با ایران شناسان ؛ ابراهیم پور داوود

نرگس صالح نژاد | دوشنبه, ۷ تیر ۹۵ ساعت ۱۴:۱۵

پورداوود را بنیادگذار ایرانشناسی در سرزمین ایران، و زنده کننده فرهنگ و زبان‌های ایران باستان دانسته‌اند. ایشان در یکی از بزنگاه‌های تاریخی ملت ایران به دنیا آمد و تأثیر فوق‌العاده‌ای بر رشته ایرانشناسی گذاشت. آن موقع دانش ایرانشناسی در اختیار دانشمندان بیگانه بود. او همان کاری را کرد که فردوسی هزار سال پیش در حق زبان فارسی انجام داد.

زندگی‌نامه

ابراهیم پورداوود از بزرگ‌ترین دانشمندان ایرانی است که در نشر فرهنگ، زبان و ادبیات پیش از اسلام سال‌های سال به پژوهش و کاوش پرداخت. ایشان در سحرگاه آدینه ۲۰ بهمن ۱۲۶۴ خورشیدی در سبزه میدان رشت در خانه‌ای که تا چند سال پیش، دبستان عنصری نام داشت تولد یافت. پدرش، حاجی داوود، بازرگان و ملاک بود و خانواده‌اش در رشت به داوود زاده شهرت داشتند.

ابراهیم پورداوود

زمانی که در مدرسه حاجی‌میرزاحسن در سلک طلاب درس می‌آموخت، به مرثیه‌گویی پرداخت و دوستانش به وی تخلص «لسان» دادند و سرآغاز مرثیه می‌ساخت. این مدرسه در نزدیکی خانه‌شان بود و اینک آرامگاه پدر و برادران و از جمله خود اوست. استاد درباره مقبره خانوادگی‌اش می‌گوید:

«من هم پس از سال‌های درازی در آنجا آرام خواهم گرفت، آن‌چنان که از آنجا نا‌آموخته بیرون آمدم، ناآموخته به آنجا باز خواهم گشت.»

سبزه میدان- رشت

پورداوود مقدمات فارسی و عربی را در زادگاهش آموخت و در سال ۱۳۲۳ قمری (۱۲۸۴ شمسی) به تهران آمد، این زمان یکی دو سال پیش از غوغای مشروطیت بود، در این سفر برادران و استادش، عبدالرحیم خلخالی، همراه ایشان بودند. در سر درس میرزا محمدحسین خان سلطان‌الفلاسفه حاضر شد که طب قدیم درس می‌داد. خود به آن قضیه اشارتی دارد:

«چندی نزد آن استاد قانون ابن سینا و شرح اسباب نفیسی آموخته و ضمنا غوغای مشروطه ایران را درک کردم و در جزء جوانان مشروطه سری می‌جنباندم»

و به این ترتیب سه سال از پور داوود به تحصیل پزشکی قدیم گذشت .

ابراهیم پورداوود

در آغاز نهضت مشروطه ایران، بی‌اجازه پدر و برای یادگیری علوم جدید از راه سلطان‌آباد و کرمانشاه، بغداد و حلب رهسپار بیروت شد. در بیروت در مدرسه لائیک (Luique) به فراگرفتن زبان و ادبیات فرانسه پرداخت و در آنجا بود که نام «پورداوود» را برای خود برگزید، در حالی که برادرانش «داوود زاده» را انتخاب کرده بودند و این خود نخستین واکنشی در مقابل لغات تازی و انتخاب واژه‌های پارسی بود.

در ایام تحصیل در بیروت با فرزندان دو تن از نام‌آوران انقلاب مشروطیت یعنی شادروان سید محمدعلی جمال‌زاده (فرزند سید جمال) و شادروان دکتر مهدی ملک‌زاده، نویسنده کتاب معروف تاریخ انقلاب مشروطیت و فرزند ملک‌المتکلمین، آشنا شد و این آشنایی پس از مدتی به دوستی عمیق بین آنان مبدل شد و تا پایان زندگی ایشان ادامه داشت.

وی دو سال و نیم در بیروت به فرا گرفتن زبان و ادبیات فرانسه مشغول شد و از محضر درس شارل ژید و پلانول استفاده کرد. سپس به ایران بازگشت و پس از اقامتی کوتاه، رهسپار فرانسه شد؛ در پاریس به تحصیل علم حقوق پرداخت و هم‌زمان در انجمن ادبی پاریس حاضر می‌شد و اشعار خود را در معرض نقد ادبی می‌گذاشت. در همان جا دوستی او با علاقه قزوینی آغاز شد و تا پایان عمر هر دو بر این دوستی پایدار ماند.

