سفرنامه ماجراجویانه به هند (قسمت سوم)

بهرام روشن‌ضمیر
بهرام روشن‌ضمیر جمعه، ۱۸ فروردین ۱۳۹۶ ساعت ۱۹:۰۰
سفرنامه ماجراجویانه به هند (قسمت سوم)

شش روز هیجان‌انگیز از سفر آقای بهرام روشن ضمیر و همسرشان به هند را در دو قسمت قبل خواندیم. در قسمت آخر از این سفرنامه همراه کجارو باشید.

از اینجا به بعد به روزهای هیجان‌انگیز و پایانی سفر نزدیک می‌شویم. بنابراین ماجراهای این چند روز را به‌هیچ‌وجه از دست ندهید.

دیدنی‌های جیپور

در روز هفتم سفر پس از صرف صبحانه معمولی هتل، با ۲۰۰ روپیه به سوی شهر صورتی رفتیم که بناهایی چون جانتار مانتار، سیتی پلاس و هوامحل را دربر گرفته است. ورودیه جانتار مانتار ۳۰۰ روپیه، هوامحل ۱۵۰ روپیه و سیتی پلاس ۵۰۰ روپیه برای خارجی‌ها است که قید این آخری را زدیم و به بازدید از بقیه پرداختیم. این را هم بگویم که در جیپور به دانشجویان (با کارت بین‌المللی دانشجویی) تخفیف درخور توجهی می‌دادند. پس بد نیست اگر به هند می‌آیید کارت دانشجویی خود را بین‌المللی کنید چون هزینه‌ ورودیه‌ها برای خارجی‌ها نسبتا بالا است.

جانتار مانتار یک مرکز نجومی و تقویمی است که در سده ۱۸ در جیپور تاسیس شده تا با کمک آن فصل و برج و ساعت‌های روز و حتی واحدهای کوچک‌تر چون ساعت و دقیقه و ثانیه اندازه‌گیری شود و البته مقیاس‌های هندی با مقیاس‌های امروزی جهانی تفاوت‌های هم دارد و فقط مقیاس ۶۰ تایی برای ثانیه و دقیقه وجود ندارد. احتمالا زیباترین بنای جیپور، «هوامحل» باشد. «محل» در زبان هندی معنای کاخ می‌دهد (مانند تاج‌محل و ممتاز محل) و هوا در اینجا معنای باد دارد. دلیلش آن است که این کاخ نمای بیرونی بسیار بلند یک تکه‌ای دارد که مانند یک دیوار است ولی مملو است از پنجره‌های بی‌شمار بسیار کوچک. همین باعث می‌شود که باد به‌شکل خاصی در آن حرکت کند و شاید باعث خنکی شود. این بنا در سال ۱۷۹۹ به دستور مهاراجه ساوای‌پراتاپ سینگ ساخته شده است و چیزی مانند خانه‌های تاریخی کاشان و یزد و اصفهان است، منتها با معماری بیرونی زیبا (چیزی که در معماری سنتی خانه‌ها در ایران کمتر دیده می‌شود). باز هم در اینجا تذکر می‌دهم که تحمل هوای جیپور حتی در اسفند که فصل بدی نیست، تا حدود ظهر ممکن است و بهتر است بازدید از بناهای جیپور را در صبح انجام دهید. ما سپس به سراغ بازدید از جَل‌محل رفتیم. منتها چون روپیه ما به پایان رسیده بود مجبور بودیم سر راه به یک صرافی برویم تا دلارها را به روپیه تبدیل کنیم. جالب توجه خواهد بود که ما دو نفر کل دهلی و آگرا و جیپور (مثلت طلایی هند) را با ۴۰۰ دلار گشتیم که این شامل خرید هم می‌شد. جالب اینکه صرافی در هند برخلاف دیگر مقاصد توریستی چون تایلند و ترکیه، زیاد نیست. در تایلند شمار صرافی‌ها به‌اندازه سوپرمارکتی‌هاست و هر دو بسیار زیاد. در هند نه خبری از صرافی است و نه سوپرمارکت‌های مدرن و بزرگ و باید بگردید دنبال آن‌ها. از آن بدتر اینکه پایین‌ترین و غیرمنصفانه‌ترین و نابرابرترین نرخ‌های تبدیل ارز را در صرافی خواهید دید! ازاین‌رو ما هرگز در صرافی پول خود را تعویض نکردیم. در جیپور هم صرافی نرخ ۶۴ روپیه برای یک دلار را پیشنهاد کرد که نپذیرفتیم و در عوض در یک بازار طلافروشی با هر دلار ۶۵ روپیه معامله کردیم. در حالی که این نرخ در دهلی ۶۶ بود. بعدا در گوا هم صرافی نرخ ۶۳ روپیه را ارائه می‌داد حال آنکه تاکسی‌های بمبئی ۶۷ روپیه می‌دادند! در نتیجه در روپیه کردن دلارهای خود در هند اصلا عجله نکنید و دلار خود را مفت از چنگ ندهید. اگر حوصله به خرج دهید حتما نرخ‌های بالاتری خواهید یافت که البته داخل صرافی نخواهد بود. جیپور یکی از جاهایی است که می‌توانید خانه‌های مهاراجه‌های ثروتمند هندی را ببینید. به‌ویژه در شمال شرق شهر در مسیر قلعه آمبر. ما هم در این مسیر با یک مهمانی به مناسبت هولی که در یکی از خانه‌های اعیانی برگزار می‌شد روبه‌رو شده و به آن مهمانی دعوت شدیم و با پذیرایی مختصری هم روبه‌رو گشتیم. و پس از چند دقیقه‌ای توقف و تماشای پایکوبی مردان سراسر رنگی به مسیر خود ادامه دادیم. جَل‌محل کاخی است در وسط یک دریاچه کوچک که راه ارتباطی آن با قایق طی می‌شود. ولی در کمال تاسف پی بردیم که مکان به‌دلیل تعمیرات تعطیل است و در نتیجه قایقی هم برای حضور یافتن در آنجا وجود ندارد. پس تصمیم گرفتیم برنامه بعدی یعنی معبد گالتاجی و هانومان که به معبد میمون Monkey) Temple) معروف است را پیاده کنیم. معبد میمون به شهر صورتی بسیار نزدیک است و در واقع در خروجی دروازه شرقی شهر صورتی است. پس اگر در مرکز شهر جیپور بودید پول زیادی برای توک‌توک ندهید. این معبد در بالای یک تپه است که مملو از میمون‌هاست. در پایین تپه می‌توان بادام هندی خرید و در طول مسیر به میمون‌ها غذا داد. در بالای تپه پس از رسیدن به معبد یکی از میمون‌ها کل بسته بادام زمینی را از دست همسرم قاپید و باعث شگفتی و خنده ما شد. در آنجا نخست یک معبد کوچک برای خدای خورشید (سوریا) وجود دارد و با ادامه پیاده‌روی به معبد بزرگ هانومان می‌رسید. کاهنه معبد دختر جوان مبادی آدابی بود که با علاقه به توضیحاتی در باره خدای خورشید پرداخت و نهایتا درخواست اعانه کرد و ما هم نتوانستیم درخواستش را بی‌پاسخ بگذاریم. بخش‌های جذاب این معبد، بیشتر میمون‌های مسیر و پانورامای شهر جیپور است. سپس به شهر صورتی بازگشتیم و اندکی در بازارها چرخیدیم و چون رستوران تمیز و دل‌انگیزی برای ناهار عصرگاهی نیافتیم، گرسنه به هتل رفتیم و در رستوران آنجا غذا خوردیم. و این روز خوب و بی‌چالش را در جیپور به پایان رساندیم.

