محرم از نگاه سفرنامه نویسان خارجی

رضا اردو
رضا اردو یکشنبه، ۲۵ شهریور ۱۳۹۷ ساعت ۲۲:۱۵
محرم از نگاه سفرنامه نویسان خارجی

مسافران خارجی در سفرنامه‌های خود مراسم عزاداری عاشورا و نمایش‌های تعزیه را از قلم نینداخته‌اند. گاهی حواشی مناسک جذاب‌تر از اصل آن بوده‌اند.

سابقه‌ی عزاداری برای امام حسین (ع) و یارانش به‌اندازه‌ی تاریخ واقعه‌ی کربلا است. اما این عزاداری‌ها تا مدت‌ها به‌صورت منطقه‌ای و دور از چشم خارجی‌ها بود. از زمان صفویان، که پای خارجی‌ها به‌صورت گسترده به ایران باز شد، سفرنامه‌های متنوعی به رشته تحریر درآمد. در میان این سفرنامه‌ها، مراسم عزاداری محرم و عاشورا جایگاه به خصوصی دارد. جهانگردان خارجی، متحیر از این مراسم عظیم، از متن و حواشی عزاداری‌ها گفته‌اند که در ادامه آن‌ها را می‌خوانیم. 

کاتف، نماینده روسیه در دربار صفوی، سال ۱۰۰۲ هجری شمسی در سفرنامه‌اش از ایام عزاداری محرم در اصفهان نوشته:

«روزهای عزا از اول ماه قمری محرم شروع می‌شود و تا دهم ادامه می‌یابد. مردان همراه با نوجوانان پای برهنه و لخت، در حالی که شلواری به پا دارند، بدن خود را چون قیر سیاه کرده در کوچه و بازار و میدان‌ها به راه می‌افتند. آن‌ها در دست‌های خود سنگی نگاه می‌دارند و به یکدیگر می‌زنند و مدام فریاد «حسین حسین شاه حسین» سر می‌دهند. بچه‌های لخت را روی شترها طوری نشانده‌اند که صورتشان به طرف دم شتر است.

محرم

بچه‌ها فریاد می‌زنند «حسین حسین». جلوی شترها هم تابوت‌های مخمل‌دار حمل می‌کنند. پیشاپیش تابوت‌ها، چوب‌های بزرگی را حمل می‌کنند و نیز به‌همراه اسبان آن‌ها دو طفل لخت، که بدن و سر و صورت خود را به خون آلوده‌اند، سوار بر اسب حرکت می‌کنند. روی اسب دیگر، مرد لختی که خود را با پوست گوسفند خاکستری پوشانده به‌آرامی با اسب حرکت می‌کند. پوست حیوانی را با کاه پر کرده و شبیه درازگوش درآوردند، بر آن درازگوش کلاه منگوله‌دار و تیر و کمان آویزان کرده و در جلوی تابوت‌ها می‌کشند.

«پوست حیوانی را با کاه پر می‌کنند و به‌شکل درازگوشی درمی‌آورند، سپس آن را به‌عنوان قاتل امام حسین (ع) و یارانش در بیرون از شهر می‌سوزانند»

همه به آن درازگوش ناسزا می‌گویند و آب دهان می‌اندازند. این عمل در میدانی که همه زن و مرد و بچه در آن جمع شده‌اند صورت می‌گیرد. زنان ناله‌ها و شیون‌ها سر می‌دهند و مردان و کودکان سرهای خود را می‌شکافند. آن‌ها پوست دست‌ها و سینه‌ی خود را تیغ می‌زنند و خون را به سر و صورت و دست‌های خود می‌مالند. عاقبت آن حیوان ساختگی را در بیرون شهر با نفت آتش می‌زنند و به خود با زنجیری می‌کوبند.

محرم

بدین ترتیب آن‌ها به خاطر امام حسین (ع) و اصحاب او عزاداری می‌کنند. گویا منظور از بچه‌های خونین همان کودکان بیگناه او است که شهید شده‌اند و حیوان ساختگی نیز نشانه قاتل است».