پورداوود فردی ملی‌گرا و میهن پرست بود. وی همچون دوستان خود دارای گرایش ضد پادشاهی قاجارها بود و چون برخی دیگر از ایرانیان ایشان را بیگانه می‌دانست. پیش از شروع جنگ جهانی اول، پورداوود به‌همراه محمد قزوینی و اشراف‌زاده تبریزی روزنامه «ایرانشهر» را در پاریس انتشار می‌داد، این روزنامه دارای مشی سیاسی بوده و مطالبی ارزنده پیرامون فجایع استبداد و سیاست قاجاریه در آن نشر می‌یافت. ماهنامه در چهار صفحه (سه صفحه به فارسی و یک صفحه به زبان فرانسه) بود و وقتی شماره چهار زیر چاپ بوده جنگ جهانی اول (۱۹۱۴– ۱۹۸۸) آغاز و روزنامه تعطیل شد .

پورداوود به امید خدمت به میهن از راه کشورهای اروپای شرقی به استانبول آمد و از آنجا خود را به بغداد رسانید. در بغداد و کرمانشاه دست به انتشار روزنامه‌ای به نام «رستخیز» زد و چون وضع نابسامان آن روزگار مانع از ادامه نشر روزنامه شد به استانبول رفت و پس از چند ماه بار دیگر راه اروپا را در پیش گرفت و قصد داشت برای ادامه کار و مطالعه به سویس برود، اما از آلمان اجازه خروج نیافت و در آنجا ابتدا به تعقیب رشته حقوق پرداخت و بعد از با آشنایی با ایرانشناسان و طرز کار آن‌ها به این رشته علاقه‌مند شد و مطالعات عمیق خود را درباره آیین و زبان و فرهنگ ایران باستان آغاز کرد. او اوستا، کهن‌ترین نوشته موجود ایرانیان، را محور اصلی پژوهش خود قرار داد.

ابراهیم پورداوود

پارسیان هند که شخصیت علمی و ادبی پورداوود را شناختند، وی را به هندوستان دعوت کردند. در مهر ماه ۱۳۰۴ خورشیدی (۱۹۲۵م) با زن و یگانه فرزندش رهسپار هندوستان شد و دو نیم سال در آنجا اقامت کرد (از نوابر ۱۹۲۵ تا مه ۱۹۲۸) و به انتشار بخشی از مزدیسنا و گزارش اوستا پرداخت. ترجمه و گزارش اوستا برجسته‌ترین اثر پورداوود به شمار می‌رود. با در نظر گرفتن سیاق عبارت‌های اوستایی و دور بودن آن‌ها از شیوه زبان فارسی امروز و نیز با توجه به متن مشکل و پر از ابهام اوستای نخستین، اهمیت کار پورداوود روشن می‌شود. او ‌کوشید ترجمه‌ای روان از اوستا به دست دهد و بدون آنکه از حدود قواعد زبان فارسی دور شود، با استفاده از واژه‌های کهن، ترکیباتی رسا و خوش‌آهنگ پدید آورد. امتیاز دیگر کار او مقدمه و توضیحاتی است که برای هر یک از بخش‌های اوستا نگاشته‌است. این مجموعه علاوه بر تفسیر و ترجمه، لغت‌نامه بزرگی در ریشه‌شناسی واژه‌های ایرانی نیز هست و از بهترین مآخذ برای پی بردن به فرهنگ ایران باستان به شمار می‌آید.

زردشتیان هند بسیار به او ارادت داشتند، تا جایی که به هنگام مراسم مذهبی مزدیسنا که به یزشن معروف است، و به‌جز زردشتیان فرد دیگری را به آن مراسم راه نمی‌دهند، از پورداود دعوت کردند و او پس از خاورشناس آمریکایی، جکسن؛ خاورشناس آلمانی، هاوگ و بانوی خاورشناس فرانسوی منان، چهارمین غیر زردشتی بود که تا آن روز به چنان مراسمی دعوت می‌شد.