آثاری برای رصد نجومی در هند

آثاری برای رصد نجومی در جانتار مانتار جیپور

ساعت هندی

نوعی ساعت هندی

کاخ هوامحل

 کاخ هوا‌محل در جیپور

هوامحل

 عکسی از بالاترین نقطه کاخ هوامحل که چشم‌انداز شمالی جیپور شامل بناهایی چون جانتار مانتار و سیتی پالاس را نمایش می‌دهد.

کاخ هوامحل

چشم‌انداز جنوبی جیپور از کاخ هوامحل

کاخ هوامحل

نمای کاخ هوامحل از خیابان اصلی

سفر به بمبئی

روز هشتم سفر ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهر برنامه پرواز به مقصد بمبئی و سپس گوا را داشتیم ولی هنوز یک مکان مهم در جیپور مانده بود و آن قلعه و کاخ آمبر بود. آمبر دقیقا در همان مسیر جل‌محل است و بهتر بود که همان روز پیش می‌رفتیم تا کرایه کمتری می‌دادیم ولی نکته مثبت این بود که این کاخ را در ساعات نخستین روز دیدیم (ساعت ۱۰ آنجا بودیم) که خنک‌تر بود. محوطه اصلی قلعه ورودیه ندارد ولی یک پیشنهاد جذاب وجود دارد و آن فیل‌سواری از پایین تا بالای قلعه است که یک ربعی طول می‌کشد و برای دو نفر ۱۱۰۰ روپیه آب می‌خورد که ما از خیر آن هم گذشتیم و پیاده رفتیم. قلعه بر فراز یک دریاچه زیبا و یک باغ زعفران در وسط دریاچه است و در دو سو دامنه‌ای دل‌گشا از کوهستان دیده‌ می‌شود و همانگونه که گفتم این بخش از جیپور بسیار خوش آب و هوا و مهاراجه‌نشین است. یک معبد هندویی (نمی‌دانم کدام خدا) وجود داشت که از ساعت ۱۰:۳۰ تا ۱۱ بسته بود و نتوانستیم آنرا ببینیم. هرچند چنانکه گفتم انتظار اشرافیت و جذابیت بالا را نباید از معبدهای هندویی داشت و بیشتر معبدهای جیپور و دهلی در کمال سادگی‌اند. در آنجا متوجه شدیم که بخش درونی کاخ نفری ۵۰۰ روپیه ورودیه دارد. (درمجموع نفری ۲۰۰۰ روپیه فقط ورودی‌های جیپور می‌شود و ۱۵۰۰ روپیه هم آگرا. یعنی با حساب دهلی، اگر بخواهید همه‌جا وارد شوید نفری ۸۰-۹۰ دلار باید پول برای ورودیه‌های مثلت طلایی شمال هند کنار بگذارید). در رو‌به‌روی قلعه آمبر (این سوی جاده) چند رستوران وجود دارد که یکی از آن‌ها پیتزا سرو می‌کند. اگر به طبقه بالای آن بروید و در تراس آن بنشینید می‌توانید پیتزا را در برابر منظره فوق‌العاده قلعه و کاخ آمبر میل کنید. ما پس از خوردن واپسین غذا در شمال هند به سرعت خود را به هتل رسانده و در فاصله تنها یک ساعت و نیم مانده به پرواز (یعنی ساعت ۱۲) یک توک‌توک به مقصد فرودگاه جیپور گرفتیم. چون نمی‌دانستیم فرودگاه جیپور چقدر دور است کمی استرس داشتیم که پس از نیم ساعت رسیدیم. فرودگاه محلی جیپور چهارمین فرودگاهی بود که می‌دیدیم. از نظر سایز و کیفیت در حد فرودگاه امام بود و ما پس از ورود به آن به‌سادگی به هواپیما وارد شده و با هواپیمایی ایر ایندیا به مقصد بمبئی پرواز کردیم.

