خلیج فارس را بهتر بشناسیم؛ آشنایی با افسانه ها و روایت های رمزآلود دریای پارس

عماد جعفری | سه شنبه, ۱۴ اردیبهشت ۹۵ ساعت ۱۸:۳۰

در مجموعه مقالات خلیج فارس را بهتر بشناسیم، تاریخ، فرهنگ و جاذبه‌های این نلیگون جنوبی گاهواره تمدن ایران را زیر ذره‌بین قرار می‌دهیم. در این مقاله با روایت‌ها و افسانه‌های رمز آلود دریای پارس آشنا می‌شویم.

خلیج فارس با تمام ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی - تاریخی‌اش در میان باورهای مردم وجه تعلق خود را از طریق افسانه ها و اسطوره‌هایی قرار داده است که نشان‌دهنده‌ی همزیستی عمیق مردمان جنوب کشورمان به این دریا در طول تاریخ است. در کتب قدیمی از قول ناخدایان و ملاحان از حیوانات و پری‌ها و موجودات رمزآلود در خلیج فارس سخن‌های فراوانی به میان آمده است. از ماهی قرش که قادر است کشتی را ببلعد گرفته تا جساسه که دختران پری دریایی هستند و برای جاسوسی از مردمان به ساحل دریا می‌آیند و کوسه‌ای که از دهانش آتش بیرون می‌زند تا پری دریایی که مانند عروسان زیبا روی که رقص و آواز می‌خوانند و زبان خاصی دارند است که تا همین قرون اخیر به باورهای بی‌گمان مردم تبدیل شده بود.

افسانه دختران دریا، ننه ماهی و جانورانی که نیم بدنشان انسان و نیم دیگر ماهی است، از دیرباز در مناطق ساحلی ایران رواج داشته و سینه به سینه تا به امروز باقی مانده است.

برای مردمان باستان، به‌ویژه ساحل‌نشینان، دریا همواره پهنه‌ای پر رمز و راز بوده که با جانوران افسانه‌ای و داستان‌های حیرت‌انگیز گره خورده است. داستان‌های دل‌انگیز سندباد، دریانورد پرآوازه ایرانی اهل بندر سیراف و مخترع سکان، نقطه اوج چنین قصه‌پردازی‌هایی است که بیشتر آن‌ها درون‌مایه‌ای از واقعیت در خود نهفته دارند. شب‌های ظلمانی بدون مهتاب که حتی دریا هم دیده نمی‌شد، موج‌های هراس‌انگیز و از همه مهم‌تر جاندارانی عجیب که به‌طور تصادفی دیده می‌شدند، همگی در ساخت و پرداخت این افسانه‌ها نقش داشتند. تصور خیال‌پردازانه ژرفای دریا، انسان‌نمایان، هیولاها، ساخته ذهن کنجکاو دریانوردان بوده است. اینکه هنوز هم با وجود پیشرفت دانش و فن‌آوری دریایی و اکتشافات بسیار، داستان‌پردازان سینما از ژرفای دریا برای ظهور یک هیولا کمک می‌گیرند، نمایانگر ریشه‌دار بودن این موضوع در ژرفای جان بشری است. محیطی وهم‌انگیز که با رقیب بی‌کران خود، ژرفای بی‌پایان فضا، پهلو می‌زند.

دریانوردانی که از این سفرهای پرمخاطره در هفت اقلیم و هفت دریا بازمی‌گشتند، هرکدام خاطرات و داستان‌هایی با خود آوردند که در طی زمان پربارتر شد و در نقل سینه به سینه با اوهام و افسانه‌ها درهم‌آمیخت. دریای پارس بهعنوان دریایی که دریانوردان ایرانی بیش از هر کسی و هر جایی با آن آشنا بودند در قلب این ماجراها جای می‌گرفت.

افسانه خلیج فارس

در قسمتی از شاهنامه فردوسی چنین می‌خوانیم:

