گردشگری ادبی: جین آستن از استون تن تا وینچستر
جین آستن (دسامبر ۱۷۷۵- ژوئیهی ۱۸۱۷) یکی از رماننویسهای برتر انگلیسی است که شهرت خود را بیشتر مدیون شش رمان خود است که در آنها به تفسیر، نقر و اظهار نظر در مورد طبقهی مرفه بریتانیا در قرن هجدهم پرداخته است. موضوع اصلی رمانهای او بر وابستگی زنان به ازدواج برای دستیابی به جایگاه اجتماعی مطلوب و امنیت اقتصادی تاکید میکنند. آثار آستن رمانهای احساسی نیمهی دوم قرن ۱۸ و بخشی از سبک رئالیسم در قرن ۱۹ را مورد انتقاد قرار میدهد. وی با فرمهای مختلف ادبی، مخصوصا در سه رمان برجستهی خود کار میکرد. از سال ۱۸۱۱ تا ۱۸۱۶ آستن با انتشار رمانهای «عقل و احساس»، «غرور و تعصب»، «منسفیلد پارک» و «اما» موفقیت زیادی را در زمینهی نویسندگی بهدست آورد.
جزییات بسیار کمی از زندگی آستن در دست است. از حدود ۳ هزار نامه که آستن در طول زندگی خود نوشته، تنها ۱۶۰ نامه باقی مانده است. خواهرش «کاساندرا» که اغلب نامهها به او نوشته شده بود، بیشتر این نامهها سوزانده و آنهایی را هم که نابود نکرده بود، برای اینکه به دست اقوام و آشنایانشان نیفتد و آنها از اظهار نظرهای صریح جین در مورد همسایهها و اقوام مطلع نشوند، نامهها را سانسور کرده بود. نامههای دیگر جین نیز توسط برادرش نابود شدهاند. بسیاری از مواردی که در زندگینامهی جین آستن آمده، توسط اقوام او نوشته شده است و نشاندهندهی تعصبات خانوادگی آنها است که میخواهند تصویر «عمه جین خوب» را ترسیم کنند و نشان دهند آستن زنی خوشحال بود و خانوادهاش مهمترین قسمت زندگی او بودند.
پدر و مادر آستن جزو طبقهی مرفه جامعه بودند. پدرش، «جورج آستن» در خانوادهای بهدنیا آمد که تولیدکنندهی پشم بودند و مادرش نیز از خانوادهی سرشناس «لی» بود. در بیشتر عمر آستن پدرش بهعنوان پیشوای کلیسایی در «استون تن» در «نیوهمپشایر» خدمت میکرد. از سال ۱۷۷۳ تا ۱۷۹۶ او درآمد خانوادهاش را از طریق کشاورزی و آموزش سه یا چهار پسر بچه تامین میکرد. در ۱۶ دسامبر سال ۱۷۷۵ جین در استون تن بهدنیا آمد. بعد از چند ماه زندگی در خانهای که جین متولد شده بود، مادرش او را به یک پرستار سپرد و تا زمانی که جین از شیر گرفته شد، این پرستار او را بزرگ کرد.
جین ۶ برادر و یک خواهر داشت؛ شاید بتوان گفت خواهرش صمیمیترین دوست و محرم اسرار او در طول زندگیاش بود. یکی از برادران جین به نام «جورج» که یک سال از او کوچکتر بود، کر و لال بود؛ بههمین دلیل جین سعی کرد برای برقرار کردن ارتباط با جورج زبان اشاره بیاموزد. جین در بین برادرانش نیز به «هنری» نزدیکتر بود که در بانک کار میکرد و بعد از ورشکستگی بانک، کشیش شد. هنری مانند مدیر برنامههای جین عمل میکرد و از آنجایی که در لندن دوستان و آشنایان زیادی مانند بانکدار، بازرگان، ناشر، نقاش و بازیگر داشت، جین را به دنیای اجتماعی که بسیار بزرگتر از یک روستا و نیوهمشایر بود، معرفی کرد.
