مونت پلیه، یکی از تسخیر شده ترین مکان ها در ایرلند
تاریخ کشور ایرلند مملو از داستانهای فولکلور، اسطورهای و افسانههای ماورایی است. تقریبا در این کشور هر ایرلندی داستان جالبی از حضور ارواح یا تجربه حوادث ماورایی برای تعریف کردن دارد. در نهایت اینکه شما به چنین داستانهایی باور دارید یا خیر آنچنان مهم نیست، چرا که شماری از تسخیر شدهترین مقاصد گردشگری جهان در این کشور واقع شدهاند. مکانهایی که از قضی بسیار مورد توجه علاقمندان دنیای گردشگری وحشت قرار دارند.
اما در این مجال قصد داریم به سراغ یکی از بناهای قدیمی و عجیب این کشور برویم که منبع داستانها و شایعات ترسناک بسیاری بوده است. آنچه در این مکان رخ داد، در ادامه در مکانی دیگر نیز ادامه پیدا کرد و جالب است بدانید آنجا را نیز درگیر پدیدههای ماورایی و تجسم ارواح کرد.
شاید در نگاه نخست شرح سرگذشت این عمارت قدیمی که امروزه به ورطهی فرسودگی افتاده و مدتهای مدیدی است که خالی از سکنه است، شبیه به داستانهای افسانهای باشد. اما واقعیت این است که این مکان به آن اندازه شاهد پدیدههای ماورایی و عجیب بوده است که از آن به عنوان یکی از تسخیر شدهترین مناطق کل تاریخ ایرلند نام برده میشود.
برفراز مجموعهای از تپههای سرسبز و قلل کوهستانی که در نزدیکی دوبلین واقع شدهاند، عمارتی سنگی و فرسوده قرار گرفته است که پیشینهای جالب توجه و اسرار آمیز دارد. این عمارت کهنسال تقریبا سه قرن قدمت دارد و از همان نخستین روزهای احداثش تاکنون، درگیر داستانهای شیاطین و انتقام گیری بوده است.
«تپه مونته پلیه» (Montpelier Hill)، تپهای ۳۸۳ متری است که در نزدیکی دوبلین واقع شده است، عمارت سنگی که برفراز این تپه ساخته شده نیز به همین نام خوانده میشود. همچنین این تپه محل شکل گیری یکی از مجامع معروف ایرلندی به نام «کلوب هل فایر» (Hell Fire Club ) یا آتش جهنم نیز بوده که باعث شهرت بسیاری برای این منطقه و نیز این عمارت شده است.
عمارت مونته پلیه به عنوان یکی از تسخیر شدهترین مکانهای کل تاریخ ایرلند شناخته میشود
این عمارت عجیب در حوالی سال ۱۷۲۵ توسط ملاک، سیاستمدار و نمایندهای به نام «ویلیام کانلی» (William Conolly) ساخته شد. از کانلی با نام مونت پلیه هم نام برده میشد و به همین خاطر از زمان احداثش تاکنون، این بنا نیز به عنوان عمارت و اقامتگاه مونته پلیه شناخته میشود. هرچند در نزد عموم اینجا اسامی دیگری نیز دارد که از آن جمله میتوان به «قلعه برس» (Brass Castle) و «بون هیل» (Bevan's Hill') نیز اشاره کرد. دامنه کوه و تپههای این حوالی پوشیده از درختان جنگلی است که از آن نیز با عنوان «جنگل هل فایر» یاد میشود.
در اصل این منطقه یک گورستان مملو از قبرهای قدیمی بود، اما زمانی که کانلی تصمیم به ساخت این عمارت گرفت، شروع به تخریب گورستان کرد. در همان ابتدای ساخت این بنا، کارگران از سنگهای برجای مانده برای حفظ استحکام آن استفاده کردند و اینگونه اولین سنگ بنای انتقال مرگ و نابودی به این عمارت را بنا گذاشتند. پس از مدتی اشتیاق به بازیافت این منابع جدید، حتی کارگران را برآن داشت تا از این سنگها در ساخت خود ساختمان نیز استفاده کنند. در جریان این کار رفته رفته علائم و نشانههای سنگها از بین رفت، اما در عوض تاریخ رویدادهای ماورایی و عجیب این بنا آغاز شد. مدت کوتاهی پس از اتمام عملیات ساخت خانه، طوفانی درگرفت و همه سنگهای بام خانه را از جا کند و با خود برد. البته برای مردم محلی این نه طوفان، که شیطان بود که در تلافی تخریب گورستان قدیمی اینگونه از این ملک و مالکش انتقام گرفت. از آن زمان تاکنون این عمارت شاهد انواع رویدادهای ناخوشایند، ترسناک و البته ماورایی بوده است.
