چرا ورشکستگی بهترین زمان برای سفر است؟

زینب موحدی
زینب موحدی شنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۱۷:۴۵
چرا ورشکستگی بهترین زمان برای سفر است؟

اگر از کار اخراج شدید و آه در بساط ندارید، حالا بهترین زمانی است که می‌توانید از همه چیز دل بکنید و سفر بروید، شاید آنجا کار جدیدی که دوست دارید پیدا کنید و تجربه‌ها و مهارت‌هایی کسب کنید که کارفرمایان، ارزشمند می‌پندارند!

اگر پول زیادی در بساط ندارید، مسافرت فقط یک فانتزی قشنگ به نظر می‌رسد. وقتی بدهی و وام‌های پرداخت نشده‌ی زیادی دارید، غیر از کاناپه‌ی خانه‌ی دوست‌تان جای دیگری برای خوابیدن ندارید، یا اینکه حتی توان مالی برای خریدن یک ساندویچ هم ندارید، سفر رویایی است که ظاهرا هیچ‌وقت برآورده نخواهد شد؛ چون باید از خواسته‌های خودتان چشم بپوشید تا پول کافی به دست بیاورید.

وقتی فکر می‌کنید کمترین گزینه‌های ممکن را پیش‌روی خود دارید، درست همان زمانی است که در حقیقت از بیشترین حق انتخاب‌ها برخوردار هستید. وقتی شکست خورده‌اید، چیز کمی برای باختن دارید، ولی چیزهای زیادی هستند که می‌توانید به دست بیاورید. در ادامه مقاله‌ای از زبان نویسنده‌ی وب‌سایت nomadicmatt  می‌خوانید.

جهان پر از فرصت‌ها و مشاغل متنوعی است، بنابراین اگر از فرصت‌های شغلی موجود در منطقه‌ی خود خسته و دل‌زده شدید، چرا کار جدیدی را امتحان نمی‌کنید؟ اگر بخواهید خود را به چالش بکشید، می‌توانید فرصت‌های زیادی را برای کسب درآمد، سفر و پیدا کردن کاری که دوست دارید، بیابید.

خودتان را در معرض فرصت‌ها و تجربیات جدید قرار بدهید. خودتان را به‌خاطر کار خسته‌کننده‌ای که حقوقش فقط کفاف صورت‌حساب‌ها را می‌دهد، از بین نبرید. به مکان دیگری بروید. این همان کاری است که اجدادمان انجام می‌دادند. یعنی جایی می‌رفتند که فرصت‌های بیشتری داشته باشند و مجالی برای پیشرفت به دست بیاورند. اگر آن‌ها هیچ‌وقت زندگی بهتری را جست‌و‌جو نمی‌کردند و فقط می‌نشستند و نت فلیکس نگاه می‌کردند، زندگی ما الان چطور بود؟

سفر

درک می‌کنم که بار سفر بستن و ترک دیار کردن، آن هم درست وقتی که در حال مبارزه هستید، کار ترسناکی به نظر می‌رسد. معمولا فقط زمانی تصمیم به ترک موقعیتی می‌گیریم که بیشتر از هر زمان دیگری احساس امنیت می‌کنیم. احتمالا، وقتی در حال تقلا کردن برای نجات خودتان هستید، با خودتان فکر می‌کنید که «اگر فقط بتوانم کمی پیشرفت کنم، دیگر برای رفتن آماده خواهم بود.»

اگر وضعیت بدی دارید، فرصت‌ها را پیدا کنید و آن‌ها را امتحان کنید. کدام یکی ترسناک‌تر است: شکست خوردن و برگشتن به نقطه آغاز یا ادامه دادن به مسیری که شاید تعیین‌کننده‌ی ادامه‌ی زندگی شما باشد؟

اگر جایی هستید که دوستش ندارید، اگر مشغول کاری هستید که از آن منتفر هستید، یا اینکه هنوز مقروض هستید، پس الان بهترین وقت است که همه چیز را رها کنید، به خارج بروید، کار دیگری پیدا کنید و مسافرت کنید. یا اینکه به‌صورت داوطلبانه به Peace Corps بپیوندید، در یک مزرعه کار کنید، به سگ‌ها آموزش بدهید، یا شروع به وبلاگ‌نویسی کنید. مارک مانسون، کار وبلاگ‌نویسی را زمانی شروع کرد که روی کاناپه‌ی دوستش می‌خوابید و حتی یک پنی هم برای خریدن یک مک دونالد نداشت؛ او با خودش فکر کرد که آیا چیزی هم برایش باقی مانده است که نگران باختنش باشد؟ (مانسون اکنون یکی از نویسندگان محبوب در نیویورک تایمز است!)

