباترین شکل ممکن، از صبح و سپیدهدم در اشعار خود سخن میگوید.
شعر خاقانی را بهدلیل پیچیدگیهای فراوان، برخی «شعر خواص» معرفی کرده و او را نیز «شاعر دیرآشنا» لقب میدهند. توصیفات، شیوه بدیع سخنپردازی، مضامین شاعرانه و عارفانه، تخیل و تصویرسازیهای کمنظیر، ترکیبات تازه، کاربرد شگرف صنایع ادبی و استفاده از اصطلاحات علوم مختلف چون ریاضی و طب و نجوم، در کنار بهرهگیری از موسیقی و آداب و رسوم زمانه، شعر خاقانی را خاص، برجسته و متمایز ساخته است. اشعار و شیوه شاعری او بر شاعران بزرگ دیگری چون عطار نیشابوری، مولانا، سعدی و حافظ شیرازی هم تاثیرات جدی بر جای گذاشت. در این میان، حافظ بیش از دیگران از خاقانی بهره برده و در بسیاری از موارد از جمله غزل معروف «ای هدهد صبا به سبا میفرستمت / بنگر که از کجا به کجا میفرستمت»، به استقبال مطلع این غزل از خاقانی رفته:
ای صبحدم بین که کجا میفرستمت
نزدیک آفتاب وفا میفرستمت
با این حال، خاقانی که گفته میشود گوشه چشمی به هیچ شاعری ندارد، خود ارادتی خاص به حکیم سنایی غزنوی، شاعر و عارف قرن پنجم و ششم هجری داشت و در سرایش قصاید عارفانه از شیوه او پیروی میکرد. علاقه و احترام خاقانی به سنایی تا جایی است که خود را بدیل سنایی میخواند:
بدل من آمدم اندر جهان سنایی را
بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد
به گواه عوفی در «لبابالالباب» برخی معتقدند شیوه سخن، بر خاقانی ختم شده و بزرگان دیگری نیز همواره، اندیشه توانا و قریحه سرشار و طبع بلند او را ستایش کردهاند. خاقانی را همچنین بزرگترین ستاینده کعبه و رسول اسلام در زبان فارسی معرفی میکنند؛ چنانچه عمویش کافیالدین بدین جهت او را «حسان العجم» میخواند و زکریای قزوینی نیز، خاقانی را پاسدار مروت و دیانت میدانست.
اشارات و کنایات و استفاده از فرهنگ مسیحیت هم در بسیاری از اشعار خاقانی به چشم میخورد. توجه به آیین مسیح، در واقع یکی از ویژگیهای شعر خاقانی به شمار میآید. این مضمون بهقدری در اشعار او بارز است که برخی مسیح در ادب فارسی و مسیح در دیوان خاقانی را در دو کفه ترازو قرار میدهند.
از سویی دیگر خاقانی را شاعری مبتکر با سبک تازه در سخنوری و به عبارتی از نوآوران قرن ۶ هجری معرفی میکنند. او در مقابل جریان رایج شعر خراسانی ایستاد و هنرمندانه با شیوهای بدیع و بیهمتا، به بیان افکار خود پرداخت. خود در قصیدهای میگوید:
پادشاه نظم و نثرم در خراسان و عراق
کاهل دانش را ز هر لفظ امتحان آوردهام
منصفان استاد دانندم که از معنی و لفظ
شیوه تازه نه رسم باستان آوردهام
آرامگاه خاقانی کجاست؟
مقبرة الشعرا تبریز؛ منبع عکس خبرگزاری تسنیم
خاقانی در اواخر عمر ساکن تبریز بود و در همان شهر نیز چشم از جهان فرو بست. آرامگاه خاقانی شروانی در «مقبرةالشعرا تبریز» که در گذشته «گورستان سرخاب» نامیده میشد، قرار دارد. این مکان از آرامگاههای تاریخی تبریز به شمار میآید که در محله سرخاب واقع شده و بهجز خاقانی، بیش از ۴۰۰ شاعر و عارف نامی کشور نیز از ۸۰۰ سال پیش تاکنون، در مقبره الشعرا مدفون شدهاند. از سال ۱۳۵۰ خورشیدی، بنای یادبودی در این مکان ساختهاند که امروزه یکی از نمادهای اصلی شهر تبریز نیز محسوب میشود. مقبره الشعرا از سال ۱۳۸۷ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