تئاترها و نمایشهای خصوصی بخش عظیمی از آموزش جین آستن را تشکیل میدهد. از ۷ تا ۱۳ سالگی خانواده و دوستان او در نمایشنامههایی در کلیسا بهروی صحنه میرفتند. بزرگترین برادر جین، «جیم» نیز مقدمه و نطق ختام نمایش را مینوشت و شاید جین در این فعالیتها به او کمک میکرد؛ جین ابتدا بهعنوان تماشاگر و بعدها بهعنوان یکی از اعضای این کارها فعال بود. بسیاری از این نمایشها طنز بودند و این امر نشان میدهد استعداد طنزنویسی جین چگونه پرورش یافته است. جین در ۱۲ سالگی اولین بار سعی کرد خود یک نمایشنامه بنویسد؛ او در نوجوانی ۳ نمایشنامهی کوتاه نوشت.
در سال ۱۷۸۳ جین و کاساندرا را برای تحصیل به آکسفورد فرستادند تا توسط خانم «آن کالی» آموزش داده شوند. سال بعد آنها به همراه خانم کالی به «سات همپتون» نقل مکان کردند. سپس هر دو خواهر به بیماری تیفوس گرفتار شدند و جین تقریبا تا مرگ پیش رفت. تا سال ۱۷۸، قبل از این که جین و خواهرش به مدرسهی شبانه روزی بروند، در خانه به او تعلیم میدادند. در مدرسه احتمالا برنامهی درسی آنها شامل زبان فرانسه، تلفظ، گل دوزی، رقص، موسیقی و شاید نمایش بود. خواهران آستن قبل از دسامبر ۱۷۸۶ به خانه بازگشتند؛ خانوادهی آنها دیگر قادر نبودند هر دو دختر را به مدرسه بفرستند. بعد ار سال ۱۷۸۶ جین دیگر هیچوقت بهدور از خانوادهی خود زندگی نکرد.
جین پس از آن بقیهی تحصیلات خود را با خواندن کتاب و راهنمایی های پدر و برادرانش ادامه داد. گویا جین دسترسی نامحدودی به کتابخانهی پدر و دوست خانوادگی خود، «وارن هستینگز» داشت. مجموع این دو کتابخانه منبع بزرگ و متنوعی برای جین بود. پدر جین بسیار صبور بود و در مقابل برخی از تجربههای نوشتاری بد دخترش صبوری نشان میداد و برای دختران خود کاغذهای گرانقیمت و نوشت افزارها و ابزار نقاشی دیگر میخرید. زندگی در خانهی آستن سرگرمکننده بود و جوی روشن فکر بر آن حاکم بود. این خانه جایی بود که اگر اهالی آن با نظر کسی هم مخالف بودند، آن را در نظر گرفته و دربارهی آن بحث و گفتگو میکردند.
جین برای سرگرمی خود و خانوادهاش شعر و داستان مینوشت. او بعدها نسخهای دقیق از این آثار خود (۲۹ اثر) در ۳ دفتر نوشت که امروزه از آنها بهعنوان آثار دوران جوانی جین یاد میشود و شامل آثاری است که از سال ۱۷۸۷ تا ۱۷۹۳ نگاشته شده است. یک مدرک مکتوب وجود دارد که نشان میدهد که جین تا سالهای ۱۸۰۹ تا ۱۸۱۱ همچنان روی همین آثار کار میکرد و برادرزادههایش، «آنا و جیمز ادوارد آستن» تا سال ۱۸۱۴ ویرایشهای بیشتری روی این آثار انجام دادهاند. در میان این آثار، رمانهای طنز هم مانند «عشق و دوستی» وجود دارد که رمانهای احساسی این دوره را به سخره گرفته است یا «تاریخ انگلستان» که نسخهای است ۳۴ صفحهای بههمراه ۱۳ نقاشی آبرنگ که خواهرش کاساندرا کشیده است. این کتاب تقلیدی مسخرهآمیزی از نوشتارهای تاریخی محبوب، بهخصوص «تاریخچهی انگلستان الیور گلداسمیت» است.
بین سالهای ۱۷۹۳ تا ۱۷۹۵ جین رمان نامه نگارانهی «لیدی سوزان» را نوشت که در آن به توصیف آثار بلندپروازانهی اولیهی خود میپردازد. این اثر شبیه دیگر آثار او نیست و به بررسی زن بالغی میپردازد که هوش و نیروی شخصیت او بیشتر از هرکس دیگری در رمان است.