«آن‌قدر به هم سنگ می‌زنند که دچار تشنج شده، دهانشان کف می‌کند»

ژان باتیست تاورنیه فرانسوی در اواسط دوره صفوی از حال‌وهوا و حواشی عاشورا نوشته است:

«هشت یا ده روز قبل از آن روز مخصوص – عاشورا – متعصب‌ترین شیعیان تمام صورت و بدن خود را سیاه می‌کنند، برهنه می‌شوند و تنها عورت خود را می‌پوشانند. آن‌ها سنگ بزرگی در هر دست خود دارند و در کوچه و گذرگاه گردش کرده آن سنگ‌ها را به یکدیگر می‌زنند. انواع تشنجات در صورت و بدنشان ایجاد می‌شود و مدام فریاد می‌کنند: «حسن حسین، حسن حسین». آن‌ها به‌قدری این حرکت را تکرار می‌کنند که دهانشان کف می‌کند و تا غروب مشغول این کار هستند.

محرم

برخی افراد مؤمن آن‌ها را شب به خانه‌های خود می‌برند و خوراک شایانی به ایشان می‌دهند. در این روزها همین که آفتاب غروب کرد، در اغلب گذرها و میدان‌ها منبرهایی نصب می‌شود و واعظان مشغول موعظه می‌شوند تا مردم برای آن روز مخصوص حاضر شوند. در پای این منبرها همه، از زن و مرد و بزرگ و کوچک، جمع می‌شوند. در تمام سال برای زن‌ها موقعی بهتر از این چند روز پیدا نمی‌شود که با عشاق خود وعده‌گاهی برای ملاقات داشته باشند».

«به هنگام غروب، منبرها بر گذرگاه‌ها و میدان‌ها نصب می‌شوند»

ادوارد پولاک اتریشی بین سال‌های ۱۲۳۰ تا ۱۲۳۹ در ایران بود. پولاک درباره‌ی ایام محرم می‌نویسد:

«ایام عاشورا (ده روز اول ماه محرم) را می‌توان جزو روزهای رسمی به حساب آورد. در این روزها، مراسم تعزیه و تعزیه-شبیه به یاد شهادت آل علی در کربلا برپا می‌شود. عزای عمومی و سراسری در مملکت است. همه لباس سیاه در بر می‌کنند، دسته‌ها در شهرها به راه می‌افتند و با آهنگ‌های غم‌انگیز – که ترجیع آن «آی حسین، آی حسین» است – بر رنج‌های این سلطان شهیدان اشک می‌ریزند.

محرم

نقاشی از عزاداری برای امام حسین (ع)، موزه بروکلین

وقتی ترجیع خوانده می‌شود، کودکان از جا می‌جهند و دو حلقه‌ی چوبی را به‌صورت موزون بر یکدیگر می‌زنند. بزرگ‌ترها هم، با آنکه سینه‌شان کبود شده، با کف دست بر سینه می‌کوبند به‌طوری که صدای آن تا فاصله‌ای دور به گوش می‌رسد. بعضی‌ها، که از کابل و کشمیر به تهران آمده‌اند، حتی زنجیر به سینه می‌زنند. یکنواختی آهنگ، صدای گنگ ضربات کف دست به سینه و برخورد حلقه‌های چوبی و جرنگ جرنگ زنجیرها تا مدت‌ها پس از نیمه‌شب در خیابان‌ها به‌نحوی غم‌انگیز طنین‌افکن می‌شود.

«آن‌ها، که از کابل و کشمیر به تهران آمده‌اند، با زنجیر بر سینه‌ی خود می‌زنند»

در بسیاری از میدان‌های عمومی شهرها تکیه وجود دارد که بر اثر موقوفات مذهبی ایجاد شده و نگهداری می‌شوند. در وسط فضایی محصور، صفه‌ای هست که به‌عنوان صحنه برای برگزار کردن مراسم تعزیه به کار می‌رود. در روزهایی که مراسم برپا می‌شود، چادری را سقف آن صفه می‌کنند. دیوارهای تکیه را با چیت گلدار و شال می‌آرایند. ظروف چینی گران‌قیمت، لیوان‌های کریستال اروپایی، شمعدان‌ها و غیره چشم را خیره می‌کند.

محرم

اینها را از خانه‌های همسایه برای اکرام امام قرض می‌گرفتند. از من و سایر اروپایی‌ها هم چند بار تقاضا شد که خرده‌ریزهای خود را برای زینت تکیه واگذار کنیم.

تکیه‌های وزیر و شاه با تجمل خاصی آراسته می‌شود؛ دولت مبالغ قابل ملاحظه‌ای خرج می‌کند. ظروف و بلورهای گران‌قیمت خزانه‌ی سلطنتی بر فراز پایه‌ها به چشم می‌خورد و بازیگران، که در نقش عاملان یزید هستند، حتی جواهر سلطنتی را بر لباس خود می‌زنند.