- آدرس مقبره الشعرا (آرامگاه شاعران): تبریز، محله ششگلان، خیابان ثقه الاسلام، تقاطع عارف، تکیه حیدر، در کنار بقعه سید حمزه و مقبره قائم مقام و ملاباشی (مشاهده روی نقشه)
زندگینامه خاقانی
خاقانی شروانی در حدود سال ۵۲۰ هجری قمری در شهر شروان چشم به جهان گشود که امروزه جزئی از جمهوری آذربایجان و نزدیک به باکو است. پدرش «نجیبالدین علی مروی» نجاری میکرد و پیشه مادرش را که از مسیحیان نسطوری به شمار میآمد، طباخی و بافندگی ذکر کردهاند. بهدلیل فقر خانواده، سرپرستی افضلالدین بدیل را در کودکی به عموی او «کافیالدین عمر بن عثمان» سپردند. نام کافیالدین که ادیب، منجم، فیلسوف و طبیبی توانا بود، علاوه بر سرپرست، بهعنوان اولین استاد خاقانی نیز در تاریخ ثبت شده است. استادی که علومی چون طب، نجوم، تفسیر، حکمت و زبان عربی را به برادرزاده خود آموخت و لقب «حسانالعجم» را بهدلیل مداحی پیامبر اسلام برای خاقانی برگزید. خود در جایی میگوید:
چون ديد كه در سخن تمامم حسان عجم نهاد نامم
خاقانی تا ۲۵ سالگی که کافیالدین در قید حیات بود و زیر چتر حمایت او، به فراگیری علوم مختلف پرداخت و پس از مرگ عمو، از تعلیمات شاعر بزرگ معاصر خود «ابوالعلا گنجهای» کسب فیض کرد. ابوالعلا، شاعر دربار «خاقان منوچهر شروانشاه» بوده و بعدها بهعنوان پدر همسر خاقانی نیز از او نام بردهاند. علاقه استاد به شاگرد، علاوه بر خویشاوندی سببی، پای خاقانی را به دربار نیز باز میکند.
پس از معرفی افضلالدین توسط ابوالعلاء گنجهای به دربار شروانشاه، لقب خاقانی را برای او انتخاب کرده و حدود ۴۰ سال در دربار شروانشاهان، به شاعری و دبیری مشغول میشود. امری که به تیره شدن روابط خاقانی با ابوالعلا گنجهای منجر شده و طبع حساس خاقانی و رقابتهای موجود، آنها را به رنجشخاطر و هجوگویی یکدیگر وادار میکند.
شهرت خاقانی جوان در این زمان، از مرزهای زادگاهش فراتر رفته و به خراسان و عراق هم رسیده بود. از او بهعنوان شاعری اهل سیر و سفر یاد میکنند که برای دیدار با عالمان و شاعران روزگار خود، به شهرهای مختلفی رفت. با این حال به دلایلی چون مخالفت دربار، فرصت چندانی برای سیاحت نداشت و اشتیاق و آرزوی دیدار از خراسان، هرگز رهایش نساخت. خراسانی که آن روزها از آبادترین و ثروتمندترین نقاط ایران بوده و توجه سلطان سنجر پادشاه سلجوقی به شاعران و دانشمندان، خاقانی را ترغیب به هنرنمایی در دربار او میکرد. در قصیدهای اشتیاق و اندوه خود را اینگونه بیان میکند:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند
عندلیبم به گلستان شدنم نگذارند
نیست بستان خراسان را چو من مرغی
مرغم آوخ سوی بستان شدنم نگذارند
خاقانی در اولین سفر که در ۵۵۱ هجری اتفاق افتاد، به قصد زیارت کعبه، راهی حج میشود و قصیدههای فراوانی از جمله در وصف راه مکه و دیدار از خانه خدا میسراید؛ قصیدهای که خواص مکه آن را با آب زر مینویسند. مثنوی «ختم الغرائب» که بعدها به «تحفة العراقین» موسوم شد نیز بهعنوان تنها مثنوی خاقانی، در این سفر به رشته تحریر درمیآید.