بیشتر بخوانید:

معبد هندی

یکی از معبد ساده و بی‌پیرایه هندویی در جیپور.

خروج ار بمبمئی و پیش به‌سمت گوا

هواپیمایی داخلی هند برخلاف هواپیمایی بین‌المللی عربی با ناهار از ما پذیرایی کرد و پس از یک ساعت به بمبئی رسیدیم. بمبئی در کنار دهلی از بزرگ‌ترین شهرهای هند است، با این تفاوت که دهلی مرکزیت سیاسی هند است و بمبئی مرکزیت فرهنگی-هنری و تجاری. بمبئی از سه جهت و نیم توسط دریا محاصره شده و تقریبا جزیره است.

بمبئی شهری است دو برابر تهران!

 ما وارد فرودگاه پروازهای داخلی بمبئی شدیم که بسیار مدرن، زیبا و بزرگ بود و در محوطه‌های داخلی آن درختان استوایی کاشته شده بود که فضایی روح‌بخش به فرودگاه داده بود. ما از پیش تصمیم گرفته بودیم از این فرصت ۴ ساعته توقف در بمبئی استفاده کرده و از فرودگاه خارج شویم و کمی با حال و هوای بمبئی آشنا گردیم. تصمیم بسیار خطرناک که چالش این روز را برایمان رقم زد. ما به سوی ترمینال تاکسی‌ها حرکت کردیم که فردی خوش‌پوش با اتیکت رسمی ما را به دام انداخت و به‌عنوان گرفتن تاکسی ما را به کنجی از فرودگاه هدایت کرد و در آنجا ما را تحویل یک فرد دیگر که به خوش‌پوشی نفر اول نبود داد. او ما را سوار آسانسور کرده به زیرزمین و پارکینگ فرودگاه برد و به داخل تاکسی نشاند. در داخل تاکسی منوی تعرفه‌های تاکسی فرودگاه بمبئی را به ما نشان داد که ارقامی نجومی (از ۹۰۰ روپیه به بالا) داشت. ما گفتیم که می‌خواهیم به مرکز خرید آر-سیتی یا فونیکس که نزدیک فرودگاه است برویم که بسیار نزدیک است. و بیشتر از ۳۰۰ روپیه نمی‌دهیم.

آن فرد پذیرفت به این شرط که دلار هم چنج کنیم. و شگفتا که نرخ تعویض دلارش بسیار خوب بود: ۶۷ روپیه برای یک دلار! با اینحال ما ترسیدیم که شاید کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه باشد پس به تعویض تنها صد دلار بسنده کردیم. فرد پس از مبادله ارز پیاده شد و رفت و یک نفر دیگر وارد خودرو شد و حرکت کرد! تاکسی از فرودگاه خارج شد و به‌محض رسیدن به بلوار اصلی کنار زد و گفت پیاده شوید و با یک خودروی دیگر بروید! ما که کاملا مقهور این نمایش بالیوودی شده بودیم پیاده شدیم و پس از اطمینان از اینکه همان ۳۰۰ روپیه را خواهیم داد داخل یک ماشین کوچک شدیم. در واقع ماجرا از این قرار بود که همه اینها به‌صورت واسطه با یکدیگر کار می‌کردند. مسئول ترابری فرودگاه در قبال پورسانت مسافران را به‌سمت یک فرد خاص هدایت می‌کرد. آن فرد وظیفه مبادله ارز و آوردن مسافر تا پارکینگ تاکسی‌های فرودگاه را به دوش داشت. تاکسی رسمی فرودگاه اصلا کار نمی‌کرد بلکه فقط مسافر را تا بیرون فرودگاه می‌آورد تا به سواری‌های معمولی بدهد و سواری معمولی که امکان ورود به فرودگاه را نداشت با رقم نازلی ما را به مقصد می‌رساند. اگر گذر شما به بمبئی افتاد کافی است خودتان از فرودگاه بیرون بروید آنگاه احتمالا خواهید توانست با ۲۰۰ روپیه تاکسی و با ۱۰۰ روپیه توک‌توک بگیرید. اما چالش ما از اینجا آغاز شد که با ترافیک واقعا وحشتناک بمبئی در عصر یک روز کاری روبه‌رو شدیم. تراکم ماشین‌ها، عدم رعایت هیچ‌گونه قانونی حتی با استاندارد ایران و بد بودن مسیر و خیابانهای اطراف فرودگاه بمبئی باعث شد تا راه‌بندانی را ببینیم که شاید هرگز در تهران ندیده بودیم. به طوریکه بعد از یک ساعت شاید ۱ یا ۲ کیلومتر بیشتر حرکت نکردیم! مجبور شدیم پیاده شده و با پرداخت ۳۰۰ روپیه، پیاده به حرکت ادامه دهیم. چراکه می‌دیدیم این راه‌بندان را پایانی نیست و سرعت حرکت انسان ساعتی ۴ کیلومتر است (یعنی دو برابر سرعت آن ماشین). پس از ۲۰ دقیقه پیاده‌روی به مرکز خرید فونیکس رسیدیم که پاساژ بزرگ و بسیار شیک و مدرنی بود که هیچ نسبتی به محله‌های واقعا کثیف و زشت اطراف خود نداشت.

