آرمان شهرهایی که آرمان شهر نشدند؛ فوردلندیا

احمدرضا فرهبد
احمدرضا فرهبد جمعه، ۴ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۱۲:۰۰
آرمان شهرهایی که آرمان شهر نشدند؛ فوردلندیا

فوردلندیا در سال ۱۹۲۶ به دست هنری فورد، مالک شرکت خودروسازی فورد، با هدف تبدیل شدن به یک آرمان شهر ساخته شد؛ اما در آتش خشم و نارضایتی ساکنانش نابود شد

قطعا خشم و نارضایتی مردم می‌تواند حتی باعث نابودی یک شهر نیز شود. فوردلندیا (Fordlândia) که قرار بود آرمان شهر هنری فورد شود، یکی از  شهرهایی بود که به همین دلیل و همچنین به خاطر تصمیمات غلط و سختگیری افراطی موسسان خود نابود و به یک متروکه تبدیل شد. ممنوع بودن انجام بسیاری از کارها برای زنان و ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی، استعمال دخانیات و حتی فوتبال بازی کردن برای مردان نیز باعث تسریع نابودی این شهر شد.

فوردلندیا

در حال حاضر هنوز ویرانه‌هایی از این شهر در برزیل در دل جنگل های آمازون و در شهر سانتاری در سواحل تاپاژوس وجود دارد. در دهه ۱۹۲۰ تولید لاستیک در انحصار انگلستان بود و فورد آمریکایی برای مقابله با انحصار این ماده که یکی از مواد اصلی برای ساخت خودرو بود و همچنین خودکفا شدن شرکت فورد، تصمیم گرفت یک مستعمره در جنگل‌های گرمسیری و ترجیحا در یکی از کشورهای آمریکای جنوبی ایجاد کند و در نهایت برزیل را برای ساختن شهر خود انتخاب کرد.

هنری فورد

فورد پس از انتخاب برزیل قراردادی با دولت این کشور امضا کرد که به موجب آن مسئولان دولتی فضایی با وسعتی در حدود ۱۰۰ متر را در اختیار او گذاشتند و او را از مالیات بر صادرات معاف کردند؛ در مقابل فورد هم متعهد شد ۹ درصد از سود کارخانه را به دولت بپردازد.

فوردلندیا

فورد پس از عقد قرارداد، عملیات ساخت شهرک را در سال ‍۱۹۲۰ آغاز کرد؛ اما از همان ابتدای کار با مشکلاتی مواجه نشد؛ هیچ جاده‌ای برای محل مورد نظر وجود نداشت و رفت و آمد از روی رودخانه ریو تاپاژوس نیز دشوار بود؛ مبتلا شدن برخی از کارکنان به بیماری تب زرد و مالاریا نیز اوضاع را وخیم‌تر کرد.

طرح اولیه فوردلندیا که از دو دهکده تشکیل می‌شد، به‌صورت کامل دقیق و برنامه‌ریزی شده ایجاد شد و پس از آن کارکنان برزیلی در یک دهکده و مدیران آمریکایی در دهکده دیگر  ساکن شدند. خانه‌های فوردلندیا به سبک معمول آمریکایی ساخته شده بودند و امکانات بسیار خوبی نظیر بیمارستان، مدرسه، کتابخانه، استخر، زمین بازی، هتل و حتی زمین گلف نیز در آن ایجاد شده بود.

فوردلندیا

وعده حقوق و مزایای خوب، بسیاری از افراد را برای سکونت در فوردلندیا تشویق کرد؛ اما بازرسی بازرسان از شهرک و حتی داخل خانه‌ها برای کسب اطمینان از رعایت قوانین مذکور، به‌تدریج باعث ایجاد نارضایتی در میان ساکنان شد.

فوردلندیا

پس از  گذشت مدت زمان کوتاهی، کارکنان برای دور زدن قوانین، مشروبات و دیگر کالاهای قاچاق و غیرقانونی را پنهان می‌کردند یا مخفیانه از طریق رودخانه به مکان‌های می‌رفتند که تحت کنترل مدیران و بازرسان نبود.

به‌تدریج جزیره‌‌ای مخفی به نام جزیره اینوسِنس (Island of Innocence) در ۸ کیلومتری فوردلندیا ایجاد شد که دسترسی به آن از طریق رودخانه ممکن بود و در آن مکان‌های غیرقانونی مثل کلوب‌های شبانه و مراکز فسق و فجور ایجاد شد. این جزیره به‌تدریج تعداد زیادی از ساکنان فوردلندیا را به‌سمت خود جذب کرد.

نارضایی مردم کم‌کم منجر به ایجاد شورش و درگیری شد و کار به جایی رسید که شورشیان کابل‌های تلفن را قطع کردند و فورد هم قبل از اینکه نیروهای پلیس برزیل برای سرکوب شورش وارد عمل شوند، چند روزی را به جنگل‌های اطراف پناه برد.

فورد علاوه بر این نارضایتی‌ها با مشکل دیگری هم دست‌‌وپنجه نرم می‌کرد. مهندسان او در مورد پرورش و نگه‌داری از درختان گرمسیری چیزی نمی‌دانستند و این موضوع باعث شد آفات و بیماری درختان کائوچو را از بین ببرد.

در سال ۱۹۳۴ مردم برای سکونت در مکان دیگری که نسبت به فوردلندیا شرایط بهتری داشت و در فاصله کمی از آن نیز قرار داشت، آن را ترک کردند. با ایجاد و گسترش لاستیک مصنوعی در سال ۱۹۴۵ تیر خلاص به فورداندیا زده شد و این شهر خالی از سکنه شد.

فوردلندیا

ساختمان‌های این شهر پس از تخلیه کامل آن، بی‌سکنه باقی ماند؛ اما عده‌ای از افراد بیمارستان شهر را که ملک با ارزشی محسوب می‌شد، به نفع خود مصادره کردند. یک منبع آب ۵۰ متری، کارگاه نجاری، کوره و یک کارگاه سه طبقه، بخش‌هایی از شهر هستند که هنوز از آن‌ها استفاده می‌شود.

سرنوشت تلخ این آرمان‌ شهر این درس را به ما می‌دهد که قوانین سخت‌گیرانه مسئولان، محدودیت‌های شدید و مقابله با شادی مردم می‌تواند منجر به خشم و نارضایتی مردم و در نتیجه انحطاط یک شهر شود.

 

 

 

مطالب مرتبط:

منبع telegraph

دیدگاه