با وجود این خسارت قابل توجه و خشم شدید مالک، کانلی از نو شروع به بازسازی سقف عمارتش کرد، اما این بار هم از سنگهای گورستان قدیمی استفاده کرد. هرچند این بار دیگر اتفاق عجیبی رخ نداد و بقایای آن سقف سنگی تا به امروز همچنان پابرجا مانده است.
ویلیام کانلی اما مدت چندانی را در این عمارت تازه سپری نکرد و در سال ۱۷۲۹ دار فانی را وداع گفت. پس از مرگ او، خانوادهاش خانه را به انجمنی محلی به نام «هل فایر» واگذار کردند. این انجمن با ریشههای قرن هجدهمی توسط تعدادی از اشخاص رده بالای سیاسی و فرهنگی جامعه آن روز ایرلند پا گرفت. آنها خود را اشخاصی مهم میدانستند، نخبگان ایرلندی و حتی انگلیسی که با استدلال و دلایلی سفسطهانگیز، کارها و اعمال غیر اخلاقی و سراسر فساد و تباهی خود را توجیه میکردند.
شعار گردانندگان و اعضای این انجمن این بود: «Fais ce que tu voudras» که به صورت ضمنی به معنی «هر کاری دوست داری انجام بده» است. این شعار بعدها توسط آلیستر کراولی (Aleister Crowley)، شاعر، جادوگر مراسمی و بنیان گذار آیین تلما مورد توجه قرار گرفت. در آن دوران شایعاتی پیرامون برگزاری مجالش عیش و نوش، اعمال سیاه، شیطان پرستی، قربانی کردن و حتی قتل در این عمارت بر سر زبانها بود. اینگونه بود که اعضای هل فایر به واقع اندیشههای ترسناک و مخرب خود را به قلب این خانه وارد کردند.
اما در همان زمان هم رویدادهای عجیبی در این اقامتگاه رخ میداد. به عنوان نمونه یک مرتبه یکی از اعضای انجمن بیننده چیزی عجیب بود. ظاهرا یک شب بازدیدکنندهای ناشناس وارد کلوب شده و به دیگر اعضا میپیوندد. در همان زمان چیزی از دست این فرد افتاده و او خم میشود تا آن شی را از روی زمین بردارد که متوجه چیزی غیرمعمول در مورد فرم پاهای غریبه میشود، او به جای پا تقریبا سم داشته است! در همان لحظه ناگهان فرد ناشناس در میان انفجاری از شعلهها غیب میشود.
اما با پیشرفت انجمن و انجام اعمال سیاهتر، وضعیت حتی بدتر هم میشود. تا اینکه در نهایت یک بار حین انجام مراسم قربانی کردن، عمارت آتش گرفته و چندین نفر از اعضا در جریان این آتش سوزی کشته میشوند. این مصیبت باعث میشود که محل گردهمایی اعضای هل فایر تغییر کند.
محل جدید انجمن، عمارتی تحت عنوان «خانه استوارد» (Killakee Stewards House) بود که در فاصله کمی از مونتهپلیه هیل واقع شده بود. علیرغم بلایی که دامن اعضای هلفایر را گرفت آنها نه تنها عبرت نگرفتند، بلکه فعالیتهای خود را شدت بخشیدند. در نهایت در سال ۱۷۷۱ فردی به نام «توماس والی» (Thomas “Buck” Whaley)، خونی تازه به رگهای هل فایر تزریق کرد. او نام گروه را از هل فایر به «پدران مقدس» (The Holy Fathers) تغییر داد. از آن زمان به مدت سی سال این انجمن به انواع اعمال غیراخلاقی از جمله آدم ربایی و قتل مشغول بود. حتی در یکی از موارد فاجعه آمیز، آنها دختر مزرعهداری محلی را کشته و سپس جسد او را خوردند. در سال ۱۸۰۰ والی فوت کرد و با مرگ او بالاخره این گروه فاسد و خرابکار از هم پاشیده و دوران تباهی عمارت مونتهپلیه به سر رسید. هرچند تمام این رفتارها تأثیر خود را روی اتمسفر این مکان برجای گذاشته بود.