بعد از اتمام رمان لیدی سوزان، جین اولین رمان طولانی خود را با نام «الینور و ماریان» شروع کرد. خواهرش میگوید جین این رمان را قبل از سال ۱۷۹۶ برای خانواده خوانده بود و در سری نامههای خود از آن نوشته بود. بهدلیل این که بیشتر این نامهها از بین رفتهاند، نمیتوان گفت که چه مقدار از پیشنویس اصلی در رمان منتشر شدهی «عقل و احساس» وارد شده است. بعد از آن، در سال ۱۷۹۶ جین شروع به نوشتن رمان «First Impressions» کرد و آن را در سال ۱۷۹۷ در سن ۲۱ سالگی به اتمام رساند. پدرش سعی کرد این رمان را به چاپ برساند، اما موفق نشد.
تا دسامبر سال ۱۸۰۰، جین بههمراه خانوادهی خود در استون تن، در نزدیکی شهر همپشایر (در جنوب شرقی انگلیس) زندگی میکرد. این روستا جایی است که جین تا ۲۵ سالگی در آن زندگی کرد و پیشنویس رمانهای «Northanger Abbey»، «غرور و تعصب» و «عقل و احساس» را نوشت. کلیسای «سنت نیکلاس» جایی است که جین بهطور مرتب برای گوش دادن به موعظههای پدرش به آنجا میرفت. این کلیسا خارج از روستا قرار دارد و ساختمان سادهای دارد که قدمت آن به قرن ۱۲ بازمیگردد و چند نقاشی قرون وسطایی روی دیوارهای آن به چشم میخورد. در دوران زندگی جین در این روستا یک منارهی مخروطی نیز به کلیسا اضافه شد و بعدها برای بزرگداشت جین آستن، یک بادنما به شکل قلم روی آن نصب کردند.
در حال حاضر مراسمات کلیسا هر دو هفته یک بار برگزار میشود، اما گردشگران میتوانند هر روز از آن بازدید کنند. داخل کلیسا اشیایی منتسب به خانوادهی او وجود دارد. در شاهنشین کنار سکوی خطابه، اشیای عتیقهای وجود دارد که از خانهی کشیش بخش، یعنی جایی که جین آستن در آن زندگی میکرد، کشف شده است. یک لوح برنجی نیز برای جین توسط نوادگان برادرزادهی او در سال ۱۹۳۶ روی دیوار نصب شده است. پس اگر به انگلیس رفتید و علاقه داشتید محل زندگی جین آستن را ببینید، که در آنجا بزرگترین رمانهای قرن ۱۸ شکل گرفتهاند، حتما به نیوهمپشایر و استون تن بروید و به بازدید این کلیسا و اشیای تاریخی آن بروید.
در دسامبر سال ۱۸۰۰ پدر جین بهطور غیرمنتظرهای اعلام کرد که قصد دارد خود را بازنشسته کرده و استون تن را ترک کند. درحالی که بازنشستگی و رفتن به مکان جدید برای پدرش مطلوب بود، اما جین از شنیدن این خبر و این که باید خانهای را ترک کند که تا آن روز تنها محل زندگی او بود، بسیار شوکه شد. یکی از آثار این شوک این بود که جین در طول دوران زندگی در «باث» بهعنوان نویسنده کار زیادی انجام نداد و بهرهوری کامل را نداشت. او در این سالها فقط به اصلاح و ویرایش رمان «سوزان» پرداخت و یک رمان جدید به نام «The Watsons» نوشت. آنها تا سال ۱۸۰۶ در باث زندگی کردند.
امروزه آن خانهای که جین در باث در آن زندگی میکرد (خانهی سیدنی)، با حساسیت و دقت مرمت شده است و آن را به یک آپارتمان لوکس تبدیل کردهاند. این آپارتمانها اتاقهای بسیار بزرگی دارد که مشرف به ورودی موزهی هنر «هولبرن» در «Camden Crescent» باث است. جین در اوایل قرن ۱۸ با خانوادهاش در این خانه زندگی میکرد و در این خانه برای نوشتن آثار بزرگش الهام گرفته است. اگر به شهر باث انگلیس رفتید، حتما سری هم به این خانه بزنید.