ساعتی را در آنجا گذراندیم و ساعت ۶:۳۰ دقیقه یعنی دو ساعت پیش از پرواز یک تو‌ک‌توک ۱۰۰ روپیه‌ای گرفتیم به مقصد فرودگاه پروازهای داخلی بمبئی. دوباره به ترافیک برخوردیم و ساعت ۷:۳۰ دقیقه رسیدیم ولی هنگامی که می‌خواستیم به فرودگاه شویم (در هند بدون داشتن بلیط اصلا کسی را به فرودگاه‌ها راه نمی‌دهند!) مامور امنیتی با دیدن بلیط ما به مقصد گوا گفت که پروازهای گوا از اینجا نیست و باید به ترمینال شماره ۲ فرودگاه پروازهای خارجی بروید! من فکر کردم که خب حتما مانند فرودگاه مهرآباد خودمان چند ترمینال وجود دارد و مثلا ۵ دقیقه فاصله دارند. ولی بعد که پرس و جو کردم فهمیدم که کلا فرودگاه بین‌المللی نام چاتراپاتی شیواجی دارد که البته دور نیست ولی با توجه به ترافیک بمبئی می‌تواند به از دست رفتن پرواز ما بیانجامد! خلاصه با کلی فشار روحی بیرون آمدیم و یک تاکسی گرفتیم ولی دیدیم دوباره همان آش و همان کاسه! راننده ما را داخل خودرو نشاند و حرکت کرد و هم‌زمان فهرست تعرفه‌ کذایی را به دستمان داد و گفت ۱۰۰۰ روپیه کرایه است! که اینبار همسرم حتی یک لحظه درنگ نکرد و گفت بایستد و چون راننده گوش نداد، درب را باز کرد! و راننده لاجرم ایستاد و ما پیاده شدیم.

من ترجیح می‌دادم با چانه‌زنی با مبلغ کمتری با همین تاکسی برویم چون واقعا در حال از دست دادن پرواز بودیم پس پیشنهاد ۳۰۰ روپیه کردم و راننده هم چیزی نمانده بود که قبول کند که دیدم همسرم رفته و یک توک‌توک گرفته با ۱۰۰ روپیه. سریع پریدیم داخل توک‌توک و او حرکت کرد ولی جناب راننده شدیدا گرم صحبت تلفنی بود! من از اینکه او مقصد را درست فهمیده اطمینان نداشتم و چند بار تذکر دادم که درست به همان ترمینال برود ولی او آن‌قدر مشغول تلفن بود که ما شک می‌کردیم چیزی فهمیده باشد. واقعا دیگر کاری از دستمان بر نمی‌آمد. اگر راننده یک اشتباه کوچک در مسیر خود می‌کرد با توجه به قفل بودن خیابانهای بمبئی کار ما تمام بود. یا اگر اصلا آن ترمینال همانجایی که ما باید می‌رفتیم نبود و مامور امنیتی اشتباه کرده بود، دیگر فرصتی برای برگشتن به همین جا نبود. من واقعا هیچ اطمینانی نداشتم چون با عقل جور نمی‌آمد که در یک پرواز غیرمستقیم، مسافران نه از همان جایی که توقف کرده‌اند بلکه از یک جای دیگر پرواز کنند و مجبور باشند تاکسی بگیرند! اصلا گوا مگر خارج از هند است که بین‌المللی باشد؟ ساعت ۸ به فرودگاه پروازهای بین‌المللی بمبئی رسیدیم و من خودم را آماده کرده بودم که مامور امنیتی فرودگاه ما را راه ندهد و بگوید اشتباه آمدید! ولی درست بود. مشکل بعدی اینجا بود که فرودگاه بین‌المللی بمبئی اینقدر بزرگ است که باور کنید ۲۰ دقیقه در حال دویدن بودیم تا به گیت پرواز برسیم و بلآخره در وقت‌های تلف‌شده‌ی بعد از دقیقه ۹۰، رسیدیم و پرواز را از دست ندادیم. نخست به این فکر می‌کردیم که خروج از فرودگاه چه کار اشتباه و خطرناکی بوده. ولی بعد دیدیم که به‌هرحال ما باید از آن فرودگاه داخلی به این فرودگاه بین‌المللی می‌آمدیم و چون اصلا به عقل کسی نمی‌رسد که در یک پرواز داخلی با توقف، چنین اتفاقی بیوفتد و گوا بین‌المللی به شمار آید، اگر در فرودگاه هم می‌مانیم احتمالا تا لحظه آخر خوش‌خوشان به گشت‌وگذار در فرودگاه می‌پرداختیم و دوباره دیر می‌شد.

