سرزمین فورد: ویرانه ای صنعتی و مدرن در قلب آمازون

محسن اصفهانی زاده
محسن اصفهانی زاده پنجشنبه، ۲۶ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۳۰
سرزمین فورد: ویرانه ای صنعتی و مدرن در قلب آمازون

در قلب جنگل آمازون ویرانه‌ای از زندگی مدرن وجود دارد. تلاشی که هیچ‌گاه به نتیجه نرسید و شکستی بزرگ را از زندگی مدرن و صنعتی در دل طبیعت برجای گذاشت.

مقاله‌ی مرتبط:

تصویر زیر مردانی نیمه‌برهنه را نشان می‌دهد که شاخ‌وبرگ جنگل فانا احاطه‌شان کرده کرده است، کلبه‌ای گاه‌گلی نیز در عقب تصویر به چشم می‌خورد. این عکس در جنگل‌های دورافتاده‌ی آمازون در برزیل گرفته شده است. سال ۱۹۴۳ است و اینان کارگران هنری فورد هستند. شش سال پیش‌تر از آن، کارخانه‌دار آمریکایی عملیاتی عظیم را به راه انداخت تا از زیر یوق واردکنندگان کائوچو و لاستیک که صنعت او را تحت کنترل درآورده بودند خارج شود. او منطقه‌ای در ساحل رود تاپایوس را انتخاب کرد، چندین و چند کارگر استخدام کرد و بخش‌های بزرگی از آمارزون را ویران کرد تا در آن کائوچو کشت کند. او قصد داشت اجتماعی آرمانی بنا نهد که دو هدف مجزا را در یک راستا محقق سازد؛ تجارت و تمدن. متأسفانه فورد تاجری بیش نبود. زمانی که این عکس گرفته شده بود رؤیای او دیگر از هم پاشیده بود.

Fordlandia

هنری فورد درباره‌ي آرمان‌شهرش و اینکه چگونه باید باشد ایده‌هایی سفت‌وسخت داشت. او یک آمریکایی اصیل بود؛ غذای آمریکایی می‌خورد، در خانه‌های به سبک آمریکایی زندگی می‌کرد، در جلسات شعرخوانی شرکت می‌کرد و در مجالس رقصی که در آن آهنگ‌های انگلیسی اجرا می‌شد شرکت می‌جست. او نرم‌نرمک شروع کرد به تحمیل ‌این ایده‌ها در غذا و سبک زندگی مردمان بومی که برایش کار می‌کردند. این مردمان به این سبک زندگی عادت نداشتند. کسل‌کننده‌ترین قانونی که فورد برای کارگرانش وضع کرده بود ممنوعیت نوشیدنی و تنباکو و حتی تشکیل خانواده بود. از همین رو، ساکنان شهر صنعتی فورد گاه‌وبی‌گاه پنهانی به مکان‌هایی به نام «سرزمین بی‌گناهی» می‌رفتند و در آنجا نیازهای خود را رفع می‌کردند.

Fordlandia

همان‌گونه که در طول تاریخ دیده شده، فجایع قریب‌الوقوع ریشه در تکبر و خودبینی دارند. فورد از متخصصان بیزار بود. این تنفر سبب شد که همه چیز بر طبق نقشه‌ها و جزئیات‌شان پیش برود، بی‌آن‌که هیچ نظارت علمی و در نهایت تجاری‌ای در مورد آن بشود. برنامه‌هاي فورد مضمحل شدند و آفت و دیگر بیماری‌ها آن را پژمردند. کارگران نیز که از فرهنگی بیگانه به ستوه آمده بودند، شورش کردند. امری که در نهایت به انقلابی ختم شد که ارتش برزیل در ۱۹۳۰ آن را سرکوب کرد. نتیجه آن‌که امروزه سرزمین فورد چشم‌اندازی ا‌ست پرت و رهاشده که انرژی انسانی و منابع بسیار طبیعی و مالی در آن به هدر رفته، حتی اگر با نیتی خیر بوده باشد. نوه‌ی فورد، هنری فورد دوم، برای آن‌که این زمین را در ۱۹۴۵ به دولت برزیل بفروشد متحمل ۲۰ میلیون دلار ضرر شد.

Fordlandia

سرزمین فورد بنا بود مدت‌ها برجای بماند، ازاین‌رو تمام ملایمت‌ها و امکانات زندگی شهری مدرن در آمریکا را دارا بود. زمین گلف، بیمارستانی مجهز، نیروگاهی عظیم و یک هتل. امروزه می‌توان این ساختمان‌های بتنی و ویران را دید که هنوز چون یادبودی از شکست برجای ایستاده‌اند و سوژه‌ای جذاب و زیبا برای عکاسی معاصرند.

Fordlandia

فورد پس از این شکست، تلاش کرد شانس خود را در پایین رود آمازون امتحان کند، اما از آنجایی که این تلاش به جایی نرسید تمام پروژه با تولید پلاستیک ترکیبی در ۱۹۴۵ به پایان رسید.

Fordlandia

نکته‌ي عجیب در مورد این حادثه‌ی ناگوار صنعتی این است که خالق آن، فورد، هیچ‌گاه از آنچه قرار بود مدل او از آرمان‌شهر باشد، دیدن هم نکرد و هیچ‌گاه هم این پروژه پلاستیکی برای ماشین‌های آمریکایی فورد، لاستیکی به ارمغان نیاورد.

Fordlandia

Fordlandia

Fordlandia

مطالب مرتبط:

دیدگاه