معنی ضرب المثل فارسی؛ نان گدایی را گاو خورد دیگر به كار نرفت
ضربالمثل «نان گدایی را گاو خورد دیگر به كار نرفت»، به دوران قدیم باز میگردد و در مورد مرد کشاورزی است که در یکی از روستاهای ایران زندگی میکرد. در خواندن این مقاله با کجارو همراه باشید.
تاریخچه ضربالمثل نان گدایی را گاو خورد دیگر به كار نرفت
آوردهاند که در سالهای بسیار قدیم، مردی کشاورز در دهکدهای زندگی میکرد. روزی وی در بر سر زمینش مشغول کشت گندم بود. آن روز هوا خیلی گرم بود و کشاورز مرتب عرق خود را از پیشانیش پاک میکرد. در همین لحظه مردی به او نزدیک شد و به دروغ اظهار گدایی کرد و گفت: خداوند روزی فراوان به تو بدهد. انشاالله همیشه مالت برکت داشته باشد. من فقیرم و بیچیز. گرسنه و درماندهام. مقداری گندم به من بده. راه دوری نمیرود. خدا عوضش را به تو میدهد. مرد کشاورز به او گفت: من باید گندمهایم را در زمین بکارم و هر روز به آنها آب بدهم تا بعد از چند ماه گندمهای مرغوبی برداشت کنم. بعد باید این گندمها را درو کنم و هم خودم استفاده کنم و هم اینکه به مردم بفروشم تا امورات زندگیشان را بگذرانند. از تمام این حرفا گذشته من اجازه ندارم از این گندمها به تو بدهم. چون برای ارباب است و من حق این را ندارم که از آنها به تو بدهم.
مرد گدا با شنیدن حرفهای کشاورز دست از گدایی برداشت و گفت: من خیلی خستهام و راه طولانی را آمدهام. اگر اشکالی ندارد کمی استراحت میکنم و بعد از اینجا میروم. کشاورز هم قبول کرد و سپس گاوهایش را برای خوردن آب رها کرد. ناگهان یکی از گاوهای او به سمت وسایل آن مرد گدا رفت و نان خشکهای او را خورد.
کشاورز هنگامی که این صحنه را دید عصبانی شد و چوبش را برداشت و آن گاو بیچاره را زد. مرد فقیر از این رفتار کشاورز متعجب شده بود و گفت: چرا این زبان بسته را کتک میزنی؟ اشکالی ندارد که نان خشکهای مرا خورده است. از قدیم گفتهاند که چه نان گدا را بگیری چه نان به او بدهی فرقی ندارد.
مرد کشاورز از اینکه گاوش نان فقیر را خورده خیلی عصبانی شده بود و با دو دست به سر خود میکوبید.
گدا از حرکات کشاورز خندهاش گرفته بود و گفت: اتفاقی نیفتاده است که تو خودت را ناراحت میکنی! فدای سرت که گاوت نان مرا خورد. تو دیگر چه ادمی هستی! وقتی قبول نمیکنی که گاو تو نان شخص دیگری را بخورد، چطور با خودت کنار میآیی که نانی که با زحمت به دست میآوری را خرج زن و بچههایت کنی؟
مرد کشاورز رو به گدا کرد و گفت: سخن تو درست است اما تو باز به گدایی کردنت ادامه میدهی ولی گاو من چون نان گدایی خورده دیگر کار نمیکند.
این داستان رفتهرفته به صورت ضربالمثل بر سر زبانها افتاد و در واقع اشاره به آن دارد که برای به دست آوردن رزق و روزی باید کار و تلاش کرد.
دیدگاه