فرودگاه بمبئی

 نمایی از فرودگاه زیبا و دل‌انگیز پروازهای داخلی بمبئی.

فرودگاه بمبئی

 نمایی از فرودگاه بزرگ و مدرن بین‌المللی چاتراپاتی شیواجی در بمبئی.

در پرواز شبانه از بمبئی به گوا هواپیمایی ایر ایندیا به مهربانی دفعه پیش نبود و به‌جای شام یک پذیرایی خیلی مختصر (در حد عصرانه) کرد. اینقدر خسته بودیم که خوابمان بود و نفهمیدیم که چقدر در راه بودیم (زیر یک ساعت). گوا از آسمان در شب چیزی نشان‌مان نمی‌داد. برخلاف آنچه ممکن است تصور شود، گوا نه شهر است، نه روستا، بلکه کل آن ایالت را گوا می‌گویند. وجه تمایز آن با بقیه هند آن است که بسیار زودتر از بقیه این سرزمین، به زیر استعمار اروپایی‌ها رفته (سده ۱۶) است. یعنی در زمانی که امپراتوران مغولان کبیر (بابُر تا شاه‌جهان) قدرتمندترین دولت تاریخ هند را سامان بخشیده بودند و هیچ خبری از نفوذ انگلیس نبود، گوا در اختیار پرتقالی‌ها بود و پس از حضور کمپانی هند شرقی بریتانیا و سپس سقوط پادشاهی هند و الحاق کامل هند به بریتانیا، همچنان گوا در دست پرتقال بود و پس از استقلال هند در ۱۹۴۷ از بریتانیا نیز گوا پرتقالی باقی ماند تا سال ۱۹۶۱ که هند در عملیاتی نظامی گوا را از دست پرتقالی‌ها آزاد کرد. مرکز گوا شهر کوچکی به نام پاناجی یا پانجیم است که از سده ۱۹ پرتقالی‌ها مرکزیت خود را در آنجا قرار داده بودند و این شهر تا امروز پایتخت ایالت گوا مانده است و تنها بخشی از گوا است که حالت شهری دارد. پیش از آن پایتخت‌ پرتقالی‌ها در ولها گوا یا گوای قدیم بود که امروزه چندین کلیسا و خرابه‌هایی از دیگر بناها و خانه‌های پرتقالی‌ها در آنجا قرار دارد و می‌توان با یک تور به مبلغ ۱۳۰۰ – ۱۵۰۰ روپیه گشتی یک‌روزه در آنجا زد. در خود پانجیم امروز چیز زیادی برای دیدن جز یک موزه وجود ندارد.

فروگاه گوا در بخش جنوبی این ایالت در شبه‌جزیره واسکودوگاما (کاشف پرتقالی) جای دارد. پانجیم و گوای قدیم در شبه‌جزیره شمالی‌تر قرار گرفته‌اند و بخش اصلی توریستی گوا یعنی کانگالوت و باگا در شبه‌جزیره‌ی دیگری در شمال پانجیم. و این یعنی فرودگاه گوا که چیزی در حدواندازه‌های فرودگاه امام تهران است، همچون فرودگاه ما، به مرکز شهر دور است. ساعت ۱۰ شب از چهارمین فرودگاهی که در یک روز دیده بودیم، خارج شدیم و با نگاهی به تعرفه تاکسی‌ها متوجه شدیم که برای رسیدن به هتل خود در قلب توریستی گوا یعنی دهکده باگا، باید ۱۲۰۰ روپیه خرج کنیم. منتها چون باورمان نمی‌شد که واقعا این مسیر اینقدر طولانی باشد، بهتر دیدیم که برخلاف بمبئی اینبار خودمان از فرودگاه خارج شویم و ماشین‌های خارج از فردوگاه را کرایه کنیم. ولی در بیرون فرودگاه هم هر سواری که جلوی پای ما ایستاد همان ۱۲۰۰ روپیه و گاه رقم بیشتری را پیشنهاد می‌کرد تا اینکه یک نفر پیدا شد که راضی شد با ۸۰۰ روپیه ما را به باگا ببرد. مسیر ۴۵ دقیقه‌ای تا باگا و جاده تنگ و تاریک روستایی گوا باعث شد تا بفهمیم که همان رقم ۱۲۰۰ روپیه هم چندان پربیراه نبوده است.

