شیراز از نگاه سفرنامه نویسان خارجی

رضا اردو
رضا اردو دوشنبه، ۱۷ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۲۱:۱۰
شیراز از نگاه سفرنامه نویسان خارجی

از میوه‌ها و چشمه‌هایش گرفته تا اسلحه‌هایش شیراز همیشه جاذبه‌هایی برای مسافران خارجی داشته است. مسافرانی که نمی‌دانستند اول از آثار باستانی شیراز بنویسند یا از خلق و خوی خوش مردمانش. شهر شعر و گل و بلبل جایگاه به خصوصی در سفرنامه‌های خارجی‌ها دارد.

با آنکه مسافران خارجی تقریبا برای هر جاذبه‌ی شیراز سطر‌هایی در سفرنامه‌شان دارند. اما شهر شیراز به‌صورت کلی هم موضوع بحث آن‌ها قرار گرفته است. با خوانش سفرنامه‌ها از دوران صفوی تاکنون می‌توان دورنمایی از اوضاع و احوال شیراز در قرون گذشته به دست آورد.

ژان باتیست تاورنیه‌ی فرانسوی در اواسط دوره صفوی درباره‌ی شهر شیراز نوشت:

«شهر شیراز در جلگه‌ای شمالی-جنوبی واقع شده است. از مشرق به مغرب این جلگه را کوه‌های سخت و خشکی احاطه کرده که تمام سنگ است و نه درخت در آن می‌روید نه علف. در سمت جنوب شرقی، دریاچه‌ی آب شوری دیده می‌شود. از این جلگه که خارج می‌شوند در طرف جنوب از میان تنگه‌ی دو کوه می‌گذرند که چندان هم تنگ نیست. در بعضی از نقاطش دره‌های حاصلخیز دارد.

شیراز

طرح ژان شاردن از شیراز، قرن هفدهم

کلیه‌ی زمین‌های شیراز حاصلخیز و خوب است. مدرسه‌ای که امامقلی‌خان ساخته با چند مسجد از آجر پخته بنا شده‌اند. عالی‌ترین آن مساجد مسجد شاهچراغ است که به‌واسطه‌ی عقیده‌ی مذهبی در حفظ آن بیشتر مراقبت شده است.

در شهر شیراز، سه چهار دستگاه شیشه‌گری دیده می‌شود که بطری‌های بزرگ و کوچک برای گلاب و عطر می‌سازند. همچنین ظرف‌های مخصوص ترشی می‌سازند که آن‌ها را به اطراف عالم، به‌خصوص هندوستان تا جزایر سوماترا و جاهای دیگر، می‌برند.

«هندی‌ها مرباها و ترشی‌های شیراز را به کشور خود وارد می‌کنند»

در شیراز، اقسام مربا از خیار، لیمو، گلابی، سیب، آلو، گیلاس و بادام سبز را خیلی خوب می‌پزند. حتی در پروراندن انگور در سرکه سررشته دارند. وقتی انگور تازه شروع به شیرین شدن می‌کند، آن را چیده و در سرکه پرورش می‌دهند؛ طعم ترش و شیرینی پیدا می‌کند که بسیار خوشگوار و مطبوع، به‌خصوص در هوای گرم، است. هندی‌ها در سرزمین خود چنین میوه‌هایی ندارند. آن‌ها مقدار زیادی از این مرباها و ترشی‌ها را به کشور خود حمل می‌کنند؛ زیرا بت‌پرست‌ها مواد حیوانی نمی‌خورند و این میوه‌ها بی‌نهایت به کارشان می‌آید.

شیراز

بازار وکیل شیراز، ژان دیولافوا، سال ۱۸۸۱

پارچه‌ی ابریشم و امثال آن در شیراز و حول و حوش آن اصلاً معمول نیست. تازه بافتن چیت‌های الوان را آموخته‌اند اما خیلی خشن و زبر می‌سازند که فقط به درد لباس فقرا می‌خورد.

در طرف جنوب غربی شهر، تپه‌ای از کوه بزرگ جدا شده که روی آن آثار سه درگاه بزرگ دیده می‌شود که متعلق به معبد خدایان بوده است. در اصل چهار درگاه داشته، یکی از آن‌ها خراب شده و سه تای دیگر هنوز سرپا ایستاده‌اند. هر یک از آن درگاه‌ها مرکب از سه درگاه پارچه سنگ است. روی دو سنگ کناری، که به‌منزله‌ی ستون و پایه‌ی سنگ سردر هستند، دو صورت برجسته حجاری شده که به یکدیگر نگاه می‌کنند.

