یادداشت روز: لاله زار، شانزلیزه ایران را دریابید!
میراث فرهنگی (cultural heritage) و میراث معنوی (intellectual capital)، همه و همه در عرصه پاسداشت هویت ملی یک کشور تعریف و مورد توجه قرار میگیرند. در واقع تاریخ هیچ گشوری را نمیتوان بدون در نظر گرفتن میراث فرهنگی و معنوی آن در طول زمان، بررسی و تحلیل کرد. هویت واقعی کشورها، آن چیزی هست که تاریخ درباره آنها قضاوت میکند و آینده گان را به مطالعه آن وا می دارد. البته در سیر زمان و تحولات مختلف سیاسی و اجتماعی تاریخی، تصویری که مردمان روزگار ما از کشورهای جهان دارند، وضعیت حال آنها استکه البته نباید بهعنوان تنها معیار ارزشیابی هویت ملی کشورها قلمداد شود .
ناگفته پیدا است که هویت ملی، بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ و تاریخ یک کشور را تشکیل میدهد و این هویت را، از طرق مختلفی میتوان مشاهده و بررسی کرد. یکی از روشهای عمومی، بررسی آثار و ابنیه تاریخی و نگاهی به چون و چرایی تشکیل، راهاندازی و حتی شیوه های حفظ آن آثار است. برای فرانسوی ها، تاریخ و آثار باستانی و تلاش گسترده برای حفظ آن، آنقدر اهمیت دارد که با هیتلر در جنگ جهانی وارد مخمصه های قرن بیستمی نشد و پاریس را از گرند حملات ارتش سرخ و آبی در امان نگهداشت. قرن هاست که برای توسعه موزه لوور و حفظ آثار باستانی به جا مانده در فرانسه و حتی کشورهای دیگر جهان فرانسوی ها اهتمام گسترده دارند. از این راه، درآمد سرشار گردشگری و پرستیژ بینالمللی برای خود دست و پا کردهاند که ارزش آفرین هست. آنقدر برای فرانسوی ها حفظ هویت ملی که شامل فرهنگ، زبان و امثالهم است، اهمیت دارد که شما در موزه لوور پاریس، که یکی از برترین موزه های جهان و میزبان ده ها میلیون گردشگر سالانه از کشورهای مختلف است، کمتر کلمه یا جمله انگلیسی روی صدها اثر به نمایش در آمده در لوور و گالری های دیگر فرانسه مشاهده میکنید. به نظر شما، زبان فرانسوی، چرا سیطره جهانی پیدا کرد؟ آیا اگر فرانسوی ها به زبان خود بی اهمیت بودند، آیا فرانسوی هماکنون زبان رسمی چند کشور اروپایی و آفریقایی و آمریکایی می شد؟ آیا به زبان رسمی سازمان ملل متحد تبدیل می شد؟ قطعا خیر. هویت ملی و حفظ آن، میراثی هست که در اختیار مردم حال هست و باید به نسل آینده منتقل شود. برای پاسداشت آن باید تلاش های زیادی کرد و از هر اهتمامی فروگذار نکرد. به نظر میرسد، همان طور که باید تلاش کرد تا برای افزایش ظرفیتهای اقتصادی، فرهنگی و صنعتی کشور، صنعت را از آلمان ها، سیستم مالیاتی را از سوئدی ها و گردش گری را از جنوب شرق آٍسیا یاد گرفت، با عرض معذرت، باید اظهار داشت که شیوه های پاسداشت از زبان و ادب را نیز، بهتر هست از فرانسوی ها یاد بگیریم. شما در هیچ یک از خیابانهای فرانسه( نه فقط پاریس)، هیچ منوی رستوران یا تابلوی مغازه یا شرکتی را نخواهید دید که به زبان پارسی به ارائه اطلاعات بپردازد. حتی غذای ایرانی هم جز در تک و توک رستوران ایرانی، جای دیگری ارائه نمیشود. اما اگر گشتی در مغازههای شمال شهر تهران بزنید، کوهی از رستوران ها و مغازه هایی را خواهید دید که نهتنها منوی آنها به زبان فرانسه هست، بلکه با وجود مشتریان ۱۰۰ درصد ایرانی بدون اطلاع از زبان فرانسه، تابلو و تبلیغات خود را به زبان انگلیسی و فرانسه ارائه میکنند! چرا باید این اندازه فقر فرهنگی میان ایرانیان نسل جدید رواج داشته باشد؟ آیا کشوری در دنیا سراغ دارید که به زبان و خط ۱۰۰۰ سال پیش بنویسد و بخواند و سخن بگوید؟
(تقاطع لاله زار و خیابان استانبول)