هتل ما، فیِستا بیچ ریزورت در خیابان تیتوس یعنی شلوغ‌ترین و به اصطلاح زنده‌ترین جای گوا قرار داشت و هم فاصله‌اش با دریا بسیار کم بود (۱۰۰ متر) و هم هرآنچه در مناطقی چون گوا جذابیت دارد دورتادور این هتل قرار داشت. در خود سایت هتل هم تاکید شده که از پذیرش کودک معذورند. چراکه یک کودک نخواهد توانست در چنین منطقه‌ای آسایش داشته باشد. کارکنان هتل تبتی بودند و مدیریت آن هم به نظر اروپایی می‌رسید. هتل بسیار کوچک ولی بسیار شیک و مجلل بود و عبارت بود از یک کافه زیبا و یک مسیر نسبتا دراز در کنار استخر و فضای سبز تا برسد به کلبه‌ها. گمان می‌کنم شمار کارکنان هتل از شمار اتاق‌ها بیشتر بود! و نمی‌توانم بفهمم که چطور با قیمت نه چندان گرانی که داشت، به سوددهی می‌رسید. زیبایی شب‌ها هتل چنان بود که هر روز عصر دورتادور استخر صندلی می‌چیدند تا بسیاری از دیگر نقاط برای صرف شام به آنجا بیایند و البته قیمت‌ غذا در این هتل برخلاف قیمت اتاق‌ها بالا بود. پس از سفارش یک پیتزا به قیمت ۶۰۰ روپیه تلاش کردیم بخوابیم (که در خیابان تیتوس باگا خوابیدن با آن هم سروصدا و شور و هیجان کار دشواری است) تا این روز پرچالش هم به پایان برسد.

گوا

 نمایی از محوطه داخلی هتل فیِستا در دهکده باگا در گوا.

چالش‌های گوا

در روز نهم سفر با چالش دیگری روبه‌رو شدیم تا مبادا گوا هم بی‌چالش بماند. پس از صرف صبحانه، مدیریت هتل از من خواست که به دفتر هتل بروم (این هتل پذیرش و لابی به آن شکل ندارد بلکه فقط یک دفتر کوچک دارد). و در آنجا پرسید که چطور هزینه را پرداخت می‌کنیم؟ از آنجا که من این هتل را خودم از سایت بوکینگ گرفته بودم (هتل‌های دیگر را با کمک یکی از آژانس‌ها پرداخت کرده بودم) هزینه آنرا پرداخت نکرده بودم، بلکه به‌اندازه هزینه آن (۱۹۰ دلار) کارت اعتباری مسترکارت گرفته بودم تا بتوانم آنرا پرداخت کنم. ولی برخلاف تصور من، امکان پرداخت آنلاین هزینه هتل وجود نداشت و از من خواسته شد تا کارت بکشم! وقتی برای آن‌ها توضیح دادم که من کارت فیزیکی ندارم و اصولا در ایران هیچ‌کس کارت فیزیکی ندارد و کارت من مجازی است، چیزی سر درنیاوردند و از من خواستند که نقدی پرداخت کنم. در حالی که اگر نقدی پرداخت می کردیم آنوقت دیگر پولی برایمان نمی‌ماند و آنوقت برای چند روز در گوا ماندن باید به‌دنبال ترانسفر پول از ایران می‌گشتیم. تا ظهر آن روز من از طریق دوستان در اینترنت به‌دنبال راه‌حلی برای این معضل گشتم تا نهایتا به این نتیجه رسیدیم که از ایران به حساب پی‌پال هتل پول واریز شود که این اتفاق تا شب افتاد. نکته مهم دیگر این است که اگرچه در سایت‌های بین‌المللی رزرو هتل، قیمت به دلار محاسبه می‌شود ولی دستکم در هند (جای دیگر را نمی‌دانم) نهایتا هنگام تسویه حساب، از شما پول ملی (روپیه) یا معادل آن به دلار طلب می‌کنند. آنچه من رزرو کرده بودم ۱۹۰ دلار بود ولی آنچه هتل از من می‌خواست ۲۰۰ دلار بود (به این بهانه که دلار افت کرده و کمیسیون صرافی هم باید پرداخت شود!) که با چانه‌زنی از خیر ماجرای افت دلار گذشتند و به ۱۹۴ دلار رضایت دادند. پس اگر به این شکل هتل رزرو می‌کنید همان بهتر که به همان اندازه که در سایت به پول ملی آن کشور محاسبه شده، شما همان پول ملی را بدهید و نه دلار. من این‌کار را در هتل بعدی (ریورساید ریجنسی) که دو روز بعد گرفتیم کردیم و به‌جای اینکه دلار بدهیم (۹۵ دلار)، روپیه دادیم و دلار را در بازار تعویض کردیم.

