داستان نجات کلیسای نتردام از نابودی کامل (قسمت اول)

عاطفه کماسی
عاطفه کماسی پنجشنبه، ۱۲ دی ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۰
داستان نجات کلیسای نتردام از نابودی کامل (قسمت اول)

کلیسای نتردام در ۱۵ آوریل امسال دچار آتش‌سوزی شدیدی شد و ما نجات آن را مدیون تلاش‌های بی‌وقفه‌ی آتش‌نشان‌ها هستیم. اما جریان این واقعه چیست؟ چه کسی مقصر است؟ و آن آتش عظیم چطور مهار شد؟

یک زنگ هشدار گیج‌کننده. هجوم به ساختمان اشتباه. روزنامه نیویورک تایمز می‌گوید اگر نتردام هنوز پابرجا است به این خاطر است که آتش‌نشان‌ها همه چیز را برای سالم نگه داشتنش به خطر انداختند. کجارو داستان کامل آن روز فراموش‌نشدنی را به‌طور کامل در اختیار شما قرار می‌دهد.

زمانی که چراغ قرمز هشدار در عصر ۱۵ آوریل با صدای «Feau» (به معنای آتش) به صدا درآمد، کارمند امنیت سه روز استخدامش در نتردام را می‌گذراند.

ساعت ۶:۱۸ روز دوشنبه، یک هفته پیش از عید پاک بود. پدر جان پیر کاوو داشت آیین عشای ربانی را در مقابل صدها عبادت‌کننده و بازدیدکننده به‌جا می‌آورد و یک کارمند به نگهبان کلیسا که در چند قدمی زنگ هشدار ایستاده بود بیسیم زد. به نگهبان گفتند که برود و آتش را بررسی کند. او این کار را کرد؛ اما چیزی نیافت.

نیم ساعت طول کشید تا متوجه اشتباهشان شوند: نگهبان به ساختمان اشتباهی رفته بود. آتش در زیرشیروانی کلیسا بود؛ تیرهای چوبی مشبکی که به «جنگل» معروف است.

۴ دقیقه بعد از زنگ خطر

اتشسوزی نتردام

نگهبان به زیرشیروانی ساختمان مجاور رفت، رختکن کلیسا.

۱۰ دقیقه پس از زنگ خطر

اتشسوزی نتردام

به‌جای زنگ زدن به آتش‌نشانی، کارمند امنیت به رئیس زنگ زد؛ اما نتوانستند او را پیدا کنند.

۲۵ دقیقه پس از زنگ خطر

اتشسوزی نتردام

مدیر تماس آن‌ها را پاسخ داد و نهایتا سوتفاهم برطرف شد. او به نگهبانان گفت که رختکن را ترک کنند و سریع به شیروانی اصلی بروند.

اتشسوزی نتردام

۳۰ دقیقه پس از زنگ خطر

اتشسوزی نتردام

اما زمانی که نگهبانان از ۳۰۰ پله باریک بالا رفتند آتش دیگر از کنترل خارج شده بود و آتش‌نشان‌ها را در موقعیت غیرقابل تحملی قرار داد.

برقراری ارتباط نادرست که در مصاحبه با مقامات کلیسا و مدیران شرکت آتش‌نشانی Elytis برملا شد، انگشت اتهام را به‌سمت کسی نگه داشت که باعث شد تا دیر به آتش رسیدگی شود. اینکه چه کسی مقصر است و چگونه آتش صورت گرفت هنوز معلوم نیست و در دست تحقیق مقامات فرانسوی است.

اما صدمه وارد شده است. آنچه آن شب رخ داد پاریس را تغییر داد. کلیسا (یک ساختمان قرون وسطی‌ای که قلب معتقدان و بی‌ایمانان را برای ۸۵۰ سال تسخیر کرده بود) ویران شد.

امروزه سه سقف طاقدار ورودی نتردام آسیب دیده‌اند، سنگ ساختمان بسیار خطرناک است و سقف خارجی از بین رفته است. ۱۵۰ کارگر مشغول بازسازی سنگ‌ها، شمع زدن به دیوارها و محافظت از آن به کمک دو برزنت بسیار بزرگ هستند.

رسانه‌های خبری فرانسوی مانند Le Monde و Le Canard Enchaine اتفاقات آن شب را گزارش دادند. حالا نیویورک تایمز تعداد زیادی مصاحبه و صدها مدرک را گردآوری کرده است تا گام‌های اشتباه و نبردی که نتردام را نجات داد، در چهار ساعت نخست پس از آغاز آتش‌سوزی بازسازی کند.

آنچه آشکار شد این است که نزدیک بود تمام کلیسا ویران شود.

اتشسوزی نتردام

ساعت اول مربوط به اشتباه اولیه و اصلی است: ناتوانی در تشخیص مکان آتش‌سوزی و تعلل در رسیدگی به آن.