«استفاده از پارچه ابریشم در شیراز معمول نیست»

یکی از آن‌ها در یک دست ظرفی دارد که از آن شعله متصاعد است، در دست دیگر دستمال تاکرده دارد، شبیه به حوله‌ای که در فرانسه بعد از شستن دست، پیش‌خدمت به دست شخص می‌دهد. نقش دیگر کیسه‌ای در یک دست و چیز دیگری مانند گلوله‌ای آتشین در دست دیگر دارد و نقش هر سه درگاه شبیه به یکدیگر است. این نقوش برجسته به بزرگی طبیعی انسان هستند اما صورت‌هایشان همه شکسته و خراب شده است.

شیراز

نقاشی جان استرویز از شهر شیراز، سال ۱۶۸۱

دو تیررس تفنگ دور از این تپه، در وسط جلگه، کوه کوچکی خودنمایی می‌کند که از دامنه‌ی شمالی آن چند چشمه جاری شده، رودخانه‌ای تشکیل می‌دهد که ماهی بسیار دارد و در آن محل درختان و کلبه‌ای دیده می‌شود که درویشی در آن منزل کرده است. جای باصفای زیبایی است و تمام زمین‌های اطراف آن کشت و زرع شده و از آب همان رودخانه مشروب می‌شوند. گویا قبلا پرستندگان بتان به آن محل آمده، خود را شست‌و‌شو داده در معبد، نماز و نیاز خود را تقدیم می‌داشتند.

«رودخانه‌های اطراف شیراز پر از ماهی است»

کمی دور از آنجا، در پای کوهی بلند، محوطه‌ای هست که تقریبا ۵۰۰ قدم محیطش می‌شود. چندین چشمه در آنجا جوشیده، دریاچه‌ای تشکیل می‌دهد که پر از سبزه و چمن است. درختان قوی‌هیکل گرداگرد آن را پوشانده و ماهی‌های خوب در آنجا فراوان هستند.

روی کوهی، چهار نقش، بزرگ‌تر از اندازه طبیعی، حجاری شده است. آن دو، که بزرگ‌تر از همه هستند، به یکدیگر نگاه می‌کنند. وقتی از روبه‌رو به آن‌ها نگاه کنیم، آن که طرف دست چپ است عمامه‌ای شبیه به عمامه‌ی صدراعظم عثمانی و پاشا بر سر دارد و از زیر عمامه تا روی پیشانی چیزی شبیه به گیسوان بافته که در هم پیچیده باشند بسته شده که انتهای آن روی گردن حلقه شده است».

شیراز

طرح آندره دلیه دلاند از ورودی شیراز، سال ۱۶۷۱

اوژن فلاندن، جهانگرد فرانسوی، حدود سال ۱۲۲۰ از پیشرفته و دوست‌داشتنی‌ بودن شیراز و مردمانش گفته است:

«شیراز، که حکومت‌نشین استان فارس است، همیشه یکی از مهم‌ترین و پیشرفته‌ترین شهرهای ایران بوده. اسلحه‌های شیراز شهرت بسزایی دارد.

«آن موقع که شیراز، شیراز بود قاهره یک محله‌اش هم به حساب نمی‌آمد»

مردم شیراز از کلیه‌ی اهالی ایران دوست‌داشتنی‌ترند. انسان به‌زودی به آن‌ها جلب و دوست می‌شود. شیرازی‌ها از همه ایرانی‌ها فارسی را بهتر حرف می‌زنند؛ زیرا دو نفر از بزرگ‌ترین شاعران آسیا، یعنی سعدی و حافظ، در این سرزمین زاده شده‌اند.

در دوره‌ی قاجاریان، شیراز دیگر عظمت سابق را ندارد. شیرازی‌ها با تعصب می‌گویند: آن وقت که شیراز، شیراز بود قاهره یک محله‌اش هم به حساب نمی‌آمد. اهالی شیراز حدود ده هزار نفرند که در دوازده محله زندگی می‌کنند. شهر ۶ دروازه‌ی بزرگ دارد. در وسط شهر ارگی واقع شده که قصر مستحکم یادگار کریم خان زند است.

