مقالههای مرتبط:
عید قربان، که یکی از اعیاد بزرگ مسلمانان به شمار میرود، با مراسم مختلفی همراه بوده است. به مناسبت فرارسیدن این عید سعید، در سری مقالات ایران در سفرنامههای خارجی به توصیفاتی که نمایندگان کشورهای اروپایی از مشاهداتشان کردهاند پرداختیم. گزارشها را از زمان صفویان تا دورهی پهلوی پیش گرفتیم که در ادامه آنها را میخوانید.
پیترو دلاواله ایتالیایی سال ۹۹۶ هجری شمسی دربارهی عید قربان میگوید:
«مراسم عید قربان در شهرهای بزرگ و در برخی نقاط، که شاه در آن حضور دارد، برگزار میشود. مراسم شامل قربانی کردن شتری با تشریفات بسیار است. شتر قربانی را از سه روز قبل از عید قربان با گل و برگ و شاخه زینت داده و در شهر میگردانند. برای شتر نقاره و شیپور و طبل میزنند و هر جا که شتر میگذرد، مردم دستهای از پشم او را به نشانه تبرک میکنند. این جریان سه روز طول میکشد.
صفحهای از مقامات یحیی بن محمود واسطی، عید قربان
سپس در روز عید قربان، شتر را با تشریفات زیاد در طولانیترین خیابان شهر گردانیده و مردم از بالای در خانهها و مغازهها و دیوار باغها منظرهی گشتن او را تماشا میکنند. شتر را به محوطهای خارج از شهر میبرند. در محل جمع شدن سران و بزرگان (حتی خود شاه)، شتر را با نیزهای که در گلویش فرو میکنند ابتدا کشته و سپس گوشتش را بین نمایندگان اهالی محل تقسیم میکنند. نمایندگان قطعه گوشت خود را طبق آداب و رسوم به محلهی خود میبرند.
قسمتی از این گوشت را همان روز برای تبرک میخورند و قسمتی دیگر را نمک میزنند و در تمام طول سال برای دفع بیماری یا شفای مریض از آن استفاده میکنند. سر شتر به خانهی شاه فرستاده و حامل انعام قابل توجهی گرفت. نحوه برگزاری این مراسم با آنچه که در کشورهای سنی مذهب میگذرد متفاوت است».
کاتف روس در سال ۱۰۰۲ هجری شمسی در سفرنامه خود نوشت:
«در این روز شترها را در کوچه و بازار میگردانند. روی شترها قالیچه میاندازند و با گل آنها را میآرایند. شترها را از شهر به بیابان میبرند و جلوی آنها نیزه و تبری که تزئین یافته حمل میکنند. همهی افرادی که در جلوی شتر در حرکتاند فریاد میکشند. از نعرهی دیوانهوار مردم و صدای سم اسبان حالتی ترسانگیز به وجود میآید. محل قربانی در بیابان را پاک و با آبپاشی برای مراسم آماده میکنند.
حاکم شهر، که گرجی است، همراه با شاه و همراهانش به محل میآیند. به دنبال حاکم، چوبی نوکتیز، نیزهای مزین به سیبکهای طلایی و همچنین تبری زیبا حمل میشود. شتر را در قربانگاه به زمین میخوابانند، پاهای او را میبندند و بر روی پاهایش ۳۰ قصاب با چاقوهای برنده مینشینند. شاه و اطرافیان، سفیران و بازرگانان دولتهای دیگر به شتر نزدیک میشوند.
نقاشی استاد بهزاد، اواخر قرن پانزده میلادی
شاه در حالی که بر اسب نشسته دعا میخواند و سپس به حاکم شهر اشاره میکند. حاکم هم، که سوار بر اسب است، نیزه را برمیدارد، روی زمین در کنار شتر میگذارد و خود دور میایستد.