ساعت دوم مربوط به درماندگی است. همان طور که افراد به طرف ساختمان هجوم می‌بردند، امواج شوک و شیون برای دوست‌داشتنی‌ترین و شناخته‌شده‌ترین ساختمان جهان، سراسر رسانه‌های اجتماعی دنیا را پر کرده بود.

اینکه امروز همچنان نتردام سرپا است، تنها بدین خاطر است که آتش‌نشان‌ها در طی این سه ساعت و نیم خود را در خطر بزرگی انداختند.

به‌خاطر دیر رسیدن به محل سانحه، آتش‌نشان‌ها مجبور شدند تا از ۳۰۰ پله باعجله بالا روند تا به زیرشیروانی در حال سوختن برسند و سپس مجبور به عقب‌نشینی شدند. در نهایت، به‌عنوان آخرین تلاش بیهوده برای نجات کلیسا، گروه کوچکی از آتش‌نشان‌ها مستقیما وارد شعله‌های آتش شدند.

آریل ویل (Ariel Weil) شهردار منطقه چهارم پاریس، منطقه کلیسا، می‌گوید:

یک حسی وجود داشت که می‌گفت چیزی بیشتر از زندگی در خطر است. کلیسا می‌توانست از دست برود.

زمان باارزش از دست رفته

اتشسوزی نتردام

پاریس در سال‌های اخیر مشکلات زیادی را متحمل شده است، از حمله‌های تروریستی گرفته تا جنبش جلیقه زردها. اما به نظر تمام پاریسی‌ها منظره نتردام در آتش غیرقابل‌تحمل بود.

عالی‌جناب پاتریک شووت (Msgr. Patrick Chauvet) که آن شب با چشمانی اشک‌بار تقلای آتش‌نشان‌ها برای رام کردن آتش را تماشا می‌کرد، گفت:

برای پاریسی‌ها، نتردام نتردام است و آن‌ها نمی‌توانند حتی برای یک ثانیه این اتفاق را تاب آورند.

سیستم زنگ خطر آتش در نتردام، چند ده متخصص را به مدت شش سال گرد هم آورد و بر اساس اسناد آرشیوشده‌ در کتابخانه پاریس، نتیجه‌ی آن هزاران صفحه پر از جدول، نقشه، صفحه‌های گسترده و قراردادها شد. نتیجه این گردهمایی، سیستم چنان محرمانه‌ای شد که وقتی هشدار «آتش» به صدا درآمد، پیام، پیامی غیرقابل رمزگشایی بود. آتش‌نشان‌ها در مصاحبه با تایمز گفتند که این سیستم فاجعه‌ای اجتناب‌ناپذیر ایجاد کرد.

آلبرت سیمیونی (Albert Simeoni) متخصصی است که در فرانسه به دنیا آمد و بزرگ شد اما حالا مهندس مهار آتش در موسسه پلی‌تکنیک ووستر در ماساچوست است. او می‌گوید:

تنها چیزی که باعث شگفتی من شد این بود که چرا این فاجعه زودتر اتفاق نیفتاد.

یک پاسخ تکراری و کسل‌کننده، دست‌کم گرفتن سرعت آتش بود. نقطه ضعف این نقشه با ناشی بودن کارمند امنیت همراه شد که تنها سه روز از استخدامش می‌گذشت. او که از ساعت ۷ صبح در میان دیوارهای کوتاه سبز کم‌رنگ و پرسبیتری اتاق‌ها (پرسبیترینیسم یا مسیحیت مشایخی شاخه‌ای از مسیحیت کالونی در میان شاخه‌های پرشمار پروتستانتیسم محسوب می‌شود. ریشه نام کلیساهای پرسبیتری از روش مشایخی مدیریت کلیسا گرفته شده که در آن کلیسا را مجامعی اداره می‌کند که نماینده ریش سفیدها هستند.) مستقر شده بود، باید پس از هشت ساعت شیفتش را عوض می‌کرد. جانشین او غایب بود؛ بنابراین شیفت دوم هم در همان جا ایستاد.

پنل کنترلی که او بدان اشاره کرد به یک سیستم پیچیده متصل است که شامل لوله‌های با سوراخ‌های کوچک است که از تمام ساختمان عبور می‌کند. در انتهای هر لوله چیزی است که به آن آشکارگر «نشت گاز» می‌گویند؛ یک دستگاه حساس که هرگونه دود را در هوا تشخیص می‌دهد.

پیامی که روی مانیتور مدام ظاهر می‌شد پیچیده‌تر از کلمه «آتش» بود. اول توصیفی کوتاه از یک منطقه را به دست داد (مجموعه کلیسا به چهار قسمت تقسیم می‌شود): «زیرشیروانی شبستان رختکن کشیشان». سپس با سلسله‌ای از حروف و اعداد همراه شد: ZDA – 110-3-15-1.