مقبولیت علمی و جایگاه بلند خاقانی در دربار از یک سو و اعتبار و آوازه او بهعنوان شاعری توانا از سویی دیگر، رفته رفته حسادت اطرافیان شروانشاه و در نهایت خشم شاه را برانگیخت. از طرفی برخی از تذکرهنویسان معتقدند میل به کنارهگیری شاعر از دربار، یکی دیگر از دلایلی بود که خاقانی را حدود یک سال، محکوم به حبس کرد. خاقانی پنج قصیده حبسیه دارد که از جمله معروفترین و مفصلترین آنها، میتوان به قصیده ترسائیه یا مسیحیت اشاره کرد. در این قصیده خاقانی ضمن مدح قیصر روم، از او برای رهایی از بند و شفاعت نزد شروانشاه، کمک میخواهد. او در بخشهایی از این قصیده پیچیده ۹۱ بیتی، از اصطلاحات مسیحیت استفاده کرده و مطلع سخن خود را با این ابیات آغاز میکند:
فلک کژروتر است از خط ترسا
مرا دارد مسلسل راهب آسا
نه روح الله در این دیر است چون شد
چنین دجال فعل این دیر مینا
تنم چون رشتهٔ مریم دوتا است
دلم چون سوزن عیساست یکتا
من اینجا پایبند رشته ماندم
چو عیسی پایبند سوزن آنجا
دومین سفر حج خاقانی پس از آزادی از زندان و به احتمال قوی در سال ۵۶۷ هجری اتفاق میافتد. در میانه این سفر بود که به دیدار «طاق کسری» مهمترین اثر به جا مانده از سلسله ساسانی، رفته و چنان تحتتاثیر قرار میگیرد که قصیده معروف «ایوان مدائن» را میسراید. در بازگشت از این سفر یکی از تلخترین اتفاقات زندگی شاعر رقم میخورد و آن مرگ پسر جوان ۲۱ ساله خاقانی و پس از آن مرگ همسر و سپس دختر خردسال او است. خاقانی اندوه عمیق خود از این فقدان را، در قصیدهای جانسوز بیان میکند. در همین زمان بود که تصمیم به عزلت نشینی، ترک دربار و حتی ترک شهر و دیار خود گرفته و بار دیگر به فکر عزیمت به خراسان میافتد. پس به قصد همراهی با کاروان حاجیان خراسان و ماوراءالنهر راهی ری شده اما در این شهر بیمار و زمینگیر میشود. از طرفی بهواسطه فتنهای که در خراسان شکل گرفته بود، به توصیه والی ری از سفر به آن دیار چشم میپوشد. در نهایت آرزوی دیدار خراسان هرگز محقق نشده و خاقانی که دیگر انگیزهای برای بازگشت به شروان ندارد، در تبریز سکونت میکند.
حدود ۲۰ سال پایان زندگی خاقانی بیشتر در شهر تبریز گذشت و سرانجام چراغ عمرش هم در همین شهر خاموش شد. وفات او را بین سالهای ۵۹۱ تا ۵۹۵ هجری تخمین زدهاند و جسمش نیز برای همیشه در مقبره الشعرا سرخاب تبریز آرام گرفت.
آثار خاقانی
نسخه خطی ديوان نفیس خاقانی ؛ منبع عکس: خبرگزاری ایرنا
آثار خاقانی شامل سه بخش دیوان اشعار، تحفةالعراقین و منشآت خاقانی میشود.
دیوان اشعار
دیوان اشعار خاقانی با حدود ۱۷ هزار بیت، مشتمل بر قصاید، غزلیات، قطعات، رباعیات و ترجیعات و ترکیبات است. علاوه بر اشعار فارسی، قصاید و قطعاتی نیز به زبان عربی در این دیوان وجود دارد. دیوان خاقانی در سال ۱۳۳۸ خورشیدی و به تصحیح مرحوم دکتر «سید ضیاءالدین سجادی» در تهران به چاپ رسید و بر پایه آن بسیاری از پژوهشها درباره خاقانی منتشر شد.
مثنوی تحفة العراقین
مثنوی «ختم الغرائب» که بعدها عنوان «تحفة العراقین» بهمعنای هدیهای از دو عراق را گرفت، در واقع سفرنامه حج خاقانی باید دانست که در سال ۵۵۱ هجری تالیف شد. این مثنوی سه هزار و ۲۰۰ بیتی که شامل مضامین عارفانهای نیز میشود، از نخستین سفرنامههای منظوم فارسی معرفی کردهاند. سفرنامهای که محصول اولین سفر خاقانی به مکه، دیدار از عراق عجم (اصفهان) و عراق عرب (عراق امروزی) و شرح دیدههای او از آن دو دیار و بزرگان آن است. این کتاب نیز در سال ۱۳۳۰ خورشیدی و به تصحیح دکتر «یحیی قریب» در تهران منتشر شد. پس از آن نسخه معتبر وین را شناسایی کردند که عنوان اصلی ختم الغرائب و تاریخ ۵۹۳ هجری را دارد.
منشآت خاقانی
منشآت خاقانی شامل ۶۰ نامه از او میشود که به خویشاوندان، بزرگان و امرای زمان خود نوشته و برخی از اشعار خاقانی هم در آن به چشم میخورد. این کتاب که از آثار برجسته خاقانی به حساب میآید، نکات مهمی نیز در باب مسائل اعتقادی، اجتماعی و سیاسی جامعه ارائه داده است. این کتاب ارزشمند در سال ۱۳۴۹ و به تصحیح دکتر «محمد روشن» چاپ و منتشر شد.