شیراز

تنها محلی که به شیراز سر و صورتی می‌دهد بازاری است که کریم خان ساخته. مسجدهای قابل‌توجهی که بتوان با مسجدهای اصفهان مقایسه کرد ندارد. شاهچراغ مشهورترین بنای شیراز و جایگاه سیدها است؛ آن‌ها مشغول گرفتن صدقه و عایدات مسجد هستند».

«شاهچراغ مشهورترین بنای شیراز و جایگاه سیدها است»

هاینریش بروگش آلمانی در سال ۱۲۳۸ در سفرنامه‌ی خود به شیراز و جاذبه‌های آن پرداخته است:

«قسمت‌هایی از خارج شهر شیراز تا تنگه‌ی الله اکبر را باغ‌های زیبا و سرسبزی فراگرفته است که زمان احداث آن‌ها به دوران قبل از شاهان قاجار می‌رسد. از باغ معروف چهل‌ تن، که در مجاورت حافظیه واقع شده، بازدید کردیم. راهنمای شیرازی ما می‌گفت در اینجا چهل درویش زندگی می‌کردند، بر سر موضوعی با یکدیگر اختلاف پیدا کرده کارشان بیخ پیدا کرد و آخر همه آن‌ها در نزاع کشته شدند. اجساد آن‌ها در این باغ دفن شده است.

شیراز

تنگه الله اکبر از هارولد وتسون، دهه ۱۲۹۰ شمسی

قبرهای این درویش‌ها در نزدیکی دیوار باغ و در کنار یکدیگر قرار داشت. نوشته‌ای روی سنگ آن‌ها دیده نمی‌شود و به‌درستی هم معلوم نبود که عده‌ی آن‌ها کمتر یا بیشتر از چهل نفر بوده است اما ایرانیان برای سهولت کار عدد سرراست چهل را انتخاب کرده‌اند. سراسر این باغ را درختان سرو فرا گرفته و منظره‌ای خاص به آن داده است. این باغ و ساختمان کوچک در زمان کریم خان زند احداث شده است».

«وقتی مسافر پس از تحمل سختی راه به این تنگه می‌رسد از دیدار زیبایی شهر بی‌اختیار الله اکبر می‌گوید»

ژان دیولافوا فرانسوی در سال ۱۲۶۰ از تجربه‌ی ورودش به شیراز نوشت:

«کمی بعد به تنگه‌ای با نام الله اکبر رسیدیم. می‌گویند وقتی مسافر، پس از تحمل سختی‌های راه طولانی، به این تنگه می‌رسد و منظره‌ی زیبا و دل‌ربای شیراز را می‌بیند، بی‌اختیار از تعجب می‌گوید «الله اکبر». دور شهر خندق و حصار دارد و در آن بناهای عالی هست. در بیرون محوطه‌ی شهر، باغ‌های سرو و مرکبات وجود دارد. در شهر بازاری هست که از بهترین‌ بازارهای ایران به شمار می‌رود. کریم خان زند آن را به‌همراه قصر و مسجد و مدرسه‌ی بسیار با ابهتی ساخته است».

شیراز

جرج کرزن انگلیسی در سال ۱۲۶۹ از شور زندگی در شیراز نوشته است:

«زندگانی و زیبایی شیراز از لحاظ خصوصیات و وضع و محل مانند پرده‌ی نقاشی همواره دل‌انگیز است. کانون آن گلستان و تربت شاعران است؛ شاعرانی که در نغمه‌سرایی در بوستان شعر شهره‌ی آفاق‌اند. هوای دلکش این پایتخت جنوبی زندگانی تقریبا دائمی را در هوای آزاد مقدور می‌سازد. از جهت دیگر، زنده‌دلی و نشاط‌پرستی مردم آنجا را در پس خوش‌گذرانی و بزم و شور انداخته است. اهل فارس به خلق و خوی ممتاز خویش ابراز غرور می‌کنند.

«هرگز در عمرم مردمی خوش‌تر و کم‌ستیزه‌تر از شیرازی‌ها ندیده‌ام»

موی خرمایی و چشمان سبزآبی ایالات شمالی به‌ندرت در اقلیم جنوب دیده می‌شود. در عمر خویش هرگز مردمی خوش‌تر و کم‌ستیزه‌تر از ایشان ندیده‌ام».