این کد، کد یکی از آشکارسازها از میان ۱۶۰ آشکارسازی بود که مسئول تشخیص دود بودند. در نهایت قسمت مهم فرا رسید: «چارچوب نشت گاز» که نشان‌دهنده‌ی یک آشکارساز در زیرشیروانی کلیسا است که به چارچوب نیز معروف بود.

هنوز هم معلوم نیست که آن کارمند چقدر از آن کد را متوجه شد یا چقدر از آن را به نگهبانان منتقل کرد و اینکه آیا بخش مهم آن منتقل شده یا نه که Elytis اصرار داشت که منتقل شده است.

زمانی که اوضاع مرتب شد، آتش به همه جا کشیده شده بود و آن‌قدر شعله‌ور شده بود که کپسول‌های آتش‌نشانی هم دیگر نمی‌توانستند آن را کنترل کنند.

در نهایت، نگهبان به کارمند امنیت آتش بیسیم زد که با سازمان آتش‌نشانی تماس بگیرد. ساعت ۶:۴۸ بود، نیم ساعت پس از اولین علامت قرمزی که کلمه «Feu» را نشان داد.

گلن کربت (Glenn Corbett) استادیار علوم آتش در دانشکده John Jay College if Criminal Justice در نیویورک می‌گوید، سری اتصالات اشتباهات و فرضیات غلط که در طراحی کلی به کار رفته بود تمام تکنولوژی حساس در مرکز سیستم را از کار انداخته بود. آقای کربت می‌گوید:

شما سیستمی دارید که به‌خاطر تشخیص دود شناخته شده است. اما پی‌آمد کلی، یک عکس‌العمل انسانی احمقانه بود. شما تا هروقت بخواهید می‌توانید برای تشخیص آتش وقت صرف کنید اما اگر دیر به آن برسید همه چیز از بین می‌رود.

یک نمایش جهانی

اتشسوزی نتردام

اگر بیشتر از یک ساعت طول می‌کشید تا با آتش‌نشانی تماس بگیرند، تنها چند دقیقه کافی بود تا رسانه‌های جهانی چیزی جز حلقه‌های دود نمایش ندهند. یک نفر در ساعت ۶:۵۲ عصر توییت کرد که:

فکر کنم نتردام در حال سوختن است.

در طی تنها چند دقیقه، دود، که با باد به غرب می‌وزید، آن‌قدر غلیظ بود که دیگر چیزی از برج‌ها دیده نمی‌شدند.

چند دقیقه زودتر، در ساعت ۶:۴۴، الن لیوورث (Elaine Leavenworth) گردشگری اهل شیکاگو عکسی از نمای کلیسا می گیرد. لحظه‌ای که چند قدم از پل سنت میشل دور شده بود، بوی دود به مشامش رسید. او برگشت و صحنه برج‌ها را دید که در دود اسیر شده بودند. یک عکس دیگر گرفت. خانم لیونوورث ساعت ۶:۵۵ عصر دو عکس را توییت کرد و نوشت:

سرعت تغییرش چقدر وحشتناک است.

عالی‌جناب شووت، در چند صد متر آن طرف‌تر داشت با مغازه‌داری صحبت می‌کرد که ناگهان یکی از آن‌ها فریاد زد:

نگاه کنید! دود بیرون می‌آید!

عالی‌جناب شووت به‌یاد آورد و با اشاره به ریزشیروانی گفت:

به خودم گفتم این جنگل است که آتش گرفته است.

او تلفن همراهش را درآورد و به کارکنانش هشدار داد. آن‌ها گفتند که با آتش‌نشانی تماس گرفته‌اند؛ اما هنوز نرسیده‌اند.

عالی‌جناب گفت:

من ناتوان از هر کاری بودم. هیچ چیز نمی‌توانستم بگویم. فقط نگاه می‌کردم که چطور کلیسا دارد می‌سوزد.

اتشسوزی نتردام

آقای ویل، شهردار منطقه چهار تازه از یک جلسه طولانی در تالار شهر پاریس بازمی‌گشت که دود را دید و به‌سمت نتردام دوید.

او به شهردار پاریس، ان هیدالگو (Anne Hidalgo) زنگ زد و به سرعت به ملاقات او رفت. زمانی که به میدان (plaza) رسیدند اشک از صورت عالی‌جناب روان بود. خاکستر و جرقه های آتش در هوا معلق بودند.

اتشسوزی نتردام

آقای ویل می‌گوید:

انگار آخر دنیا بود.

دور میدان همه بی‌حرکت به صحنه خیره شده بودند. عالی‌جناب می‌گوید:

من گریه می‌کردم چون هیچ کاری از دستم برنمی‌آمد. تنها باید منتظر آتش‌نشان‌ها می‌ماندم.

مطالب مرتبط:

منبع nytimes

دیدگاه