پس از انجام مراسم قربانی، سر شتر را روی سکوی سنگی مقابل بالکن شاه میگذارند. آنجا مردان این سر را بر روی دستهای خود بلند میکنند و به زمین میاندازند و فریاد میکشند. این عمل پنج بار تکرار میشود. با پایان این عمل، مردی را نخست روی شانههای خود بلند میکنند، بعد روی دستها بالای سر نگاه میدارند. شاه همانطور که بر بالکن ایستاده است دعایی را طبق عقاید مذهبی خود میخواند. پس از اتمام دعا، مرد را روی زمین میگذارند.
در این وقت، سر و پاها و گوشت شتر را به میدان بزرگ میآورند و هر کسی در گروه مخصوص به خود میایستد و برای بردن سر شتر جنگی درمیگیرد. تبریزیها با اصفهانیها، سوار بر اسبهای خود، نبرد وحشتناکی میکنند و پیادهها صدمههای مهلکی میبینند. گروه پیروز سر شتر را برمیدارد، پیش شاه میبرد و جایزه خود را دریافت میکند. اگر کسی در این مبارزه شرکت نکرد، حاکم شهر گزارش میدهد و وی توبیخ میشود.
نقاشی به سال ۱۶۷۷-۱۶۸۰، موزه بریتانیا
زنان هم اگر به استقبال شاه نروند مورد سرزنش قرار میگیرند. اگر، چه مرد و چه زن، برای بار دوم در شرکت در جشن کوتاهی کنند به شدت مجازات میشوند».
کمپفر آلمانی، که در زمان شاه سلیمان به ایران سفر کرد، به مراسم مشابهی اشاره دارد و محل آن را جایی در نزدیکی باغ هزار جریب ذکر میکند:
«شتر را از ده روز قبل از عید قربان با قالیچهی ارغوانی پوشانده، به بهترین شکلی آرایش کرده و با صدای طبل و نقاره در تمام کوچههای شهر میگردانند تا در روز عید به قربانگاه ببرند. در آنجا هزاران نفر دور نردههای باغ میایستند تا مراسم عید را از نزدیک ببینند. بعد از انجام مراسم قربانی، گوشت بدن شتر را به دوازده قسمت، برابر با دوازده محلهی شهر، تقسیم میکنند. مردم هر محله زیر پرچم خود جمع میشدند.
هر محله سوارکاری داشت که به عنوان نماینده سهم را دریافت میکرد. در طول چهارباغ تا میدان بزرگ، جمعیت همچون سیلی بیوقفه و در عین حال در کمال نظم حرکت میکرد. از میدان شاه به بعد مردم دسته دسته به طرف محلههای خود به راه میافتادند. هر کس در خانه سور و سروری نداشته باشد به میدانها و قهوهخانهها میرود و هنگامی که آخرین دینار خود را خرج کرد به تماشای تردستان و شعبدهبازان مینشیند تا حداقل در محیط جشن حاضر باشد».
بنابراین محوطه مجاور باغ هزار جریب محل برگزاری آیین قربانی و چهارباغ محل عبور شرکتکنندگان در مراسم و جشن و شادی آنان بوده است.
اما در زمان تاورنیه فرانسوی (۱۶۲۹ تا ۱۶۴۲ میلادی) محل برگزاری جشن به میدان جلوی مسجدی در جلفا انتقال یافت و شاه هم دیگر در مراسم حاضر نمیشد. تاورنیه در این باره نوشته:
«برای اجرای تشریفات عید قربان، بهترین شتر را با انواع زر و زیور زینت میدهند. صبح نشده، جمع کثیری از مردم و اهالی شهر شتر را با تشریفات از شهر بیرون میبرند. آن طرف رودخانه، سمت جلفا، مسجدی هست که در جلوی آن میدان بزرگی واقع شده؛ شتر را در آن میدان نگه میدارند. قبلاً شاه نیز در این مراسم حاضر میشد و یک زوبین یا نیزهی کوتاهی به طرف شتر پرتاب میکرد.