«روضه‌خوان‌های کاشان از همه مشهورتر و گران‌تر هستند»

روضه‌خوانان از تمام مناطق کشور به تهران می‌آیند؛ به‌خصوص روضه‌خوان‌های کاشان شهرت دارند و برای هر جلسه مزدهای گزاف می‌گیرند. اما چون فقط در برخی از صحنه‌ها از وجود آنان استفاده می‌شود؛ می‌توان نمایش‌ها را در قسمت‌های مختلف شهر و در مواقع گوناگون برپا کرد. روضه‌خوان‌ها بدو بدو از نقطه‌ای به نقطه‌ی دیگر می‌روند و اغلب در یک روز در پانزده تکیه‌ی مختلف ظاهر می‌شوند.

محرم

دوره‌ی نمایش‌ها ۹ روز پشت سر هم طول می‌کشد که در هر روز یک واقعه به نمایش درمی‌آید. چون تعداد بازیگران به‌اندازه کافی نیست، مدت نمایش‌ها را تمدید می‌کنند و سراسر دو ماه محرم و صفر را شامل می‌شود. تمام نقش‌های نمایش – حتی شخصیت‌های زن که به‌جای آنان از مردهای باحجاب استفاده می‌شود – اغلب سوار بر اسب و با زره و کلاهخود به صحنه می‌آیند. همچنین کاروان‌های که بار و محمل خود را بسته‌اند از صحنه می‌گذرند.

«حاضران آن‌قدر تحت تأثیر قرار می‌گیرند که ممکن است بازیگر نقش یزید را به قتل برسانند»

بعضی صحنه‌ها آن‌قدر طبیعی ساخته و پرداخته شده که بیننده را تحت تأثیر قرار می‌دهد و دل او را به درد می‌آورد. ولی روی هم رفته می‌توان گفت خیلی این نمایش‌ها را طولانی برگزار می‌کنند. شنوندگان می‌گریند و چنان با تمام وجود با آنچه در صحنه می‌گذرد سهیم می‌شوند که ممکن است کسی را که در نقش یزید بازی می‌کند با دست خود قطعه قطعه کنند.

محرم

در بعضی از نواحی لرستان، سابقه داشته که نقش منفی به قیمت جان بازیگر تمام شده؛ به همین خاطر کسانی که نقش‌های منفی دارند، برای آنکه نگذارند تماشاگران غرق توهم شوند، در صحنه‌های رقت‌انگیز خود نیز در گریه‌ی مردم شرکت می‌کنند.

برحسب سنت باید یک ایلچی فرنگی مسیحی در بارگاه یزید حاضر شود تا شفاعت این قربانیان تیره‌بخت را بکند و چون تمناها و خواهش‌های وی اجابت نمی‌شود خود اسلام می‌آورد و مانند آنان به شهادت می‌رسد. گویا اولین سفیر اروپایی که به ایران آمده با خود یک دوربین لوله‌ای داشته است؛ به همین خاطر برای حقیقی نشان دادن نمایش لازم می‌دانند که ایلچی همیشه در حالی که چنین دوربینی زیر بغل دارد بر صحنه ظاهر شود.

«بازیگران نقش‌های منفی در صحنه‌های رقت‌انگیز با مردم گریه می‌کنند تا جانشان حفظ شود»

برای لباس این فرنگی معمولاً پوشاک اروپایی‌ها را قرض می‌گیرند که در نتیجه اغلب منظره و کاریکاتورهای خنده‌داری درست می‌شود؛ مثلاً من خود شاهد بودم که چگونه ایلچی با دخترش، که پسربچه‌ای نقش او را بر عهده داشت، سوار بر مرکب وارد شد. پسری که نقش دختر را به عهده داشت با لباس زنان و دامن پف کرده به صحنه آمده بود. ایلچی در حالی که دوربین کذایی را زیر بغل داشت فرود آمد، چند قطعه آواز را به‌تنهایی و به‌صورت دونفره خواند و بعد با دخترش به شهادت رسید.

محرم

یک بار نیز وزیر جنگ از من خواست چند تکه لباس از لباس‌های خودم را برای ایلچی بیاورم. من کت و شلوارم را دادم اما کلاه مخصوص را نداشتم؛ چون خودم کلاه ایرانی به سر می‌گذاشتم. آخر یک کلاهخود اتریشی در انبار پیدا کردند و بدین ترتیب ایلچی با کت و شلوار من و کلاه اتریشی در تعزیه حاضر شد.

