برای گرفتن یک سلفی تا چه حد خطر میکنید؟
وقتی «ویکیپدیا» یک صفحهی کامل را به مصدومیتها و مرگهای ناشی از گرفتن سلفی اختصاص میدهد، درمییابیم که با یک فاجعهی فرهنگی و همهگیر طرف هستیم.
عکسهای سلفی و مصدومیتها و مرگ و میرهای ناشی از آن، در وبسایت ویکیپدیا یک صفحه ی کامل را به خود اختصاص داده است که این نشان از مهم بودن و آمار تلفات بالای این عمل بهظاهر ساده و بیخطر دارد. «لولا آکینمید اکرشترم» (Lola Akinmade Åkerström) روایتی را از عالم مخاطرات ناشی از گرفتن سلفی و بیتوجهی به غرایز، آن هم تنها برای ثبت یک لحظهی خاص تعریف میکند.
مقالههای مرتبط:
زمانی که فهمیدم چه اشتباهی کردهام، دیگر برای هر اقدامی دیر بود.
در یکی از مسافرتهای کوتاه و جمع و جوری که به «جزایر فارو» (Faroe Islands) داشتم، برای یک مهمانی با چند تن از افراد محلی دیر کرده بودم. برنامهی فشرده و استرسزایی که داشتم مرا مجبور کرده بود که حدود ۴۵ دقیقه از زمانی که برای بازدید از روستای «گاسادالور» (Gásadalur) کنار گذاشته بودم بزنم. این روستا و آبشار نمادین «مولافاسور» (Múlafossur) که در پسزمینهی منظرهای کهن، به اقیانوس اطلس شمالی سرازیر میشود.
با عجله از ماشین پیاده شدم و به همین خاطر فراموش کردم کفشهای کوهنوردیم را بپوشم. در حالی که دوربینم را به گردن انداخته بودم به سرعت بهسمت صدای آبشار دویدم.
در حالی که به قصد پیدا کردن کادر و منظرهای مناسب لنز دوربین را حرکت میدادم، ذره ذره به لبهی پرتگاه نزدیکتر شدم تا اینکه سرانجام سرخوردم و مستقیما بهسمت مرگی قطعی سرازیر شدم. این سقوط بهمعنای افتادن در آبهای منجمد کنندهی زیر پایم بود. سرانجام با هر زحمتی که بود قبل از اینکه بیشتر سر بخورم جایی را گرفتم و با سختی فراوان به مکانی که بودم برگشتم.
اینجا بود که متوجه خزههای سبز رنگی که با قطرات آب همراه بودند، نبود میخهای مخصوص جلوگیری از لیز خوردن در کف کفشهایم و بخشهای خالی از چمن در اطراف محلی که در آن قدم برمیداشتم شدم. بهخاطر عجلهای که داشتم، غریزهی بیناییام ضعیف شده بود و جزایز فارو مرا به زانو درآورده بودند و جالبتر اینکه من حتی در حال گرفتن سلفی هم نبودم.
دوربین حرفهای ام را در دست داشتم و از داخل آن مستقیما به منظرهی مقابل چشمم نگاه میکردم. تصور کنید اگر پشتم را به منظره میکردم و با جابهجا شدن میخواستم خودم را در کادر قرار دهم چه اتفاقی میافتاد.
بر اساس مطالعاتی که دانشگاه «کارنیگی ملون» (Carnegie Mellon) در ایالت «پنسیلوانیا» و موسسهی اطلاعاتی «ایندراپراستا» (Indraprastha) در «دهلینو» انجام دادهاند، حداقل ۱۲۷ گزارش مرگ ناشی از گرفتن سلفی در سال ۲۰۱۷ داشتهایم.
در حالی که ویکیپدیا دائما لیستی از مصدومیتهای جدی و مرگهای مرتبط با سلفی را بهروزرسانی میکند، وبسایت اقتصادی «پرایسونامیکس» (Priceonomics) در حال گردآوری اطلاعاتی پیرامون مرگومیر ناشی از این مسئله است تا به ساخت نقشهای از الگوی رخداد این فجایع کمک کند. کم نیستند جدولها و مقالاتی که نشان میدهند آمار مرگومیر ناشی از گرفتن سلفی از تلفات حملهی کوسه بیشتر است.
اینترنت در میان تمامی مطالبی که در آرشیو خود دارد، سلفی را اینگونه به ما معرفی میکند: شمشیر دولبهای که به ما کمک میکند لحظات زندگی را با آزادی کامل ثبت کنیم و به تصویر بکشیم و در عین حال زندگی ما را تحت فشارهای فرهنگی ملموس قرار میدهد.
