مسافران از جاهایی میگویند که ارزش دیدن نداشت و تنها در تبلیغات جذاب بودند.
مقالههای مرتبط:
تقریب همه بر جذاب بودن آبشارهای نیاگارا اتفاق نظر دارند، اما نظری هم وجود دارد که میگوید نیاگارا خیلی هم بزرگ نیست.
بعضی از این نارضایتیها باعث شد تا بحثی در حوزهی گردشگری شکل بگیرد که در آن جاذبههایی که انتظارات مسافران را برآورده نکرده بودند، معرفی شوند. در این فهرست حتی نام شهر لندن و هالیوود نیز دیده میشود.
در همین راستا سایت خبرگزاری ردیت (Reddit) پرسشی را مطرح کرد: «چه جاهایی رفتید که ارزشش را نداشت»؟
از میان افرادی که در این نظرسنجی شرکت کردند، یکی بود که حسابی اندازهی آبشارهای نیاگارا توی ذوقش خورده بود. او نوشت: «من انتظار داشتم خیلی بزرگتر باشد و به جای آن پایینها در ارتفاعات دنبالش بگردم».
جاذبهی طبیعی دیگری که انتقادبرانگیز بوده گرند کنیون (خصوصا مکانش) است. یکی از نظردهندگان گفت: «با اتوبوس مسافت زیادی رفتیم. خیلی شلوغ بود و اصلا نمیشد عکسی گرفت که کسی در آن نباشد».
گرند کنیون
بعضی از جاذبههای کالیفرنیا نیز مورد بحث قرار گرفت.
هالیوود برای بعضی از مسافران کمجاذبهترین جای کالیفرنیا بود: «اینجور نبود که از آنجا بدم بیاید. اجرای یکی از گروههای مورد علاقهام را دیدم و همچنین بازدید از لوکیشنهای فیلم و سریالهای معروف جالب بود، اما بعد از یکی دو روز آن هیجان به کلی فروکش کرد. از وقتی کوچک بودم از جاهای هیجانانگیزی مثل سانست بلوار میگفتند، اما وقتی به آنجا رفتم راستش حال به هم زن بود».
در همین راستا، مسافر دیگری گفت: «لسآنجلس غبارآلود بود، مردمش فیک و ترافیکش وحشتناک است».
سازهی عظیم سد هوور نیز روی بعضیها آن تأثیر لازم را نداشت: «دیدن آن برای پنج دقیقهی اول خوب بود، اما این تنها یک دیوار بزرگ است. شاید هم تقصیر عمویم بود که انتظاراتم را بالا برد؛ مدام از این سد میگفت که برای سد کلاه بگیریم، برای سد تور بگیریم... سد لعنتی»!
سد هوور
بعضی شهرها، مثل لاس وگاس، برای کودکان جذابیتی چندانی نداشت. یکی از آنان گفت: «نمایش ونیزی جالب بود، اما راستش را بخواهید، من پنج ساعت نشسته بودم و هیچ کاری نمیکردم. یک مغازهی شیرینیفروشی باحال آنجا بود؛ به همین خاطر به وگاس از ۱۰ نمرهی ۴ میدهم. دیگر آنجا نخواهم رفت».
مسافر دیگری از آتلانتیک سیتی انتقاد کرد: «در طول سفرم تصمیم گرفتم در این شهر بمانم. تقریبا هیچ چیز تحسینبرانگیزی در آن ندیدم. تمام شهر حالم را گرفت».
مسافر دیگری بدون آنکه کمترین تأثیری از دبی بگیرد آنجا را ترک کرده بود: «جای عجیب و غریبی بود؛ قشری مرفه میان بافتی فرومایه و فقیر قرار گرفتهاند که ناراحتکننده بود. شهر امکانات تفریحی خوبی دارد، اما آنقدرها نیست که فرد را مجاب کند که به خاطرش به آنجا برود مگر آنکه در همان نزدیکی باشید».
بافت فقیر و غنی دبی
لندن هم برای بعضیها خیلی شلوغ به نظر رسیده است: «وجود این همه آدم برای روحیهام خوب نیست! هیچ جای معروفی را نمیتوانید کامل ببینید. خارج از جاهای توریستی البته خوب است. از آنجا که در بیرون از شهر زندگی میکنم؛ خیلی به صداهای بلند ممتد یا به اینکه بابت هر چیز کوچکی باید پول دهیم عادت ندارم».
از دیگر جاهای انگلستان، استون هنج هم در معرض انتقاد قرار گرفت: «شما تا وسط ناکجاآباد میرانید تا از فاصلهای دور در میان هزار نفر دیگر به سنگها نگاه کنید»!
بعضی از جاذبههای ایتالیا، مثل پیزا، نیز بعضیها را ناامید کرده بود: «دوتا جاذبهی توریستی دارد، گردشگران زیادی هم آنجا هستند. غذاهای گرانی دارد که توسط کسانی آماده میشود که حضور شما در آنجا برایشان خوشایند نیست، اما پولتان را دوست دارند. برج پیزا هم آنقدرها جالب نیست. حداکثر سه ساعت آنجا وقت بگذرانید، غذا هم از قطار بگیرید. شب ماندن در آنجا ارزش ندارد».
کاربری دیگر دربارهی ونیز گفت: «تلهی عظیم گردشگران است. شاید ۲۵ سال پیش خوب بوده اما حالا شهری شناور است با میلیونها مغازهی کادوفروشی که همگی یک نوع جنس میفروشند».
در شرق اروپا، پراگ و کرواسی نیز مورد هدف قرار گرفت: «پراگ در دههی ۹۰ شهری کسلکننده بود، حالا هم شهر سوداگران است. کرواسی هم خیلی چنگی به دل نمیزد؛ مطمئنا خستهکنندهترین کشور از میان یوگسلاویهای سابق است».
کاربری دیگر نیز حسی سرد نسبت به پایتخت لهستان، ورشو، پیدا کرده بود: «من شهرهای دیگر لهستان را نیز دیدهام. ورشو به نظرم زشت و صنعتی آمد. من آنجا سخت مریض شدم و شاید آن مریضی روی نظرم تأثیر گذاشته باشد. اما مدام میگویم کاش بیشتر در کراکوف مانده بودم».
ورشو
دیدگاه