از این به بعد سفر را من بسیار خلاصه می‌کنم. بیشتر زمان ما در گوا به استراحت گذشت و البته اگر در منطقه باگا یا کالانگوت باشید می‌توانید از بازارهای خیابانی هم دیدن کنید. ولی اگر در جاهای خلوت‌ و دنج و دور از مرکزی چون مورجیم یا آنجونا یا آرپورا باشید، باید پول فراوانی برای تاکسی خرج کنید چون بدبختانه در گوا توک‌توک وجود ندارد و تاکسی‌ها کاملا شکم‌سیر‌ بوده و اصلا اهل چانه‌زنی و پایین آوردن قیمت نیستند. برای یک سفر کوتاه از باگا تا آرپورا (شنبه‌بازار) باید ۳۰۰ روپیه خرج کنید. شنبه‌بازار یکی از رخدادهای خوب گوا است که از بدحادثه خورد به جشن هولی در گوا که با یک هفته تاخیر نسبت به شمال هند برگزار می‌شود و تعطیل شد. در شنبه‌بازار گوا هم می‌توان خرید کرد و هم از اجراهای زنده موسیقی لذت برد. هولی در گوا از جذابیت کمتری برخوردار بود. مردان هندی‌ دستجاتی مانند دستجات محرم ما برپا می‌کنند و خیابانها را در می‌نوردند. گمان می‌کنم هولی در هند در سال‌های اخیر با «ناسیونالیسم هندو» گره خورده چون هم هندی‌ها با پرچم هند خارج می‌شوند (شعارها را طبیعتا نفهمیدیم) و هم مسلمانان هند نسبت این مراسم با اکراه برخورد می‌کردند. از دیگر نکات مهم در گوا، وجود کلیساها و قدم‌گاه‌های مسیحی است. در جاده کالانگوت – باگا – آرپورا که ما بارها پیاده آن‌را طی کردیم هر ۱۰۰ متر یک مکان مذهبی مسیحی متروکه مشاهده می‌شود. البته توجه شود که مسیحیان پرتقالی گوا تقریبا همه پس از اشغال نظامی گوا به دست هند در سال ۱۹۶۱ آنرا ترک کرده‌اند. در آن‌زمان ۳۶ درصد ساکنان گوا مسیحی پرتقالی بودند ولی اکنون مسیحیان گوا منحصرند به روس‌هایی که به‌صورت فصلی (زمستان) در گوا اقامت می‌کنند. حتی روزنامه روسی هم در گوا منتشر می‌شود. پدر توریسم گوا یک آفریقایی به نام تیتو هنری دسوزا است که اکنون نام دو خیابان در باگا به او اختصاص داده شده و مجسمه‌ای از او در انتهای خیابان تیتو در کنار ساحل نصب است. او در دهه ۱۹۷۰ در باگا رستورانی تاسیس کرد که به یک باشگاه تفریحی مهم تبدیل شد و از دهه ۱۹۸۰ گردشگران را به سوی گوا و باگا کشاند.

مجسمه هندی

مجسمه تیتو در باگا، گوا

در مورد گوا باید گفت که البته به مراتب آرام‌تر، تمیزتر و مرتب‌تر از بقیه هند است ولی اینکه تصور کنید گوا، هند نیست و متفاوت است، تصور اشتباهی است. حتی همان سنت آزاردهنده هندی یعنی بوق زدن بی‌جهت در گوا هم دیده می‌شود و ۷۰-۸۰ درصد توریست‌های گوا هم خود هندی‌ها (اکثرا مردان مجرد) هستند که از جای‌جای هند با ماشین و موتور به آنجا می‌آیند. منظره پسران مجرد هندی که سوار بر موتور این سو به آن سو می‌روند منظره‌ای طبیعی در گوا است. هرچند ما شخصا پدیده مزاحمت را در گوا ندیدیم. ولی به‌هرحال نمی‌توان فضای آنرا با تایلند مقایسه کرد. مگر آنکه شما یک ساحل بسیار دنج و یک هتل دور از مرکز انتخاب کنید. ما در دو شب آخر در گوا به یک هتل در آرپورا در کنار یک رودخانه رفتیم که فضای آرام‌تر و بهتر داشت. در مورد تفریحات آبی در گوا هم باید گفت که تا جایی که ما دیدیم این تفریحات چندان متنوع نبود و عبارت بود از جت‌اسکی که ما با پرداخت نفری ۸۰۰ روپیه به انجام آن اقدام کردیم و در جاهای دیگر گوا با ۵۰۰ روپیه هم قابل انجام است. پاراسیلینگ هم بود که پس از آن‌که فهمیدیم طول مدتی که هرکس در آسمان قرار می گیرد نهایتا ۲ دقیقه است، از آن صرف‌نظر کردیم. قایق‌های معمولی و بناناسواری هم بود. تبلیغ اسنورکلینگ هم در جای‌جای گوا هست. حالا اینکه آب‌های گوا چقدر شفاف باشد را نمی‌دانم. چون اسنورکلینگ در آب غیرشفاف اصلا ارزش ندارد. در مورد ماساژ هم تردید نکنید که خرج بیشتر و کیفیت پایین‌تری را نسبت به تایلند به دست خواهید آورد. مگر ماساژ ماهی (فیش‌اسپا).

رودخانه ای در گوت

 رودخانه‌ای حدفاصل باگا و آرپورا که هتل ریورساید در کنار آن قرار گرفته است.