همه کارسازان دریا به راه

ز چین و ز مکران همی برد شاه

به‌ فرمود تا توشه برداشتند

ز یک‌ساله تا آب بگذاشتند

به شش ماه کشتی براندی بر آب

کزو ساختی هر کسی جای خواب

به‌ هفتم چو نیمی گذشتی ز سال

شدی کژ و بی‌راه باد شمال

به‌ آب اندرون شیر دیدند و گاو

همه داشتی شیر با گاو تاو

همان مردم و موی‌ها چون کمند

همه تن پر از پشم چون گوسفند

یکی سر چو ماهی، تنش چون پلنگ

یکی سر چو گاو و تنش چون نهنگ

یکی را سر خوک، تن چون بره

همه آب از ایشان بدی یکسره

اجرای نمادین مراسم دی زنگرو

«بارونی» همان طور که از نامش پیدا است، نیایش برای طلب آب است، اما افسانه «دی زنگرو» بر پایه داستان ماه گرفتگی استوار شده ‏است. ماه در زندگی مردم ساحل خلیج فارس یکی از شاخصه‌های طبیعی به حساب می‌آید، جز و مد دریا را میسر می‌کند و تابش آن بر کرانه شب‏های مهتابی بندر، یادآور آشفته حالی مردم این دیار است. در روزگار قدیم، هنگام ماه گرفتگی، باور بوشهریان بر این بوده که شیر کوهی بزرگی (دی زنگرو) در حال گرفتن ماه است و برای فراری دادن آن، ظروف فلزی را به صدا در می‏‌آوردند، با این ترانه که: «دی زنگرو ماه ول کن/ماه چهارده ول کن.»

افسانه‌های دریایی

اگرچه بسیاری از منابع تاریخی وجود پری دریایی در خلیج فارس را قبول ندارند، اما افسانه‌ها و اسطوره‏‌های این مرز و بوم خواسته یا ناخواسته پرورش‌دهنده هزاران پری دریایی عجیب بوده‌اند. با این همه حمدالله مستوفی در بخش جانورشناسی کتاب «نزهةالقلوب» اعتقاد راسخ دارد که خلیج فارس هم به مدد جزایر پراکنده و پرشمارش همواره یکی از مکان‏‌های حضور این آدم وشان بوده و هست. اما اینکه چرا افسانه‌های مردم خلیج فارس پیوند عجیبی با این مردمان آبی دارد شاید به خاطر خوش یُمنی آن‌ها در فرهنگ عامه باشد.

بر اساس داستان‌های افسانه‌ای دریایی خلیج فارس، دریانوردان ایرانی برخلاف بسیاری از دریانوردان جهان، پری دریایی را خوش یُمن می‏‌دانسته‌اند، آن‌طور که مستوفی هم در کتاب خود نوشته‌: «ظهورشان در بحر، دریاورزان را خرّمی افزاید و آن را سبب آرام دریا دانند.»

افسانه مادر دریا

غواصان قدیمی مروارید که بدون هیچ‌گونه تجهیزاتی به زیر آب می‌رفتند، از وجود زنی در زیر آب خبر می‌دادند که بچه شیرخواره‌ای در آغوش داشته است. بسیاری که برای نخستین بار آن را دیده بودند و درباره آن هیچ آگاهی نداشتند در همان برخورد نخست سکته کرده و جان‌ سپرده بودند. این زن می‌تواند صورت تغییر یافته آناهیتا، الهه باروری و خدای آب‌ها، در ایران باستان باشد. گاهی این زن به نزد غواصان آمده از آن‌ها می‌خواهد برای فرزندش گهواره‌ای تهیه کرده به زیر آب ببرد. اگر غواص چنین کند، مادر دریا (ننه دریا) چند مروارید درشت به او خواهد داد.

افسانه خلیج فارس

در قدیم که غواصان بدون هیچ ابزاری به ژرفای دریا می‌رفتند و تحت فشار آب، کمبود هوا و دیگر مشکلات، مناظری می‌دیدند که امروزه از دیدگاه ما اغراق‌آمیز و باورنکردنی است. یکی از اینها داستان مادر حامل گهواره است. داستانی از یک غواص است که در یکی از هیرات (هیر = برآمده از سطح دریا) در جنوب خلیج فارس در ژرفای دریا مشغول صید مروارید بوده که چشمش به گهواره‌ای افتاده که زنی مشغول به تکان دادن آن بوده است. در حالت ترس و وحشت دستی بر شانه خود احساس می‌کند. آن شخص زنی با بالاتنه انسان و پایین‌تنه به‌شکل ماهی بوده است. این زن با زبانی که فارسی، عربی یا افریقایی نبوده با او صحبت کرده و از او خواسته نزد آن‌ها بماند. غواص با اشاره می‌گوید که دیگر نفسی برای ماندن ندارد، اما زن با نفس خود به دور او حبابی می‌سازد و می‌گوید اندکی پیش ما بمان. ناگهان، چند زن دریایی با سبدهای رنگارنگ به مناسبت تولد بچه زن دریایی و برای سر سلامتی می‌آمدند. در روی کشتی که از دیر آمدن غواص نگران شده بودند، طنابی را که یک سر آن به پای غواص بسته شده بود کشیدند و غواص بی‌هوش را روی عرشه آوردند. پس از به هوش آمدن داستان مادر حامل گهواره را برای دوستانش تعریف کرد.