به دلیل اقدامات گروه در مکان تازه کلوب، این ساختمان نیز از وقوع پدیدههای ماورایی و تجسمهای شیطانی در امان نمانده است. در این میان تجسم یک گربه سیاه بزرگ جثه با چشمانی که گویی دو گوی جهنمی هستند، شهرت بسیاری به دست آورده است. داستانهای متعددی در مورد وجود این گربه ارائه شده است. در یکی گفته شده که یکی از اعضای گروه بدن گربهای بیخانمان را آغشته به الکل کرده است و سپس جانور بیچاره را آتش زده و او را رها کرده است.
در داستان دیگر ظاهرا مردی برای بررسی پدیدههای ماورایی خانه به آنجا سر میزند، اما صبح روز بعد جسم بیجان او پیدا میشود. کشیش و صاحبخانه وقتی وارد اتاق مرد بخت برگشته میشود با گربهای بزرگ و سیاه رنگ مواجه میشوند. کشیش بعدها میگوید که گوشهای گربه شبیه شاخ بودند و چشمانش دو گلوله آتشین قرمز رنگ بوده است. به همین خاطر کشیش شیشه آب مقدسی که به همراه داشته را برای جنگیری گربه مورد استفاده قرار میدهد. هرچند در نهایت تنها این صاحبخانه است که با بدنی مجروح و جای پنجههای تیز تاوان این کار را پس میدهد و روح گربه نیز بیوقفه و استراحت ناپذیر در این ملک پرسه میزند.
در دههی ۱۹۶۰ وقتی کارگران در حال بازسازی ملکی متروکه در همان حوالی بودند، با مجموعه حوادثی غیر معمول و ماورایی مواجه شدند که ظاهرا گربه سیاه اهریمنی مورد بحث هم نقشی در وقوع آنها داشته است. از سوی دیگر هنرمندی به نام «تام مکسی» (Tom McAssey) که هنگام مرمت خانه استوارد در آنجا حضور داشت، از رؤیت گربهای سیاه صحبت کرد که ظاهرا داخل قفسهای پنهان شده بود. او بعدها پرترهای از این گربه کشید که تا مدتها بالای میز ناهارخوری خانه آویزان بود. هرچند گربه تنها تجسم حاضر در این خانه نیست و به جز او روح دو زن ملبس به یونیفرم پرستاران هم در آنجا مشاهده شده است. عدهای بر این باورند که این ارواح، نتیجه آیینهای سیاهی بودند که زمانی در مونتهپلیه برگزار میشده است.
در سال ۱۹۷۱ یک لوله کش حین کارکردن در خانه استیوارد اسکلتی کوچک پیدا کرد که به نظر میرسید متعلق به فردی کوتوله باشد که در گذشته توسط اعضای انجمن هل فایر قربانی شده است. در دههی ۱۹۹۰ خانه استوارد برای مدتی به عنوان رستوران مورد استفاده قرار گرفت تا اینکه در نهایت درهای آن در سال ۲۰۰۱ به روی عموم بسته شد، این عمارت هم اکنون اقامتگاهی خصوصی است.
با این حال هنوز هم علاقمندان مشتاق میتوانند سری به عمارت تسخیر شده مونته پلیه بزنند. عمارتی که اگرچه در طول روز ظاهری چندان عجیب و غیر معمول ندارد، اما در طول شب صحنه رخدادهای عیجب و غیر قابل توضیح است. مردم محلی از استشمام رایحههای عجیب و وقوع رخدادهای ترسناک صحبت میکنند و هنوز هم ردپایی از شیطان پرستی در این محل کشف میشود.
به پایان این مطلب رسیدیم. نظر شما در مورد این مکان عجیب و پیشینهی تیره و تارش چیست؟ فراموش نکنید نظرات خود را با ما نیز در میان بگذارید.