پورداوود در خرداد ۱۳۰۷ خورشیدی (۱۹۲۸) بار دیگر به اروپا بازگشت و در آلمان به پژوهش درباره اوستا و تمدن ایران باستان پرداخت و تغییر جلد دوم «یشت‌ها» و «خرده اوستا» و نخستین جلد «یسنا» را به پایان رساند. در سال ۱۳۱۱ رابیندرانات تاگور، شاعر و فیلسوف هندی، همراه دینشاه ایرانی بنا به دعوت دولت وقت ایران به تهران آمدند و از دولت خواستار استادی برای تدریس فرهنگ ایران باستان در دانشگاه ویسو بهارتی (visucebrurate ) واقع در شانتی نیکتان ( shantiniketan) شدند. دولت ایران هم از پور داوود خواست به هند رود و این مهم را بر عهده گیرد. در بدو ورود او تاگور مقدم وی را گرامی داشت و با آیین مخصوص از او استقبال کرد.

در سال ۱۲۹۵ در دانشگاه برلین و سپس در دانشکده ارلانگن به ادامه تحصیل در رشته حقوق پرداخت. در آنجا با سید حسن تقی‌زاده آشنا شد و در نشر مجله کاوه به همکاری با او پرداخت. همکاری با تقی‌زاده و نیز محمد قزوینی و آشنایی با خاورشناسان آلمانی از جمله یوزف مارکوارت تأثیری ژرف بر اندیشه او نهاد و او را بیش از پیش به تحصیل و تحقیق درباره ایران باستان علاقه‌مند کرد. در شهریور ۱۲۹۹ با دختر یک دندان‌پزشک آلمانی ازدواج کرد و در تیرماه ۱۳۰۱ یگانه فرزندش، پوراندخت، به دنیا آمد. او همچنان به کار تفسیر اوستا مشغول بود که دولت ایران طبق یک برنامه اقتصادی از فرستادن پول به خارج جلوگیری کرد. به ناچار پس از سال‌های دراز در ششم اردیبهشت ۱۳۱۸ وارد تهران شد و در دانشگاه تهران به‌سمت استادی به تدریس پرداخت. در دانشکده حقوق در کلاس سوم قضایی «حقوق در ایران باستان» و در دانشکده ادبیات در دوره دکتری ادبیات پارسی «اوستا و فرهنگ ایران باستان» را تدریس کرد.

 

ابراهیم پورداوود

پورداوود در اسفند ۱۳۲۲، هنگام وزارت دکتر عیسی صدیق در وزارت فرهنگ به اتفاق علی اصغر حکمت و رشید یاسمی، برای تجدید روابط فرهنگی ایران و هند به کشور هندوستان سفر کرد. در این سفر بود که به بازدید دانشگاه‌های بمبئی، پونا، اگره، دهلی، کراچی، کلکته، مدرس، احمدآباد، علیگر، اله آباد، لاهور، حیدرآباد و دیگر شهرهای هند پرداخت و در اردیبهشت ۱۳۲۳ به تهران بازگشت.

دانشگاه تهران شصتمین سال روز تولد پورداوود را در آبان ماه سال ۱۳۲۵ در تالار دانشکده ادبیات جشن گرفت و بزرگانی چون بدیع‌الزمان فروزانفر، دکتر پرویز ناتل خانلری، لطفعلی صورتگر و دکتر محمد معین در آن مراسم در بزرگداشت او سخنرانی کردند. همچنین در این مراسم بود که وزیر فرهنگ وقت، دکتر علی شایگان، نشان اول دانش را برای اولین بار از طرف وزارت فرهنگ به استاد پورداوود اهدا کرد و دکتر علی‌اکبر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران، منشوری از طرف شورای دانشگاه به استاد اهدا کرد که متن آن چنین بود :

«نظر به خدمات علمی و زحماتی که استاد ارجمند آقای ابراهیم پورداوود در راه احیای فرهنگ و زبان باستان و اوستا متحمل شده رنجی که طی سالیان دراز در این راه بر خود هموار داشته‌اند و نیز به پاس کتب متعددی که در تفسیر اوستا در نهایت استادی و تتبع، تدوین و تألیف کرده‌اند. اینک به مناسبت شصتمین سال تولدشان شورای دانشگاه، مراتب قدرشناسی خود را به واسطه این منشور رسما به ایشان ابلاغ می‌کند .