نقاشی خیالی نقاش فرانسوی از عید قربان، حدود سال ۱۷۸۰
حالا در غیاب شاه، حاکم شهر اولین ضربه را میزند. گوشت بدنش را یازده قسمت میکنند که با سرش دوازده بخش میشود. بدین صورت هر دوازده دستهی اصفهانیها سهمی میبرند».
چریکوف، سرهنگ روس، در سال ۱۲۲۹ خورشیدی شاهد مراسم عید قربان در میدان نقش جهان اصفهان بوده است:
«حاکم شهر در عمارت عالی قاپو نشسته بود. ما نیز در اتاق کناری او نشسته بودیم. فراشها از چپ و راست، در جلوی مردم، به امر و نهی مشغول بودند و به هر کس میرسیدند آنها را به ضرب چوب از میدان بیرون میکردند. در میدان، ۵۰۰ نفر سرباز با رخت قرمز نظامی و شلوارهای سفید ایستاده بودند. در جلوی سربازان، یک ارکستر ۳۵نفری مشغول نواختن بودند. یکصد نفر از توپچیها با لباس کبود نزد ما ایستاده بودند.
مطربان زدند و رقصیدند. بعد لوطیها وارد شدند. پشت سر آنها هم کدخدایان و ریشسفیدان محلات شهر با کارگران خود آمده و در حضور ایستادند».
ارنست اورسل، جهانگرد بلژیکی، در سال ۱۲۶۱ شاهد مراسم عید قربان در تهران بود. او این مراسم را چنین توصیف میکند:
«مراسم عید قربان به یادبود از خودگذشتگی حضرت ابراهیم همه ساله با قربانی کردن شتری در میدان نگارستان برگزار میشود. صبح آن روز، لباس پوشیده و عازم نگارستان شدیم. راه باز کردن از میان جمعیت رنگارنگی که در میدان جمع شده بودند کار بس دشواری بود. آنها که چابکتر و کنجکاوتر بودند تا روی شاخه درختان بالا رفته بودند. همه جا شعبدهبازان با چشمههایی از هنرنمایی خود تماشاگران را غرق در حیرت میکردند.
پشت بام خانههای مجاور این میدان نیز پر از انبوه مردم بود. آنقدر جمعیت زنان بر پشت بام عمارت باغ نظامیه زیاد بود که نمیشد سوزنی میانشان انداخت. ارکستر نظامی پیشآهنگ بود و وقتی به میدان رسید، آهنگ «استابات ماتر» روسینی، که در رثای مریم مقدس، را نواخت. پشت سر دسته موسیقی، عدهای سرباز با قدمهای موزون راه میرفتند. شتری که پارچههای گرانقیمتی بر سر و گردنش آویزان کرده بودند در میان دو دسته سرباز با خونسردی و طمأنینه خاصی قدم برمیداشت.
آهنگ استابات ماتر که در عید قربان زمان قاجار در تهران طنینانداز شد
پشت سر شتر، شاهزادهای که جامهای زرین پوشیده بود سوار بر اسب وارد میدان شد. شاهزاده نیزه تیز خود را در زیر گلوی حیوان فرو برد. شاهزاده، که در دلش از دیدن چنین منظرهای حتماً ناراحت بود، برای حفظ ظاهر نگاهی به سمت جایگاه مخصوص نگارستان انداخت. بعد از آن، شاهزاده میدان را ترک کرد و از هر طرف مردم خود را به روی نعش شتر انداخته و برای یک تکه گوشت از سر و کول هم بالا میرفتند. از ابتدا تا انتهای میدان، مردم به همدیگر فشار میآوردند، داد و فریاد میکردند؛ آخر هم فحش و کتککاری، خلاصه هنگامهی عجیبی بود».
این مراسم شترقربانی تا سال ۱۳۱۱ در تهران برگزار میشد. از آن پس، عید قربان حالت فستیوالی خود را از دست داد و به صورت پراکنده و محلی برگزار شد.
دیدگاه