اگر زن یا مرد دریایی با غواصی ارتباط برقرار کنند صیدش رونق می‌گیرد. اما همیشه این احتمال وجود دارد که آن‌ها از او بخواهند در زیر آب مانده با آن‌ها زندگی کند. اگر صیاد امتناع کند دیگر مرواریدی نخواهد یافت و اگر بپذیرد دچار خفگی و بیهوشی شده و اگر دوستانش او را به عرشه نکشند، خفه شده و خواهد مرد.

همچنین اگر گهواره‌ای به تور یا قلاب صیادان گیر کند آن را نشانه‌ای از وجود بچه بنینگی (گهواره‌ای) دانسته، گهواره را به آغوش دریا باز می‌گردانند و سریع از آن محل دور می‌شوند.

افسانه بابای دریا

بدن بابای دریا از پشم سیاه پوشیده شده است. هنگام غروب آفتاب و شب‌ها از آب خارج می‌شود و اگر کسی را در کنار آب ببیند با خود می‌برد. بعضی وقت‌ها هم از بدنه کشتی بالا آمده و ملوانان را غافلگیر کرده و با خود می‌برد. هیولای یاد شده، یک‌ونیم تا دو تن وزن داشته، حدود ۴ متر بلندی و ۲ متر پهنا دارد. دست‌وپایش مانند انسان، اما انگشتانش کوچک است. صورت او شبیه گاومیش بوده، اما هیکل آن چندین برابر گاومیش است. بابای دریا به‌شدت از تیشه و اره هراسان است و به‌محض دیدن آن‌ها یا صدای برخورد دو قطعه آهن از محل دور می‌شود. در چند مورد دریانوردان نیرومند بابای دریا را به دام انداختند و او را تکه‌تکه کردند، اما به‌محض تماس با آب دریا به‌شکل نخستین خود درآمده و گریخته است.

افسانه خلیج فارس

همان مردم و موی‌ها چون کمند

همه تن پر از پشم چون گوسفند

یکی سر چو ماهی، تنش چون پلنگ

یکی سر چو گاو و تنش چون نهنگ

روایتی که نمی‌توان بر اعتبار آن صحه گذاشت، در میان مردم رایج است که طی جنگ جهانی دوم، کشتی‌های انگلیسی یک آبزی عجیب را در سواحل بندر لنگه صید کردند، مردم محلی آن را همان بابای دریا می‌دانستند. جزییات این صید از سوی مقامات انگلیسی هیچ‌گاه فاش نشد.

افسانه گاوماهی

گاوماهی، شب‌هنگام برای چریدن از دریا خارج شده و در علف‌زار و چمن‌زار به گشت‌وگذار می‌پردازد. برای اینکه پیرامون خود را ببیند دو دانه گوهر روشن و درخشان از دو سوراخ بینی خود خارج می‌کند و روی علف‌ها و گیاهان می‌اندازد و در روشنایی درخشنده و تابناک آن دو گوهر به چریدن مشغول می‌شود. به هنگام بازگشت به ژرفای دریا آن دو گوهر را با یک نفس عمیق در بینی خود بالا کشیده به دریا می‌رود.

افسانه خرچنگ عجیب

در کتاب ناخدا شهریار رامهرمزی در خصوص خرچنگ عجیب چنین روایت می‌شود:

مردویه پسر زرابخت، دریانورد پارسی، روزی در آب‌های جزیره رابح کشتی را می‌راند که ناگهان یک برآمدگی مانند فک مشاهده کرد و کشتی را از میان آن نیم‌دایره فک مانند عبور داده و با خود چنین می‌اندیشد که قله دو برآمدگی در سطح آب نمایان است. اما همین‌ که از میان آن‌ها گذشت، ناگهان متوجه می‌شود که برآمدگی‌ها در آب فرو رفته و اثری از آن‌ها نیست و سرانجام معلوم می‌شود که خرچنگی دو فک انبر مانند خود را در سطح آب آورده و منتظر صیدی بوده که گذر کشتی این غنیمت را از دست او گرفته است.

افسانه جزیره متحرک

داستان جزیره متحرک و دریانوردانی که بر یک جزیره کوچک پای نهادند و سپس متوجه شدند که بر پشت یک جانور غول‌پیکر ایستاده‌اند تقریبا در میان تمامی اقوام دریانورد وجود داشته است. در میان دریانوردان دریای پارس نیز چنین داستانی در مورد جانورانی مانند نهنگ، ماهی گاو عنبر، خرچنگ و... وجود داشته است.

