زندگی‌نامه شیخ ابوالحسن خرقانی

محمد فتاحی
محمد فتاحی سه شنبه، ۴ آذر ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۰۵
زندگی‌نامه شیخ ابوالحسن خرقانی

شیخ ابوالحسن خرقانی از عرفای مشهور قرن چهارم و پنجم است که در پاسداشت فرهنگ ایرانی نقش موثری داشته است.

شیخ ابوالحسن خرقانی جزو عرفایی است که شاید کمتر کسی نام او را شنیده باشد و او را بشناسد؛ اما بد نیست بدانید او تلاش‌های گسترده‌ای در راستای حفظ فرهنگ اصیل ایرانی داشته است. در این مقاله با ابولحسن خرقانی بیشتر آشنا خواهید شد. پس تا انتهای مقاله با ما همراه باشید.

در این مقاله درباره شیخ ابوالحسن خرقانی می‌خوانید:

ابوالحسن خرقانی کیست؟

ابوالحسن علی بن جعفر بن سلمان بن احمد خرقانی مشهور به شیخ ابوالحسن خرقانی، در سال ۳۵۲ هجری قمری در روستای قلعه نو از توابع بسطام دیده به جهان گشود. اشخاص به‌نامی همچون ابوسعید ابوالخیر و پور سینا پس از گفت‌وگو با ابوالحسن خرقانی، از مقام والای معنوی او در آثار خود صحبت کرده‌اند.

یکی از مشهورترین مریدان و شاگردان ابوالحسن خرقانی، خواجه عبدالله انصاری است که بدون شک او را به‌واسطه مناجات‌های مشهورش می‌شناسید. او در یکی از مناجات‌های خود در ستایش ابوالحسن خرقانی آروده است:

عبدالله مردی بود بیابانی، می‌رفت بطلب آب زندگانی، ناگاه رسید به شیخ ابوالحسن خرقانی، دید چشمه آب زندگانی، چندان خورد که از خود گشت فانی که نه عبدالله ماند و نه شیخ ابوالحسن خرقانی، اگر چیزی میدانی من گنجی بودم نهانی، کلید او شیخ ابوالحسن خرقانی.

آرامگاه ابوالحسن خرقانی کجاست؟

آرامگاه شیخ ابوالحسن خرقانی

عکس از صفحه اینستاگرام anita__.kh (عکاس: آنیتا خلیلی)

او سرانجام در روز دهم محرم سال ۴۲۵ هجری قمری در سن ۷۳ ساگی و در روستای خرقان از دنیا می‌رود. آرامگاه او در شهرستان شاهرود استان سمنان قرار دارد. ساختمان امروزی آرامگاه ابوالحسن خرقانی فضایی سرسبز دارد و اضافه کردن کتابخانه فضای عارفانه آرامگاه را دو چندان کرده است.

زندگی‌نامه ابوالحسن خرقانی

مرور زنئدگینامه ابوالحسن خرقانی

عکس از خدیجه سلطانی پور

ابوالحسن خرقانی در روستا زندگی می‌کرد و سواد نداشت. او مخارج زندگی و خانقاه را از راه کشاورزی و باغبانی تامین می‌کرد. جالب است بدانید خانقاه ابوالحسن خراقانی در آن زمان تنها خانقاهی بود که با هزینه شخصی صاحب آن اداره می‌شد.

شایعاتی در مورد دیدار او با ابو علی سینا و سلطان محمود غزنوی وجود دارد که بنا به شواهد تاریخی چندان صحت ندارند؛ اما دیدار او با عارف بزرگ ابوسعید ابوالخیر در شواهد و اسناد تاریخی و در آثار ابوسعید ابوالخیر دیده می‌شود.

سر در خانقاه ابوالحسن خرقانی جمله‌ای با این مضمون وجود داشته است:

هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آن‌کس که به درگاه باری‌تعالی به جان ارزد البته برخوان بوالحسن به نان ارزد.

جالب است بدانید این جمله که ماهیتی بشر دوستانه دارد، به‌عنوان شعار ملی گردشگری کشور ایران شناخته می‌شود.