اشعار خاقانی
منبع تصویر: سایت گنجور
اشعار خاقانی را فخیم، فاضلانه و پیچیده لقب میدهند. اشعاری که به جهت دشواری در درک و استفاده از تعابیر تازه، کمتر مورد توجه عام قرار گرفته و بیدلیل نیست که آن را شعر خواص معرفی میکنند. اشعاری آکنده از اصطلاحات علوم مختلف، استشهاد به آیات و احادیث و کلمات عربی که با سبک فنی و بیشتر در قالب قصیده سروده شده است. این شاعر قصیدهپرداز ایرانی، در قالبهای دیگری چون قطعه و غزل هم طبعآزمایی کرده و در مقام قیاس، غزلهایش را بسیار سادهتر و روانتر از قصاید او باید دانست. حافظ شیرازی هم به کرات به استقبال غزلیات خاقانی رفته و در جایجای دیوان او، ردپای خاقانی را میتوان مشاهده کرد. با این حال در قصیدهسرایی، خاقانی را سرآمد شاعران دیگر میدانند.
ایوان مدائن خاقانی
طاق کسری یا ایوان مدائن ؛ منبع عکس: همشهری آنلاین
ایوان مدائن خاقانی، مشهورترین قصیده شاعر صاحب سبک ایرانی و از پرشورترین قصاید فارسی است. در بازگشت از سفر حج، زمانی که خاقانی به بغداد میرسد و بقایای کاخ باشکوه پادشاهان ساسانی را میبیند، بسیار تحتتاثیر قرار گرفته و در کمال حیرت و ناباوری و تاثر، کلمات خود را جاری میکند. قصیدهای اندوهبار و عبرتانگیز که چون مرثیهای سوزناک، سرگذشت رفته بر تاریخ باستانی این سرزمین و عظمت ویران شده طاق کسری را هنرمندانه روایت میکند. شاعر از خود میپرسد: «وقتی سرنوشت حکومتی که به عدل و داد شهره بود اینچنین باشد، پس چه در انتظار بیدادگران و ستمکاران عالم خواهد بود؟» بخشهایی از این قصیده ۴۲ بیتی را در ادامه بخوانید.
هان ای دل عبرت بين از ديده عبر کن هان
ايوان مدائن را آيينه عبرت دان
يک ره ز ره دجله منزل به مدائن کن
وز ديده دُوُم دجله بر خاک مدائن ران
خود دجله چنان گريد صد دجله خون گويی
کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان
تا سلسله ايوان بگسست مدائن را
در سلسله شد دجله، چون سلسله شد پيچان
گه گه به زبان اشک، آواز ده ايوان را
تا بو که به گوش دل پاسخ شنوی ز ايوان
دندانه هر قصری پندی دهدت نو نو
پند سر دندانه بشنو ز بن دندان
گويد که تو از خاکی، ما خاک توايم اکنون
گامی دو سه بر مانه و اشکی دو سه هم بفشان
آری چه عجب داری کاندر چمن گيتی
جغد است پی بلبل، نوحه است پی الحان
ما بارگه داديم، اين رفت ستم بر ما
بر قصر ستمکاران تا خود چه رسد خذلان
اين است همان ايوان کز نقش رخ مردم
خاک در او بودی ديوار نگارستان
کسری و ترنج زر، پرويز و ترهی زرين
بر باد شده يکسر، با خاک شده يکسان
پرويز به هر خوانی زرين تره گستردی
کردی ز بساط زر، زرين تره را بستان
پرويز کنون گم شد، زان گمشده کمتر گو
زرين تره کو برخوان؟ رو «کَم تَرَکوا»* برخوان
گفتی که کجا رفتند آن تاجوران اينک
ز ايشان شکم خاک است آبستن جاويدان
بس دیر همی زاید آبستن خاک، آری
دشوار بود زادن، نطفه ستدن آسان
خاقانی ازين درگه دريوزه عبرت کن
تا از در تو زين پس دريوزه کند خاقان
* شاعر به آیات ۲۵ تا ۲۷ سوره دخان اشاره دارد: کم ترکوا من جنات و عیون...
چنانچه از علاقهمندان شعر و ادب و بهویژه آثار خاقانی هستید، لطفا نظرات خود یا ابیاتی از او را با ما و سایر کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.
منبع عکس کاور: Tabrizark's-Weblog
دیدگاه