دیگر جانداران عجیب افسانه‌ها

جن زیر آبی، غواص را هوایی و خیالاتی می‌کند. هنگامی که بدن یا دست غواص در ته دریا به این جن بخورد، خشک می‌شود.

ام‌المداس، من‌منداس جانوری است که از دریا بیرون می‌آید و آدم‌های تنهای نشسته در ساحل را می‌ترساند.

بوسلامه، پیرامون جزایر، به‌ویژه جزیره خارک می‌شود، کودکان را در ساحل می‌گیرد و با خود به دریا می‌برد. گاهی هم در شب به بالای کشتی آمده خود را به دریا می‌اندازد. ملوان نگهبان به گمان اینکه دوستش به دریا افتاده، خود را به‌دنبال او به آب می‌اندازد. بوسلامه چون‌ در آب پرقدرت است او را به زیر آب می‌کشد.

منتیلپو (پو = پا، منتیل = دیلم)، پای این جانور مانند دیلم تیز است و در هنگام بروز توفان پیدایش می‌شود. در گذشته به هنگام وزش توفان در قلعه خارک را می‌زد تا وارد دژ شود.

اکوان دیو

اکوان دیو در دژی سنگی در ساحل دریا می‌زیسته و در دریا و خشکی‌های ساحلی توفان به پا می‌کرده است. برخی پژوهشگران ریشه داستان اکوان دیو را بر گرفته از گردباد دریایی می‌دانند که به ناگهان از دریا سربرکشیده کشتی‌ها را منهدم ساخته و به فاصله دور پرتاب می‌کرده است. اکوان دیو در شاهنامه در هیئت گورخر وحشی به گله‌های اسب کیخسرو آسیب می‌رساند. رستم در نبرد با این دیو، هر بار که سوار بر رخش به او یورش می‌برد، دیو ناپدید می‌شد. در این نبرد رستم، خسته در کنار چشمه‌ای به خواب می‌رود و در آن زمان اکوان به او می‌تازد و او را اسیر و از جا می‌کند و به رستم می‌گوید که او را به دریا افکند یا به کوهستان؟، رستم چون می‌داند که کار دیو واژگونه (برعکس) است، کوه را انتخاب می‌کند و «چون به آب افکنده می‌شود» با شنا خود را نجات می‌دهد. بعد از آن دیو را یافته با او روبه‌رو می‌شود و برای شکست او نام خدا را بر زبان می‌آورد تا دیو جادو به کار نبندد و سر دیو را می‌برد.

افسانه خلیج فارس

خروشید و پیچید و بانگ و غریو

ز دریا برآمد چو اکوان دیو

بعضی محققان نام این دیو را محرف اکومان دانسته‌اند که در اوستا Aka-manah به‌معنای اندیشه پلید آمده است و نام دیوی مظهر اندیشه‌های پست و شرارت و نفاق و در مقابل وهومن (بهمن) بوده است.

افسانه‏‌های نیایشی

افسانه‌های خلیج فارس، همگی در یک محور با هم مشترک هستند و آن وابستگی به آب است؛ خواه این آب، آب دریای نیلگون باشد که رزق و روزی ساحل‌نشینان به آن وابسته است و خواه، بارانی باشد که آرزوی تشنه‌لبان کنار دریا است! معروف‌ترین این افسانه‌ها «دی زنگرو» و «بارونی» هستند که هر دو به‌نوعی آیین باران‌خواهی به حساب می‌آیند. آیینی میترایی که در سراسر فلات ایران به‌عنوان یکی از تاریخی‌ترین نیایش‌های آسمانی مطرح بوده و زبانه پرخواهشش تا سواحل خلیج فارس نیز کشیده شده‏ است.

ساحل‌نشینان خلیج فارس چشم در چشم گستره پر راز و رمز دریا و در مجاورت حکایت‏‌های دل‌انگیزی از جانواران افسانه‌ای و داستان‌های اسطوره‌ای، راوی داستان‌های پر خاطره‌ای چون سندباد، دریانورد ایرانی بوده‌اند. درون مایه این داستان‌ها بیش از هر چیز زنده نگه داشتن نام سرزمینی است که خلیج فارس بخش مهمی از آن به شمار می‌آید و شاید بهتر از هر وسیله و راهکاری، حفظ و ثبت همین داستان‏‌های خیال‌انگیز است که می‌تواند خلیج فارس را برای همیشه ایرانی نگه دارد.

مطالب مرتبط:

دیدگاه