این مسئله را با نسلی که تجربههای عملی را به اشیاء مادی ترجیح میدهد، درهمآمیزید و ببینید که چگونه فراریهای ماجراجوی ما تبدیل به نمادی از غنای تجربی و وضعیت زندگی میشوند.
حتی «ناسا» نیز یک برنامهی کاربردی ساخته که به کمک آن میتوانید یک سلفی با لباس فضایی و در گوشه و کنار فضای بیکران داشته باشید. در عصر شبکههای اجتماعی، یک عکس زیبا که خود شما بهصورت فیزیکی در آن حضور ندارید، ناقص به نظر خواهد رسید.
امروزه پیمودن مسیری دشوار، گشتوگذار در داخل یک غار، لذت بردن از زیپ لاین، بانجی جامپینگ و سقوط آزاد بدون گرفتن عکسی با حضور خود شما در حین انجام این موارد تقریبا احمقانه به نظر میرسد. خوشحالی و رضایت از موفقیتها و سربلند گذشتن از سختیها بهتنهایی کافی نیست. امروزه نیاز است که این موفقیتها و شادیها با دیگران در میان گذاشته شوند و همگان آنها را ببینند.
لغتنامهی «آکسفورد» (Oxford) سلفی را اینچنین تعریف میکند:
عکسی که شخصی با گوشی موبایل یا وبکم از خودش گرفته است و آن را در شبکههای اجتماعی به اشتراک میگذارد.
هر چند این تعریف همین الان هم بهشدت قدیمی به نظر میرسد.
در کمتر از دو سال، تعاریف ارائه شده از سلفی تکامل یافتهاند. سلفیها دیگر عکسی ساده نیستند و ژستهای معمول برای به یادگار نگه داشتن لحظات کافی به نظر نمیرسند. سلفیهای این روزها با سهپایهها و ریموتهای کنترل از راه دور یا حتی رباتهای کوچک پرنده (کوادکاپترها) گرفته و سنجیده میشوند.
در حالی که همه این موارد چه خوب و چه بد به خلاقیت افراد کمک میکند، در دنیای ماجراجویانهی مسافرت، مسئلهای نگران کننده تحت عنوان جایگزینی غرایز وجود دارد. گرفتن یک سلفی ما را از عمل مهم و چند بعدی مشاهدهی محیط اطراف دور میکند و به عملی تک بعدی یعنی گرفتن یک عکس مشغول میکند. این اتفاق معمولا در مکانهایی میافتد که کاملا برای ما تازه هستند. یک مشغلهی فکری پرخطر به هر شکلی که تصورش را بکنید.
افزایش میزان آگاهی ما به محیط اطراف و کاهش مواردی که سبب حواسپرتی میشوند، بهطور طبیعی به ما کمک میکند که کمتر در معرض خطر قرار بگیریم.
زمانی که در پس ذهن شما شبکههایی اجتماعی هستند که به سرعت در حال گذر بوده و منتظر شما نمیمانند که سلفیهایتان را پست کنید، فشار بیموردی که برای گرفتن یک عکس خوب روی شما است، به تشدید پدیدهی «این عکس را بگیرم برای اینستاگرام» ادامه میدهد.
همگی ما در طول سفرهایمان اشتباهاتی انجام دادهایم و هیچ انسانی از خطا مصون نیست. اما با هر تغییری که در ما ایجاد میشود، چیزی را از دست دادهایم. همراهی با طبیعت زودگذر و موقتی شبکههای اجتماعی به این معنی است که سرعت بر کندی برتری دارد و غریزهها برای توجه به فن و تکنیک کنار گذاشته میشوند. در جهان پرزرقوبرق امروزی ما، اگر تمام تزئیناتی که در آن غرق شدهایم از ما گرفته شود و تنها ابزاری که در دستانمان باقی مانده عقلمان باشد، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟
چیزی که ما دائما برای گرفتن یک سلفی به مخاطره میاندازیم و آن را در معرض ریسک قرار میدهیم، کلید بقای ما، یعنی همان غریزههای طبیعیمان است. حتی اگر به قیمت افتادن گوشی موبایل از دستمان و نابودی آن باشد.
عکس من از مولافاسور تاکنون چندین بار منتشر شده است. اما هر بار که به این تصویر نگاه میکنم، به خاطر میآورم که هیچگاه نباید غرایزم را در دنیایی که در گرفتن تصاویر سریع خلاصه شده از دست بدهم. دنیایی که پس از مرگ شما به خاطر یک سلفی، به همان سرعت به حرکت خود ادامه میدهد.
دیدگاه