استاد شفیعی کدکنی، سخن گفتار ابوالحسن خرقانی را به لهجه «قومسی» می‌داند و معتقد است آثاری که امروزه از او می‌خوانیم، ترجمه مقامات نویسان از گفتار او بر اساس زبان معیار فارسی در قرن ششم و هفتم است.

شیخ ابوالحسن خرقانی نقش غیرقابل‌انکاری در زنده نگه داشتن فرهنگ ایرانیان دارد؛ اما متاسفانه آثار او کمتر شناخته شده هستند. او همچنین جزو پیروان حکمت خسروانی بوده است.

آثار ابوالحسن خرقانی

در کتاب نور العلوم شرح حال شیخ ابوالحسن خرقانی به زبانی ساده و شیوا آورده شده است

از شیخ ابوالحسن خرقانی امروزه سه اثر به جا مانده است. «رسالة الخائف الهائم من لومة اللائم»، «فواتح الجمال» و «نور العلوم» نام آثار این عارف وارسته است. «نور العلوم» مشهورترین اثر این عارف است که در آن به ذکر مبانی عرفانی و روایی پرداخته شده است. در این کتاب نمونه‌هایی از سخنان توسط یکی از پیروان و شاگردان او جمع آوری و تدوین شده است.

شیر ابوالحسن خرقانی

داستان شیر سواری ابوالحسن خرقانی

در یکی از حکایت‌های دفتر ششم مثنوی، داستان درویشی آمده است که برای ملاقات با شیخ ابوالحسن خرقانی راهی سفری دور و دراز می‌شود. او پس از آن که با سختی‌های بسیار به مقصد خود می‌رسد، نشانی خانه شیخ ابوالحسن خرقانی را از این و آن می‌پرسد و سر‌انجام آن را پیدا می‌کند.

وقتی درویش در خانه را می‌زند، همسر خرقانی به‌تندی به درویش می‌گوید: کیستی و کارت چیست؟ جوان که از رفتار زن متحیر می‌شود، شک می‌کند که شاید آدرس خانه را اشتباهی آمده است. چراکه از همسر چنین عارف وارسته‌ای همچین برخوردی دور از انتظار است.

درویش مجدد رو به زن کرد و گفت: آیا اینجا خانه شیخ ابوالحسن خرقانی است؟ همسر شیخ با همان تندی دوباره پاسخ داد: کارت چیست؟ او در ادامه صحبت‌هایش گفت: شیخ خانه نیست. ضمنا شیخ مگر چه کسی است که تو این همه راه را برای ملاقات او آمده‌ای؟ او حداقل عقل و خرد یک انسان معمولی را هم ندارد و تو الان چه توقعی داری که او بخواهد اصلا به تو چیزی بیاموزد.

درویش که از رفتار زن عصبانی شده بود، از شیخ ابوالحسن خرقانی دفاع کرد و به‌سرعت از آن جا دور شد. او به‌دنبال شیخ رفت و بالاخره او را دید. شیخ سوار بر شیری شده بود و به‌سمت او می‌آمد. جوان از دیدن این صحنه حیرت زده شد.

شیخ ابوالحسن خرقانی که ماجرا می‌دانست به درویش گفت: اگر من در برابر تند خویی‌های همسر این‌قدر زود از کوره در می‌رفتم، هرگز به چنین مقامی نمی‌رسیدم که سوار شیر بشوم. اولین درس من به تو این است:

در راه رسیدن به اهدافت، باید سختی‌ها و خارهای مسیرت را تحمل کنی.

گرنه صبــــرم می‌کشیـدی بار زن        کــی کشیدی شیر نر بیگـار من

نـاز آن ابله کشیـم و صـــد چـو او        نه ز عشق رنگ و نه سـودای بو

بهر تو از پســــت کردم گفــت‌وگو        تا بســـازی با رفیـق زشــــت‌خو 

تا کشی خندان و خوش، بار حرج        از پی الصبـــــر مفتـــاح الفــــرج

 

مطالب مرتبط:

دیدگاه