ساحل آنجونا

نمایی از یکی از در گوا که یک زیارتکده مسیحی هم در آن قرار گرفته است.

روز آخر و نوروز

در واپسین روز سفر یعنی روز ۱۳ که مصادف با سال تحویل نوروزی هم بود، هتل را چک‌آوت کرده و در کافه‌ای در کنار رودخانه سال را تحویل کردیم و سپس در عصر این روز با تاکسی به کرایه ۱۲۰۰ روپیه به فرودگاه آمدیم. پرواز ما ساعت ۴ صبح روز بعد بود ولی ما چون نمی‌خواستیم بی‌خودی یک شب دیگر هتل بگیریم ساعت ۷:۳۰ به فرودگاه رفتیم به خیال اینکه در فرودگاه می‌مانیم ولی مامور امنیتی فرودگاه ما را به‌دلیل اینکه خیلی تا ساعت پرواز مانده اصلا به ترمینال راه نداد! و مجبور شدیم تا ساعت ۱۰:۳۰ شب در بیرون فرودگاه بمانیم و سپس وارد شویم. فرودگاه گوا هم هیچ جاذبه‌ای ندارد و ما به مطالعه و چرت‌زدن پرداختیم تا ساعت ۲ که کانتر باز شد و ساعت ۴ هم سوار هواپیما شدیم و با هند خداحافظی کردیم. ساعت ۷ صبح به فرودگاه بسیار شلوغ شارجه رسیدیم و چون هواپیمایی ایرعربیا هیچ پذیرایی نکرده بود، در فرودگاه یک صبحانه و پس از ۴ ساعت ناهار خوردیم و به مطالعه و چرت‌زدن روی صندلی‌های این فرودگاه پرداختیم. ساعت ۱۱ به سوی گیت پرواز حرکت کردیم و ساعت ۱۲ سوار هواپیما شده به سوی میهن عزیز برگشتیم و ساعت ۲ بعد از ظهر روز چهاردهم سفر که مصادف با یکم فروردین ۱۳۹۶ بود به فرودگاه دنج و خلوت امام رسیدیم و سپس تهران خوش‌آب و هوا و خلوت در نوروز را درک کردیم که پس از دو هفته حضور در هند، واقعا به دل می‌نشست. بدین ترتیب سفر ماجراجویانه ما به هند با انبوهی از خاطرات شیرین و تجربیات به پایان رسید. اگرچه در این سفر هند تصاویر کلیشه شده از هند چه صحنه‌های بالیوودی و چه صحنه‌های سنتی چون رقص مار کبرا و مرتاض‌ها و نجس‌ها و مرده‌سوزی را ندیدیم ولی به‌هرحال سفری بسیار پردستاورد بود و البته برای دستاوردهای بیشتر در این شبه‌قاره ۱.۳ میلیاردی باید خیلی بیشتر از این‌ها وقت گذاشت و از کشمیر تا تامیل نادو، از پنجاب تا الله‌آباد و خواجوراهو و از گجرات تا کلکته را درنوردید. به امید آن‌روز.

در پایان فهرست واژگان فارسی در زبان هندی را می‌آورم. بیشتر این واژگان از فارسی وام گرفته شده‌اند و برخی از آن‌ها به‌دلیل ریشه‌ مشترک زبانهای فارسی و هندی هر دو دیده می‌شوند. مجالی برای اشاره به انبوه واژگان عربی مشترک در فارسی و هندی نیست.

زندگی – زندگانی - مستی – خواب –  تماشا (=چشم‌انداز) – بندرگاه – یار – قلندر – آفرین – آدمی - جان – دل – دستخط (=امضا)- سینه - آینه- آرمان- آسان- آواز (=صدا)- آزادی- انگور- بازار- بادام - برف (= یخ)- بهار- تاج – تازه- تلاش (جست‌و‌جو) - ترازو- جادو- بچه –  چشمه – چهره – چوب- خمیر- خوش دل- خونخوار-  دشمن - دامدار- درد- درستی- دربان – دیوانه (عاشق) - درگاه – دلبر- روزگار- زبردست- رنگ – ساده – شاباش- شادی (=عروسی)-  شاگرد- شمشیر- شیشه (=قلیان)- شتاب- کارخانه- کاغذ- کارکرت (کارگر)- گلشن- گنج- گمشده- مرد - مردانگی- نادان (=بی‌تجربه، نابالغ)- نوکر- نیزه- مهمان‌خانه – ریگستان – ته‌خانه (زیرزمین) – وصیت‌نامه – نان‌بایی (نانوایی) – تیز - چالاک (=راننده) - باغچه- ناشتا (صبحانه). اعداد یک – دو – پنج- بیست - صد –  هزار. حیوانات مانند ببر- پیل- کبک – کبوتر.

ممنون از اینکه این سفرنامه جذاب را با ما در کجارو همراهی کردید. منتظر سفرنامه‌های خواندنی شما هستیم

سفرنامه‌ها و ویدیوهای خود را به آدرس الکترونیکی زیر ارسال کنید:

kojaro.story@gmail.com

مطالب مرتبط:

دیدگاه