بعد از این که مهلت اجارهی این خانه به اتمام رسید، خانوادهی جین به خانهی «گرین پارک» که در شرق خانهی سیدنی قرار داشت، نقل مکان کردند و پدر جین در این خانه فوت کرد. در سال ۱۹۳۰ کنار خانهی قدیمی جین آستن، ساختمانی با همان سبک معماری (و به همین نام) ساخته شد و امروزه آن را به یک هتل مدرن تبدیل کردهاند. اگر به شهر باث رفتید، میتوانید در این هتل زیبا اقامت کنید.
مدتی بعد از فوت پدر جین، او به همراه مادر و خواهرش به خانهای در خیابان «گی» اسبابکشی کردند. ما امروزه اطلاعات زیادی در مورد خانهی جین در این خیابان نداریم. آن روزها این خیابان یکی از خیابانهای بسیار شلوغ شهر بود. همانطور که از نامههای جین پیدا است، اوضاع مالی آنها در این ایام روز به روز بدتر میشد و آنها فقط توانستند ۶ ماه در خانهی خیابان گی زندگی کنند و بعد از آن به محلهای پایینتر و خانهای ارزانتر نقل مکان کردند.
امروزه در شهر باث انگلیس مرکزی به نام «جین آستن» وجود دارد که در خیابان «گی» قرار گرفته است. اگر طرفدار آثار جین آستن هستید، اگر به انگلیس رفتید حتما سری به آن بزنید. برای ساخت این مرکز کارهای زیادی انجام شده است؛ بازدید شما از یک فروشگاه کادوفروشی شروع و به همان فروشگاه نیز ختم میشود. شما با کمترین هزینه میتوانید از ساختمان و نمایشگاه دائمی آن بازدید کنید که تمام اشیای موجود در نمایشگاه مربوط به زندگی و عصر جین آستن است.
اگر در تورهای گروهی شرکت کنید، آنها در ابتدا شما را از راهپلهها به اتاق نشیمن هدایت میکنند که (به نوعی اتاق کنفرانس است) در آن چندین صندلی چیدهاند و یک نفر داوطلب، تاریخ زندگی خانوادهی آستن را بهطور کامل توضیح میدهد. هنگامی که این توضیحات تمام میشود، شما میتوانید دوباره به طبقهی پایین بیایید و پوسترها و بوروشورهایی که در مورد جین آستن تهیه شده است را بخوانید.
این مرکز به تمام جزییات زندگی آستن توجه کرده است و شما میتوانید با قوهی تخیل خود، به دوران زندگی جین سفر کنید. در این نمایشگاه، همه چیز از لوازم تزیینی گرفته تا تپانچه، لباس رسمی نیروی دریایی، سرویس چایخوری و لباسهای مهمانی در معرض نمایش قرار گرفتهاند؛ در این نمایشگاه حتی میتوانید کلاههایی که مربوط به آن دوران است را روی سر خود گذاشته و امتحان کنید.
در نهایت دوباره به فروشگاه کادوفروشی بازمیگردید که میتوانید سوغات یا یادگاریهایی برای خود و عزیزانتان بخرید. حتی اگر نتوانید به انگلیس بروید، این فروشگاه امکان خرید آنلاین را برای مشتریان خود فراهم کرده است. رفتن به این مرکز تجربهی بسیار فوقالعادهای است و کارکنان بسیار مودبی دارد که پذیرای شما هستند. شهر باث جایی است که میتوانید در آن قدم بزنید و خود را در عصر جین و جاهایی که او رفته است، تصور کنید.
در سال ۱۸۰۶ جین بههمراه مادر و خواهرش به «سات همپتون» نقل مکان کرد و با فرانک آستن و همسرش در یک خانه زندگی کردند. آنها تا سال ۱۸۰۹ در این خانه زندگی کردند و جین در این مدت روی اثر خاصی کار نکرد.