«در طول دو ماه محرم و صفر تمام کسب و کارها متوقف می‌شوند»

سنت برگزاری تعزیه آن‌قدر عمومیت یافته که هیچ‌یک از بزرگان یارای چشم‌پوشی از آن را ندارد؛ هرچند که انجام دادن آن متضمن تقبل هزینه‌های بسیار است. در طول نمایش با شربت از مهمانان پذیرایی می‌کنند و پس از اتمام تعزیه شامی شاهانه برایشان تدارک می‌بینند. از آنجا که در طول این دو ماه طولانی تمام کسب و کارها متوقف و امور دیگر معوق است، برگزاری مراسم باعث خرابی بسیاری از خانه‌ها و وامدار شدن خیلی از خانواده‌ها می‌شود.

محرم

مؤمنان سختگیر البته نمایش صحنه‌ای را جایز نمی‌دانند و آن را هتک حرمت از ائمه و بت‌پرستی به شمار می‌آورند. آن‌ها در ایام عزاداری کار را به این محدود می‌کنند که خواننده از منبر داستان شهادت آل علی را از بر بخواند. خواننده، به نسبت شخصیت‌هایی که نقل می‌کند، صدایش را به‌صورت ماهرانه‌ای عوض می‌کند که این ثابت می‌کند ایرانیان ذاتاً هنرپیشه هستند».

«مؤمنان سختگیر نمایش صحنه‌ای را جایز نمی‌دانند و تنها به روضه‌خوانی اکتفا می‌کنند»

ژوزف آرتور گوبینو نیز مانند هم‌وطنش، تاورنیه، به حواشی عاشقانه‌ی مراسم محرم اشاره کرده است. او در سال ۱۲۳۳-۱۲۳۴ نوشت:

«نباید از گفتن این نکته غفلت کنم که به رغم هیجان و تأثیری که این نمایش‌های مذهبی بر مردم می‌گذارد، شایع است که تعزیه فرصت مناسبی برای روابط مخفیانه‌ی عشقی است. می‌گویند کسانی که می‌خواهند همدیگر را به‌طور پنهانی ببینند از این تشریفات استفاده می‌کنند و افرادی که به‌دنبال ماجراجویی می‌گردند به مقصودشان می‌رسند».

محرم

کلارا رایس انگلیسی در سال ۱۲۹۸ درباره‌ی عزاداری ایام محرم و حضور زنان در مراسم می‌گوید:

«عزاداری‌ها در روز عاشورا به اوج می‌رسند. به راه افتادن دسته‌های عزاداری متشکل از مردان و پسران در شهرها و روستاها است که هدفی جز نشان دادن اخلاص و سرسپردگی به رهبر شهیدشان ندارند. عموماً به‌دنبال دسته‌های عزادار شمار زیادی زنان باحجاب راه می‌افتند. به راه افتادن دسته‌ها به‌خصوص در روز عاشورا مهیب است. مردان کفن‌هایی، که اغلب آلوده به خون است، به تن می‌کنند. بسیاری قمه می‌زنند و مدام فریاد «یا علی، یا حسین، یا حسین» سر می‌دهند».

با روی کار آمدن خاندان پهلوی، خصوصاً پهلوی اول، ممنوعیت‌هایی برای برگزاری مراسم عزاداری حسینی اعمال شد و تا مدت‌ها آن عمومیتی که تا پیش از آن داشت را به دست نیاورد. امروزه، کم‌وبیش، می‌توان موارد مشابهی را با آنچه در سفرنامه‌ها ضبط شده پیدا کرد و البته کم نیستند توریست‌هایی که برای دیدن این‌گونه عزاداری‌ها به ایران می‌آیند. 

عکس کاور از پیام معین

مطالب مرتبط:

منبع اشراقی، فیروز، ۱۳۷۸، اصفهان از دید سیاحان خارجی، اصفهان، آتروپات ایبنا تاورنیه، ژان باتیست، ۱۳۳۶، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، تصحیح حمید ارباب شیرانی، اصفهان، کتابفروشی تأیید اصفهان، ص. ۴۱۲ رایس، کلارا کولیور، ۱۳۶۶، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمه اسدالله آزاد، مشهد، آستان قدس، ص. ۱۸۸ کاتف، فدت آفاناس ویویچ، ۱۳۵۶، سفرنامه کاتف، ترجمه محمدصادق همایون‌فرد، کتابخانه ملی گوبینو، ژوزف آرتور، ۱۳۸۳، سه سال در آسیا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران، قطره، ۳۳۰

دیدگاه