سیاحت در ایران؛ داستان سفر

زهره زرشکیان
زهره زرشکیان دوشنبه، ۵ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۱۵
سیاحت در ایران؛ داستان سفر

ایرانیان همواره به مهمان‌نوازی و خوش‌رویی معروف هستند. بنت و پر، زوج میانسال و جهانگرد نروژی که قبلا داستان سفرهایشان را خواندید، این بار از مهمان‌نوازی و صمیمیت ایرانی‌ها می‌گویند. با کجارو همراه باشید تا داستان جذاب این بار بنت و پر را بخوانید.

بنت و پِر (Bente and Per) زوج جهانگرد اهل نروژ هستند که در شهر فردریکستاد زندگی می‌کنند. این زوج به کشورهای مختلفی در قاره‌های آسیا، اروپا، اقیانوسیه و آفریقا سفر کرده‌اند و داستان سفرهایشان را در وب‌سایت خود منتشر می‌کنند. هدف آن‌ها از این کار، انتقال لذت سفر به دیگران است. بنت و پر می‌خواهند با این کار، مردم را به سفرکردن تشویق کنند. ساعت ۲۲:۱۵ روزهای زوج می‌توانید داستان سفر این زوج جهانگرد را در کجارو بخوانید. این بار بنت و پر از برخورد صمیمی ایرانیان می‌گویند.

مهمان‌نوازی و صمیمیت ایرانی‌ها

پسربچه‌ای که نزدیکم ایستاده بلند فریاد می‌زند «دوستت دارم». دستانش را تکان می‌دهد و با اشتیاق به من لبخند می‌زند. به عنوان پیرمردی ۶۰ ساله، شنیدن این جمله از پسربچه‌ای کم‌سن حقیقتا غافلگیرکننده بود. امیدوارم در آن لحظه پاسخ مناسبی به ابراز احساسات او داده باشم، چون راهنمای تور ما که بانویی ایرانی بود، به شدت به من خندید.

سیاحت در ایران

دختران شاد مدرسه‌ای با کنجکاوی ما را نگاه می‌کنند

در مسیر اصفهان به شیراز توقف کوتاهی در شهری کوچک داشتیم تا اندکی استراحت کنیم. هوا نسبتا سرد بود و روی بخش‌هایی از زمین و قله‌ی کوه‌ها برف نشسته بود. چند قدم از اتوبوس آن طرف‌تر رفتم؛ دو پسر جوان که به نظرم اوایل دهه ۲۰ زندگیشان را می‌گذراندند، پیش من آمدند و گپی کوتاه زدیم.

چنین اتفاق‌ها و برخوردهایی نشان می‌داد که ما در میان مردم محلی و بومی که در کوچه و خیابان‌های شهرهای مختلف ایران می‌دیدیم پذیرفته شده‌ایم. تقریبا می‌توانم بگویم همه‌ی افرادی که می‌دیدیم با جملاتی مانند «به ایران خوش آمدید» یا «به شهر ما خوش آمدید» از ما استقبال می‌کردند. بعد از خوشامدگویی، دوست داشتند بیشتر با ما صحبت کنند و معمولا اولین سوال‌شان این بود: «اهل کدام کشور هستید؟». زمانی که می‌گفتیم اهل نروژ هستیم خوشحال می‌شدند و ابراز احساسات می‌کردند. بعضی از آن‌ها که بهتر می‌توانستند انگلیسی صحبت کنند، سوالات بیشتری از ما می‌پرسیدند که البته کمتر پیش می‌آمد.

سیاحت در ایران

دختری زیبا و خجالتی در ایران

به این ترتیب هر کجا که می‌رفتیم با لبخندها و کنجکاوی ایرانی‌ها مواجه می‌شدیم. وقتی از مقابل یکی از هزاران نانوایی که قدم به قدم در ایران وجود دارند، عبور می‌کردیم؛ نانواها لحظاتی از کارشان دست می‌کشیدند و به ما خوشامد می‌گفتند. البته سوالِ همیشگیِ «اهل کجا هستید؟» هم تکرار می‌شد.

معمولا با اشتیاق می‌گفتند «به ایران خوش آمدید» و بعد ما را به خوردن نان‌های ترد و خوش‌طعم ایرانی دعوت می‌کردند؛ نان‌هایی که به محض بیرون آمدن از تنور طعمی عالی داشتند اما ساعتی بعد آن تازگی اولیه را از دست می‌دادند. شاید به همین دلیل است که در بسیاری از نانوایی‌های ایران، در ساعات مختلفی پخت نان انجام می‌شود.

سیاحت در ایران

به ندرت پیش می‌آمد ایرانیان درخواست عکاسی ما را رد کنند.

زمانی که در خیابان‌های ایران قدم می‌زنید، توریست‌های زیادی را خواهید دید. با این حال ایرانیان با همه‌ی توریست‌ها با اشتیاق و علاقه‌ی زیادی برخورد می‌کنند و همواره به شما لبخند می‌زنند. مردی با احترام با من احوالپرسی کرد. خانم‌های جوان و پیر که معمولا چادر می‌پوشند، صمیمانه با من برخورد می‌کردند اما در پاسخ احوالپرسی کوتاه من، خجالتی بودند. دختران نوجوانی که گروهی از پیاده‌روها عبور می‌کردند، به محض دیدن من سعی می‌کردند دوستان‌شان را نسبت به حضور من آگاه کنند و با اشتیاق زیاد می‌خندیدند؛ خنده‌هایی که فقط از دختران نوجوان بر می‌آید. معمولا وقتی کمی از من فاصله می‌گرفتند احوالپرسی می‌کردند: «حالتان چطور است؟» و زمانی که من به آن‌ها سلام می‌کردم و پاسخشان را می‌دادم، خیلی خوشحال می‌شدند. خنده‌ی کودکانه‌ی آن‌ها تبدیل به قهقهه‌ای از سر شادی می‌شد و معمولا شجاع‌ترین آن‌ها سوالات معمول را شروع می‌کرد.

سیاحت در ایران

پسرهای کنجکاو در کرمان

تا به حال در هیچ کجای دنیا، مانند ایران مورد توجه دختران و زنان جوان نبوده‌ام. شاید مرا به چشم موجودی کاملا عجیب و جدید می‌بینند. با این که لباس جین در ایران نیز رایج است، اما شاید دیدن مرد میانسالی که موی دم اسبی بر سرش و پوشاک متفاوتی بر تن دارد، کمی عجیب به نظر برسد. البته با وجود عینک زرد رنگ روی چشمانم و ظاهر اروپایی‌ام، در همان نگاه اول نیز شبیه به خارجی‌ها جلوه می‌کنم. من عکاسی هستم که همیشه دنبال سوژه‌ی مناسب می‌گردد. گاهی ممکن است از مردان بزرگسال، پسران جوان و خنده‌های بچه‌مدرسه‌‌ای‌ها عکس بگیرم. ما برای ایرانی‌ها به مثابه انسان‌هایی عجیب بودیم و تاریخ باستانی و فرهنگ ایران نیز برای ما جاذبه‌ی گردشگری بود. سفر به ایران که مردمش به مهمان‌نوازی و صمیمیت معروف هستند، تجربه‌ی بسیار شیرین و لذت‌بخشی بود.

از نظر «بنت و پر» ایرانیان در دنیا به مهمان‌نوازی و خوش‌قلب بودنشان مشهور هستند. نظر شما در مورد این داستان سفر چیست؟

مطالب مرتبط:

دیدگاه