در ۷ جولای سال ۱۸۰۹ خانوادهی جین به خانهی «چاتون» در روستای «چاتون» رفتند که بخشی از املاک برادرش «ادوارد» بود. زندگی آنها در این خانه بسیار آرام بود و جین و خواهرش خود را با کمک به فقرا و درس دادن به دختران و پسرها وقت خود را میگذراندند. زمانی که جین به این خانه آمد، رمانهای مهمی مانند «عقل و احساس»، «غرور و تعصب» و «Northanger Abbey» را پیشنویس کرده بود. گفته میشود جین در این خانه این رمانها را بازنویسی کرد که به چاپ رسیدند. همچنین او در این خانه رمانهای «منسفیلد پارک»، «اما» و «ترغیب» را نوشت. جین تا سال ۱۸۱۷ در این خانه زندگی کرد و بعد که بیمار شد، برای معالجهی خود به «وینچستر» رفت تا به پزشک نزدیک باشد. او در دوران بیماری نیز به بازنویسی دو فصل آخر رمان «The Elliots» پرداخت و ۱۲ فصل از رمان «برادران» را نوشت. جین پس از مدتی زندگی در وینچستر، در ۱۸ جولای ۱۸۱۷ در این شهر فوت کرد. اما مادر و خواهرش تا آخر عمر در این خانه زندگی کردند.
بعد از فوت خواهر جین در سال ۱۸۴۵ خانه را برای زندگی کارگران به آپارتمانهای کوچکی تبدیل کردند. «موزهی خانهی جین» در سال ۱۹۴۷ در این خانه تاسیس شد و توسط یک موسسه خیریه اداره میشود . در سال ۱۹۴۹ موزه افتتاح شد و از آن به بعد هر ساله نزدیک به ۳۰ هزار نفر از این موزه دیدن میکنند. در موزهی خانهی جین آستن، از ۸ کتاب موسیقی نگهداری میشود که متعلق به جین بودند. در موزه چند تکه کاغذ با دست خط خود جین وجود دارد. بهعلاوه برخی از لوازم منزل جین مانند پیانو و قفسهی کتابی که برخی از آثار جین در آن قرار دارد و میز او به نمایش گذاشته شده است. همچنین در این موزه از برخی از اشیا و وسایل خانوادهی جین نگهداری میشود.
در این موزه فقط سه تکه طلا و جواهر وجود دارد که متعلق به جین بود: یک دستبند فیروزه، یک صلیب یاقوت و یک انگشتر طلا و فیروزه. در سال ۲۰۱۳ حلقهی طلای جین به یک خوانندهی آمریکایی فروخته شد، اما دولت انگلیس بهعلت اهمیت تاریخی این انگشتر، فروش آن را ممنوع کرد و در نهایت این حلقه دوباره خریداری و در موزه در معرض دید عموم گذاشته شد. در این موزه مراسم و جشنوارههایی برای بزرگداشت جین آستن و تشویق نویسندههای جدید، بهطور منظم برگزار میشود.
جین که در اواخر عمر به همراه خواهرش به وینچستر رفت، در خانهای کنار خانهی «هدمستر»، در خیابان «کالج» اقامت داشت. امروزه میتوانید این خانه را در این خیابان پیدا کنید که به رنگ خردلی است، اما یک خانهی شخصی است و شما نمیتوانید وارد آن شوید. امید جین برای درمان بیفاید بود و او دور ۱۸ جولای ۱۸۱۷، حدود ساعت ۵ بعدازظهر در وینچستر درگذشت و او در کلیسای جامع وینچستر به خاک سپردند. در مراسم خاکسپاری او فقط ۴ نفر شرکت کردند.
چون جین بعد از مرگش به شهرت رسید، روی سنگ قبر او نشانی از جایگاه ادبی وی در جهان و آثارش نیست. بعدها در سال ۱۸۷۲ یک تندیس از جنس برنج، به درخواست برادرزادهی جین در کلیسا نصب شد.
اگر به ادبیات انگلیسی، رمانهای کلاسیک و آثار جین آستن علاقه دارید، اگر به انگلیس سفر کردید، حتما به خانههای او و سنگ قبرش سری بزنید و شاید این تنها کاری باشد که بتوان در بزرگداشت این زن شجاع انجام داد؛ چون در عصری که جین زندگی میکرد، تنها دغدغهی دختران ازدواج بود و شجاعت زیادی لازم بود که زنی دست به نوشتن چنین آثاری بزند که روزی از شاهکارهای ادبی جهان شود و هنوز هم که هنوز است، رمانهایش به فروش برسد و علاقهمندان به رمانهای کلاسیک انگلیسی این کتابها را بهعنوان اصلیترین کتابهای مرجع خود استفاده کنند.