دوشنبه سیزدهم آبان ماه ۱۳۲۵

رئیس دانشگاه تهران- دکتر علی‌اکبر سیاسی»

تأسیس انجمن ایرانشناسی

پورداوود به سبب مقام بلند علمی به‌عنوان نماینده دانشگاه تهران به بسیاری از کنگره‌های فرهنگی و ادبی دعوت می‌شد و از اعضای اصلی بسیاری از انجمن‌ها و مؤسسه‌های ادبی و فرهنگی بود و به احترام وی محافل بزرگداشت بسیاری برگزار می‌شد. وی مدت ۴ سال ریاست انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان را برعهده داشت و از اعضای شورای فرهنگی سلطنتی ایران و نیز از اعضای هیئت امنای کتابخانه بزرگ پهلوی بود. استاد در ششم مهر ماه ۱۳۲۴ خورشیدی به تأسیس انجمن ایرانشناسی همت گماشت که انجمنی غیردولتی بود و به انتشار کتاب‌هایی در زمینه زبان و تاریخ ایران پرداخت. دانشمندانی چون تقی زاده، منوچهر ستوده، بقایی کرمانی، نصراله فلسفی، سعید نفیسی، محمد معین، حق نظریان، دکتر بهرامی، خطیبی، کیوان پور، ذبیح‌اله صفا و عده‌ای استاد خارجی در آن انجمن و دبیرستان فیروز بهرام که در کنار آن دایر شده بود، به تدریس و تألیف می‌پرداختند. در این مرکز سیصد دانشجو مشغول تحصیل بودند.

ایشان در سال ۱۹۶۴ ماه ژانویه از طرف دولت هند به ریاست شعبه ایرانشناسی بیست و ششمین کنگره خاورشناسان انتخاب و هم‌زمان نیز طی تشریفات خاصی دکتری افتخاری ادبیات دانشگاه دهلی به ایشان اهدا شد. در آن جلسه رئیس دانشگاه دهلی درباره میهن‌پرستی پورداوود و شدت علاقه ایشان به ایران باستان چنین گفت:

 

«روزی دانشجوی هندی از استاد پورداوود پرسیدند که در ایران از کدام آتشکده می‌توان دیدن کرد، استاد پاسخ دادند دل هر ایرانی یک آتشکده است.»

در ۱۳۴۴ شمسی پورداود به عضویت «آکادمی جهانی هنر و دانش ورل» انتخاب شد که اعضای آن از برجسته‌ترین دانشمندان جهان‌اند. ایشان نخستین کسی بود که از ایران به عضویت این آکادمی درآمد. در ۱۸ فروردین ۱۳۴۵ از دولت هند جایزه تاگور را دریافت کرد که قبلا چند تن مشهور از جمله «تواین بی»، مورخ مشهور، داده شده بود. در همین سال و به قولی در ۱۳۴۶ شمسی نماینده پاپ، پل ششم در ایران به پاس خدمات انسان‌دوستانه پورداود نشان شوالیه سن‌سیلوستر با نامه‌ای به مضمون زیر به وی تقدیم کرد.

پل ششم سلطان روحانی

به خاطر پیشرفت کلیسای کاتولیک و به‌عنوان نشانی از حسن نیت، ما تو را ای پورداوود ایرانی برگزیدیم و مقام شوالیه سن سیلوستر را به تو اعطا کردیم تا از تمام مزایای آن برخوردار باشید.»

پورداوود در‌ ۱۳۴۲ از دانشگاه تهران بازنشسته شد و در ۱۳۴۶ عنوان استاد ممتاز دانشگاه را به دست آورد. از زمان بازنشستگی به بعد، اوقات خود را به مطالعه و پژوهش گذراند و کمتر در مجامع دیده شد. پورداوود بیش از نیم قرن پژوهش و تألیف که از عشق سودای‌اش به ایران باستان، تاریخ و تمدن و زبان دیرینه این سرزمین نشأت می‌گرفت، به جاودانگی دست یافت و قدم به فضای تاریخ گذاشت و سرانجام در بامداد ۲۶ آبان ۱۳۴۷ پس از سپری کردن ۸۳ سال زندگی و آفریدن شاهکارهای فراوان درگذشت و با تشریفات بسیار در رشت، در آرامگاه خانوادگی خود در رشت به خاک سپرده شد. پس از درگذشت وی مجالس بزرگداشت و یادبود بسیاری در کشورهای آلمان، هند، پاکستان، فرانسه و در شهرهای مختلف ایران از جمله در تهران، رشت، شیراز، اصفهان و کرمان برگزار شد و بزرگان علم و ادب از دانش، بزرگواری، خدمات علمی و تلاش‌های این دانشمند در شناساندن فرهنگ ایران باستان تجلیل کردند.