پس، باید پذیرفت که پاسداشت زبان و فرهنگ، بخشی از پاسداشت هویت ملی و اهتمامی مجدانه برای گسترش میراث فرهنگی و معنوی کشور است که باید به آن توجه داشت. این پاسداشت، طیف گستردهای را شامل میشود. حتی خیابانها، حتی برندها. حتی گویش ها و پوشش ها و امثالهم. مدتی هست که در رسانه های کشورمان و حتی آلبوم های موسیقی خواننده گان پاپ، درباره چند خیابان تهران بیش تر می شنویم و می خوانیم. یکی از این خیابانها که به زعم خیلی ها، یکی از نوستالژیک ترین خیابانهای ایران هست، لاله زار هست. لاله زار، میراث ناصر الدین شاه قاجار، فرمانروای غرب دوست و کم سواد تاریخ معاصر کشورمان هست که تلاش می کرد، مدرنیته ای که در فرنگ دیده بود و از فرانسوی ها آموخته بود، در پایتخت ایران، تا حدودی مدل سازی کند. الگو برداری از شانزلیزه پاریس، همانند بسیاری از الگو برداری های بی برنامه دیگر عصر قجری و حتی پهلوی، فرجام موفقی را به بار ننشست. با وجود گذر سالها، شانزلیزه ایران، غریب مانده است و کسی به فکر شانزلیزه تهران نیست. شانزلیزه ایران مهجور مانده و کمتر در نظر ها و گفتارهای مسئولان مشاهده میشود. لاله زار چرا شانزلیزه سلطان صاحب قران نشد؟ چرا نماد مدرنیته عصر قجری، امروز مهجور مانده و در غوغای عصر فراموشی پسا مدرن و پسا تحریم، کسی حالی از لاله زار تهران نمی پرسه؟ کافه های لاله زار چه شد؟سینمای لاله زار چه حالی داره؟ ثبت ملی آن به کجا رسید؟ چند درصد گردشگران ایران، به لاله زار می روند؟ آیا نوستالژیک ترین خیابان آن روزهای تهران قدیم، باید همچنان مهجور ماند؟ خیابان لالهزار یکی از خیابانهای قدیمی و مرکزی شهر تهران است. این خیابان از جنوب به میدان امام خمینی (توپخانه)، از شمال به خیابان انقلاب اسلامی منتهی میشود. لالهزار در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی نماد نوگرایی و هنر ایران بود و «شانزهلیزهٔ تهران» لقب گرفته بود. بسیاری از تئاترها، رستورانها، تجارتخانهها، ، خیاط خانهها، سینماها و فروشگاههای معروف ایران در این خیابان قرار داشتند.
(لاله زار از بالا)
اما آنچه امروز از این خیابان باقی مانده چیزی نیست جز سینماهای مخروبه و تعطیل شده، تماشاخانه های بیتماشاگر، خانهها و باغهای تاریخی که تنها نامشان در متون تاریخی به چشم میخورد و اکنون جایشان را به پاساژها و مجتمعهای تجاری دادهاند. اکنون مغازه «پیرایش» که زمانی به داشتن پوشاک مدروز در تهران شهره بود، کافهها و رستورانهایی که خاطرات فراوانی از جوانهای عهد ناصری و پهلوی داشتند و گراند هتل که جز قدیمی ترین هتل های ایران بود، جایشان را به فروشندگان صنف لوازم برقی دادهاند. تا لامپ و سیم و سرپیچ و لوستر به مردم بفروشند. اکنون در اذهان مردم، لاله زار مصادف با منطقه ای دور افتاده، کثیف و محفل سر پیچ فروشان و سیم کش ها هست و نه چیز دیگر! این خیابان هنوز هم لاله دارد اما دیگر لالهزار نیست. لالههای لاله زار دیگر از جنس لطیف گل نیستند که عمرشان چند صباحی بیش نباشد. لالههای لالهزار اکنون از جنس شیشه و کریستال و حباباند. لوسترهای لاله دار جای لالههای لالهزار را گرفتهاند؛ لالههایی که عمری طولانی دارند اما صفایی به لالهزار نمیدهند. در این روزگاری که هر دم خبر از تخریب یکی از بناهای قدیمی این خیابان تاریخی به گوش میرسد شاید خرید خانه باغ اتحادیه که به نام خانه دایی جان ناپلئون شهره است بارقهای هرچند کم جان امیدوارمان کند که بتوان به این خیابان تاریخی روحی دوباره دمید و در آیندهای هرچند نه خیلی نزدیک لالهزار را احیا کرد و آن را به یک پاتوق فرهنگی در قلب تهران بدل کرد.