شیراز

پیر لوئی فرانسوی در سال ۱۲۷۹ شیراز را مانند خانه‌ی تودرتویی دانسته که انسان را گیج می‌کند:

«شهر شیراز، همان طور که خود نمونه‌ی بارز دست نخورده از روزگاران گذشته است، مردم آن هم کمتر تغییر کرده‌اند. از این شهر، که همه چیز آن محدود و محصور است، من هنوز چیزی ندیده‌ام و نمی‌دانم که اگر مدتی اینجا بمانم بیش از آنچه تابه‌حال دیده‌امد باز در این شهر خواهم دید یا نه.

«هر تازه واردی را به دقت از جلوی چشم گذرانده مطالعه می‌کنند»

شهر شیراز مانند خانه‌ی تودرتوی زیرزمینی است که انسان را گیج می‌کند. کوچه‌های پر از کثافت و چیزهای گندیده با وضع گیج‌کننده با یکدیگر برخورد می‌کنند. در بعضی جاها کوچه‌ها به‌اندازه‌ایی تنگ است که اگر شخصی با اسب‌سواری یا الاغی روبه‌رو شود باید پشت خود را کاملا به دیوار بچسباند تا تنه نخورد.

مردان این شهر لباس‌های تیره‌رنگ به تن و کلاه دراز اشترخانی بر سر دارند؛ هر تازه واردی را به دقت از جلوی چشم گذرانده و مطالعه می‌کنند. زنان هنگام برخورد با ما مانند اشباح خیالی ساکت و بی‌صدا دور می‌شوند. از سر تا پای آن‌ها در چادر سیاه پیچیده شده و صورت خود را به‌وسیله‌ی روبندی سفید، که دو سوراخ در برابر دو چشم دارد، پوشانده‌اند. اما دختران کوچک هنوز حجاب ندارند و گیسوان را با حنا رنگین ساخته‌اند.

شیراز

زنان شیراز از نگاه ژان دیولافوا، ۱۸۸۱

همگی این دختران با پای برهنه و لباس ژنده راه می‌روند. این دخترکان زیبایی خاصی داشته، لبخندی دل‌فریب بر لب دارند. بر دیوارهای خانه‌ها، که با آجر و خشت‌های تیره‌رنگ ساخته شده، ابداً پنجره‌ای دیده نمی‌شود؛ به‌جز درهای خانه‌ها هیچ روزنی از درون خانه‌ها به بیرون آن وجود ندارد. افزون بر همه اینها، در بعضی جاها در درون خانه پشت در ورودی دیواری دیگر هم ساخته‌اند تا جلوی در را بگیرد.

شیراز

در طول بازار، بر حسب عادات و رسوم مشرق زمینی‌ها، هر دسته از کسبه و بازرگانان در یک راسته نزدیک به هم جمع هستند؛ چنان که می‌توان حدس زد بازار قالی‌فروشان یا مسگرها کجاست و...».

«شیراز می‌تواند زیباترین شهر ایران باشد»

ابراهام جکسن آمریکایی در سال ۱۲۸۲ از خوی و سرشت شیرازی‌ها نوشته است:

«با آنکه شیرازیان خوش‌گذران، عشرت‌طلب و زیرک هستند، از زمان‌های قدیم به تعصب و خودبینی نیز شهره بوده‌اند و این شاید با لقب رسمی شهر، که دارالعلم باشد، چندان سازگار نباشد. اما شاید این‌ها داوری‌ها و برداشت‌های لحظات سرد و بی‌روح تفکر یک مسافر است و احتمالاً در چارچوب ذهنی کسانی که به دیدار شیراز می‌روند راه ندارد».

الیوت کراوشی ویلیامز انگلیسی در سال ۱۲۸۴ شیراز را زیباترین شهر ایران دانست:

«شیراز تنها شهر گل و بلبل نیست؛ اینجا شهر شاعران و زنان زیبا است. همه چیز در آنجا لطیف، شیرین، گوارا و دل‌فریب است. شیراز جایگاه سنتی مردم خوش‌گذران و سبک‌بال و آزاده است. به نظر من شیراز می‌تواند زیباترین شهر ایران باشد».