یکی از بهترین صحنه‌ها در فیلم «Up in the Air»، زمانی است که جورج کلونی، باب را از کار اخراج می‌کند. باب از این موضوع خیلی ناراحت است، او چند فرزند دارد که یکی از آن‌ها مبتلا به آسم است و این اخراج را برای خودش یک شکست بزرگ می‌داند. جورج کلونی، به‌جای دلسوزی کردن، او را یک بازنده می‌نامد و رزومه‌ی او را بلند می‌خواند: او در گذشته به یک مؤسسه‌ی آشپزی فرانسوی رفته بود تا درس آشپزی بخواند و در یک رستوران رویایی فرانسوی کار کند:

افرادی را می‌بینم که تمام عمرشان را در این شرکت کار می‌کنند، کسانی درست مثل تو. شب‌ها ساعت‌شان را کوک می‌کنند و صبح‌ها با صدای همان از خوب بیدار می‌شوند، و هیچ‌وقت هیچ فرصتی برای شادی کردن ندارند. باب، الان شانس به تو رو کرده است. الان، لحظه‌ی تولد دوباره‌ی تو است. اگر برای تو این‌طور نیست، کاری کن که برای بچه‌های تو این‌طور باشد.

چیزی که جورج به باب می‌گوید این است که او حالا این شانس را دارد که به‌دنبال رویاهایش برود: یعنی به‌جای شغلی که روح او را می‌خراشد، خودش را با غذاها سرگرم کند. چون او که حالا دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.

سفر

اگر شما هم با چنین فرصتی برای تغییر مواجه شدید تا کار متفاوتی انجام بدهید، از آن استفاده می‌کنید؟

برخلاف آب شنا کردن، کار خیلی سختی است. هر روزی که می‌گذرد، زندگی از ما فاصله می‌گیرد. اما در نهایت باید گفت: «یا امروز یا هیچ‌وقت».

از اینترنت استفاده کنید؛ کارهای آنلاین زیادی را می‌توانید از طریق وب‌سایت‌هایی مانند Gumroad ،UpWork یا Craigslist پیدا کنید و با جهانی از مشاغل و فرصت‌ها آشنا شوید. با استفاده از وب‌سایت‌هایی مثل Uber ،Lyft ،EatWith ،TaskRabbit و سایت‌های دیگری که در پاراگراف قبلی گفته شدند، می‌توانید درآمد بیشتری داشته باشید و هزینه‌های خود را پوشش بدهید.

اگر من ورشکست شده باشم، جوان و بی‌تجربه باشم یا اینکه از شغلم لذت نمی‌برم، ابتدا سعی می‌کنم در خارج از کشور مشغول تدریس زبان انگلیسی بشوم. لازم نیست حتما معلم باشید. همین که انگلیسی را مثل یک انگلیسی‌زبان صحبت کنید، کفایت می‌کند. (هرچند که داشتن یک مدرک یا گواهینامه کمک می‌کند که کار بهتری در ازای دریافت حقوق بیشتر پیدا کنید). مدارس زیادی وجود دارند که حتی حاضر هستند هزینه‌ی پرواز شما را به آن کشور بپردازند.

اگر انگلیسی، زبان مادری من نباشد، از وب‌سایت‌هایی مانند iTalki برای آموزش زبان خودم به دیگران استفاده می‌کنم! در این سایت شما پول می‌گیرید تا با دیگران به زبان خودتان صحبت کنید. هیچ چیزی بهتر از این نیست که به خاطر صحبت کردن به زبان روزمره‌ی خودتان، پول بگیرید. این سایت‌ها خیلی محبوب هستند و اصلا لازم نیست که معلم باشید.

سفر

کاری را پیدا کنید که شما را  حتی یک گام به جلو هل می‌دهد. بعد، گام بعدی را بردارید و همین طور ادامه بدهید. اما همین طور که تلاش می‌کنید موضوعات جدیدی را امتحان کنید، باید حداقل قادر به پرداخت بعضی از بدهی‌های خودتان هم باشید، ماجراهای هیجان‌انگیزی را پشت سر بگذارید و تجربه‌های جدیدی کسب کنید.

اگر بتوانید جهان را به‌درستی بشناسید، جهان می‌تواند صدف شما باشد! می‌توانید در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. وقتی که جهان‌بینی خود را وسعت می‌بخشید، در حقیقت امکانات خود را افزایش داده‌اید.

برای نتوانستن‌های خودتان بهانه نتراشید. راه‌هایی که می‌‌توانید بپیمایید را پیدا کنید. چند کار را با هم انجام بدهید. از وب استفاده کنید. حلقه‌ی تنگی که دور خود تنیده‌اید را بشکنید. اگر اراده کنید، دنیا می‌تواند پیله‌ی پرواز شما باشد.

مطالب مرتبط:

منبع nomadicmatt

دیدگاه