پاتوقی که میتواند محفلی برای ادب دوستان، عاشقان میراث فرهنگی و هنری تاریخ معاصر کشورمان باشد. این پاتوق، یادآور خاطرات بسیاری هست که هیچگاه در پاساژ های لوکس و گاه بی روح پایتخت و کافی شاپ های فرانسوی و اسپانیولی شمال تهران! نمیتوان اثری از آن دوران نوستالژیک پیدا کرد. اگر شما اکنون به وین اتریش یا پاریس فرانسه و حتی شهرهای سوئد بزنید، کافه هایی را خواهید دید که زمانی، محفل بسیاری از شخصیت های ادبی، هنری و سیاسی تاریخ معاصر شدهاند و به قولی، کافه های تاریخ ساز شدند. سالانه میلیونها نفر برای دیدن این کافهها و نوشیدن یک قهوه و خوردن یک تکه شیرینی و عکس گرفتن در آن مکان ها، بخشی از برنامه گردشگری شان را در این محیط ها اختصاص میدهند. پس لاله زار و کافهها و مغازههای قدیمش هم میتواند، در دستور کار تیم های گردشگری و محفل بازدید گردشگران خارجی قرار بگیرد. فاصله زیادی بین کاخ گلستان و موزه ملی ایران و لاله زار نیست. آیا نمیتوان لاله زار را احیا کرد و دوباره همان وضعیت نوستالژیکش را به وجود آورد و در برابر دیده گاان گردشگران داخلی و خارجی قرار داد؟ لاله زار، تنها یک خیابان نیست. کسی لاله زار را به خاطر قهوه فروشی ها یا سیم فروشی های امروزش، سرزنش نمی کند. کسی در لاله زار بهدنبال سهم خواهی نیست. همه ملت ایران، لاله زار را بهعنوان میراث ملی و بخشی از هویت تاریخ معاصر ایرانزمین میخواهند و برای پاسداشت و صیانت از این تاریخ، تلاش میکنند. سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشورمان میتواند با حمایت فعالان و کارشناسان میراث فرهنگی و کمک های موسسات فعال در این زمینه و پشتیبانی های معنوی و مالی علاقهمندان، صندوقی برای حمایت از آثار تاریخی معاصر تشکیل داده و کمک هایی را جمعآوری کند. این کمک ها میتواند برای توسعه موزه ها، احیای آثار تاریخی معاصر و همچنین اطلاعرسانی گسترده ظرفیتهای گردشگری پایتخت که عقبه تاریخی دارند، به کار گماشته شود. اگر لالهزار حفظ شود، فعالیتهای فرهنگی دوباره در آن جان خواهد گرفت، این خیابان چند ویژگی مهم دارد؛ دسترسی به آن ساده است، با اندکی حمایت میتوان دوباره سینماها و رستورانها و کافهها را به آن برگرداند و در جهت رونق گرفتن هلش داد و از همه مهمتر، مکان مهم و قابل استفادهای است برای مردم از گروههای مختلف. اگر این خیابان جان بگیرد، بخشی از تاریخ مشترک ما که در این خیابان بهصورت حافظه تاریخی باقی مانده، از خطر نابودی نجات پیدا میکند. ما در این خیابان تئاتر نصر را داشتهایم، سینماهای مختلف را داشتهایم، چند خانه مهم و تاریخی را داشتهایم که حفاظت از آنها میتواند به مفهوم حفاظت از یک حافظه تاریخی و جمعی باشد. امیدواریم مسئولان امر همت کنند و در سال همزبانی دولت و ملت، زمینه را برای احیای لاله زار، شانزلیزه ایران فراهم کنند تا لاله زار سال ۹۵ با لاله زار ۹۴ تفاوت های چشمگیری را داشته باشد. برای اطلاع از اینکه لاله زار چه مکان هایی داشته است، یاداوری این لیست نوستالژیک خالی از لطف نیست. فهرستی که اگر احیا شود و چهره واقعی لاله زار را به نمایش بگذارد، قطعا، سیل فرهنگ دوستان ایرانی و خارجی را بهسمت و سوی خود خواهد کشاند و این یک باور واقعی بوده و آرزوی خیالی نیست! مکان های اقامتی لاله زار
- گراند هتل
- کافه افق طلائی
- کافه مصطفی پایان(در لالهزار نو)
- کافه نور (در لالهزار شمالی)
- کافه ری (در لالهزار شمالی)
- کافه لالهزار (در لالهزار جنوبی)
- کافه پارس
سینماهای لاله زار
- سینما ونوس(نام کنونی: سینما سارا)
- سینما رکس(نام کنونی: سینما لاله)
- سینما خورشید نو
- سینما فردوسی
- سینما البرز
- سینما ایران
- سینما مایاک
- سینما مرجان
- سینما متروپل
- سینما کریستال
- سینما تابان
- سینما فاروس
- سینما رودکی
- سینما شهرزاد
- سینما مترو (نام کنونی: سحر)
- سینما ملی (رویال پیشین و نادر کنونی) در کوچه ملی
تماشاخانه های لاله زار
- تئاتر پارس
- تماشاخانه گبومر و روسیخان
- تماشاخانه گیتی (صادقپور)
- تماشاخانه تفکری
- تئاتر دهقان
- تئاتر نصر
اماکن دیگر
- فروشگاه پیرایش (نخستین فروشگاه بزرگ به سبک اروپائی در ایران)
- فروشگاه جنرال مد
- مسجد هدایت
- خانه اتابک
- مجموعه مسکونی خانواده اتحادیه
- انبار ببراز خان
- آرشیو اصغر (عکاس)
تهیه شده در کجارو
دیدگاه