شیراز

هرمان نوردن آمریکایی در سال ۱۳۰۳ از شیراز و خانه‌هایش نوشته:

«قسمت فقیرنشین شهر در معرض دید عموم قرار گرفته و خانه‌ها محقر و گلی است. اغلب خانه‌های بازرگانان در پشت دکان‌های آنان واقع شده است. زن‌ها در گذرگاه‌های عمومی ظرف و حتی لباس می‌شویند یا ساعت‌ها با همسایگان به گفت‌وگو سرگرم می‌شوند».

شیراز

شهر بهار نارنج همچنان یکی از قطب‌های اصلی گردشگری جنوب ایران است که هر ساله هزاران توریست را به‌سمت خود می‌کشاند. در ادامه آخرین نظرات گردشگران خارجی در سایت tripadvisor درباره‌ی شیراز را مرور می‌کنیم.

شیراز

توریست پرتغالی در مهر ۹۷ نوشته:

«شیراز خیلی دوست‌داشتنی است و جاذبه‌های دیدنی زیادی دارد. البته جاذبه‌های والاترش، مثل تخت جمشید، بیرون از شهر هستند. شیراز – با تاریخی چند هزارساله، سایت‌های باستانی جهانی و شاعران بین‌المللی‌اش - یکی از معروف‌ترین شهرهای دنیا است.

تخت جمشید

نقش رستم

باید به آن‌ها باغ‌های ایرانی ارم، جهان‌نما، عفیف‌آباد، دلگشا، نارنجستان قوام، زینت‌ الملک و خیلی‌های دیگر را اضافه کرد. بگذریم که مجموعه‌ی وکیل کریم‌خان (ارگ و باغ و بازار و مسجد و حمام وکیل)، مسجد نصیرالملک، مقبره شاهچراغ و خیلی‌های دیگر نیز قابل چشم‌پوشی نیستند.

شیراز

عکس از میلاد سفیدفرد

شیراز

مردمش، مثل مردم دیگر شهرها، برخوردی دوستانه دارند و کمکتان می‌کنند. شیراز در کنار یزد، اصفهان، تبریز، کاشان و تهران شهرهای ایدئال در هنگام دیدار از ایران هستند؛ گرچه شهرهای دیگری هم هستند برای دیدن تا دیدار از این کشور زیبا را تکمیل کنند».

برای سفر به شیراز با تور و بازدید از جاهای دیدنی شیراز می‌توانید تورهای متنوع شیراز را در کجارو مشاهده و تور ارزان شیراز را برای سفرتان تهیه کنید.

عکس کاور از رضا قادری

مطالب مرتبط:

منبع انصاف‌پور، غلامرضا، ۱۳۶۳، ایران و ایرانی به تحقیق در صد سفرنامه خارجی، صص. ۳۱۳-۳۱۵ بروگش، هاینریش، ۱۳۶۷، سفری به دربار سلطان صاحبقران، ترجمه مهندس کردی، اطلاعات، ص. ۴۶۴ تاورنیه، ژان باتیست، ۱۳۳۶، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، تصحیح حمید ارباب شیرانی، اصفهان، کتابفروشی تأیید اصفهان، ص. ۲۲۴ جکسن، ابراهام ویلیامز، ۱۳۵۷، سفرنامه جکسن، ترجمه منوچهر امیری و فریدون بدره‌ای، تهران، خوارزمی، ص. ۳۷۵ حقدار، علی اصغر، ۱۳۹۵، تصویر ایران و ایرانی از نگاه مسافران خارجی، استانبول دیولافوا، ژان، ۱۳۳۲، سفرنامه مادام ژان دیولافوا، ایران و کلده، ترجمه فره‌وشی، تهران، خیام، ص. ۴۰۶ فلاندن، اوژن، ۱۳۲۴، سفرنامه اوژن فلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، اصفهان، چاپخانه روزنامه نقش جهان، ص. ۲۷۱ جرج کرزن، ۱۳۵۰، ایران و قضیه ایران، ج۲، ترجمه وحید مازندرانی، تهران، ص. ۱۲۹ لوئی، پیر، ۱۳۲۶، به سوی اصفهان، ترجمه بدرالدین کتابی، اصفهان، صص. ۶۵-۷۰ نوردن، هرمان، در زیر آسمان ایران، ترجمه سیمین سمیعی، تهران، دانشگاه تهران، ص. ۷۷ tripadvisor

دیدگاه