پورداوود

به حق می‌توان او از شایسته ترین فرزندان ایران و نمونه کامل یک استاد در سطح جهانی دانست که در شناساندن فرهنگ ایران باستان تلاش فراوانی کرد.

آثار

۱. ایرانشاه در شرح مهاجرت زردشتیان ایران به هند؛

۲. گزارش اوستا؛

۳. خرمشاه بخشی از سخنرانی‌های پورداوود درباره آیین و کارنامه زبان باستان ایراد شده در هند؛

۴. گفت‌وشنود پارسی، کتاب درسی برای آموختن زبان پارسی به هندوها؛

۵. سوشیانس؛

۶. فرهنگ ایران باستان، گفتارهایی درباره فرهنگ ایران باستان و برخی واژه‌های ایرانی؛

۷. هرمزدنامه درباره گیاهان خوراکی و دارویی و نیز واژه‌شناسی؛

۸. آناهیتا یا پنجاه گفتار، شامل مقاله‌هایی درباره تاریخ و تمدن و زبان ایرانیان؛

۹. خوزستان ما درباره قوم خوز؛

۱۰. بیژن و منیژه گزیده‌ای از شاهنامه؛

۱۱. فریدون گزیده‌ای از شاهنامه؛

۱۲. زین ابزار، تاریخچه‌ای از سلاح‌های کهن ایرانی؛

۱۳. ترجمه کیمیای سعادت امام محمد غزالی.

پورداوود

پورداوود

البته پورداوود دستی هم در زمینه شعر داشت و در واقع کار خود را با سرودن شعر آغاز کرد. از جمله آثار منظوم او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

دیوان شعر او شامل قصیده غزل، مسمط، ترجیع‌بند و به طورکلی اشعاری است که در جنگ جهانی اول سروده است و دارای موضوعات و مضامین وطنی است. چند شعر نیز مربوط به دوران جوانی و پیری او در این دیوان دیده می‌شود. پورداود دیوان خود را به نام یگانه دخترش پوراندخت‌نامه نامید. افزون بر دیوان، منظومه‌ای به نام یزدگرد شهریار نیز از آثار شعری اوست که ۱۹۷ بیت و درباره کشته شدن یزدگردسوم، آخرین پادشاه ساسانی، است

شاگردان پورداوود

پورداوود در طول سال‌ها معلمی خود، شاگردان فراوانی تربیت کرد که هر یک معلمان و محققان نامداری در عرصه ادب و فرهنگ ایران شمرده می‌شوند. نام محمدمعین، محمدمقدم، محمدکیوان پورمکری، یحیی ماهیارنوایی، بهرام‌ فره‌وشی، ساسان سپنتا، احسان یارشاطر، منوچهر ستوده، جلیل دوست‌خواه، ایرج افشار و... به‌عنوان شماری از شاگردان پورداود بر زبان‌ها می‌رود. احسان یارشاطر که از شاگردان ابراهیم پورداوود بود در مورد استاد خود چنین می‌گوید:

«روز نخستين كه شروع به تدريس كرد، دكتر عيسى صديق، رئيس دانشكده، براى معرفى‌اش همراه او به كلاس آمد. در كلاس بيش از حد معمول جمعيت بود. بهار و دكتر شفق و يكى دو تن استادان ديگر نيز براى شنيدن گفتار او حضور يافته بود. با آغاز كار او، دفتر تازه‌اى در برنامه دانشگاه گشوده مى‌شد... پورداوود بنيان‌گذار تحصيلات ايران باستان در ايران بود، شوقى كه خود داشت در ديگران نيز اثر مى‌‌كرد. در سال‌هايى كه به تدريس اشتغال داشت، علاقه به تحصيل زبان‌ها و ادبيات باستان ايران را در بسيارى دل‌ها بيدار كرد. كم‌تر كسى مانند پورداوود با موضوع درس و تحقيق خود هم‌رنگ و هم آواز بود.»

برای دیدن تمام مقالات با ایرانشناسان صفحه اختصاصی آن را در کجارو را دنبال کنید.

مطالب مرتبط:

دیدگاه