پراسترس ترین داستان های سفر از سرتاسر دنیا
برخی مسافران در هنگام سفر با موانع زیادی که آزاردهنده و پرتنش هستند، مواجه میشوند که هم از سفر کردن خود پشیمان شده هم نیاز به سفر دیگری برای زدودن خستگی آن سفر از تن خود پیدا میکنند.
مقاله های مرتبط:
هدف بیشتر گردشگران از سفر، استراحت کردن و ثبت خاطراتی بهیادماندنی در ذهنشان است، ولی برخی مسافران در هنگام سفر با موانع زیادی که آزاردهنده و پرتنش هستند، مواجه میشوند که هم از سفر کردن خود پشیمان شده هم نیاز به سفر دیگری برای زدودن خستگی آن سفر از تن خود پیدا میکنند. در اینجا به پراسترسترین داستانهای سفر برخی از مسافران در سراسر دنیا اشاره میکنیم.
تورنتو به مونترال
«تانیا لیتکوواسکا» از وبسایت «Hidemycoat» از تجربه پراسترس خود در کانادا میگوید:
من اخیرا از تور کانادا که در آن بازدید از شهرهای تورنتو، مونترال و نوا اسکوشیای زیبا را داشتیم، برگشتم. برخی از نقاط سفر برای من با تنش و استرس همراه بود، بهطور مثال در سفری که با خودرو از مونترال به تورنتو داشتیم، ناگهان تمام علائم جادهای و هر نشانه دیگری که به زبان انگلیسی بود، از بین رفت و ناگهان جای تمام آنها را علائم و نشانههای فرانسوی پر کردند. خدا را شکر میکنم که با خود جهتیاب گوگل بههمراه داشتم و توانستم با موفقیت به جایی که میخواستم برسم.
میلان، ایتالیا
«بت دان» نویسنده نشریه «هافینگتن پست» از پراسترسترین تجربه سفر خود در میلان میگوید:
پراسترسترین تجربه سفر من در ماه ژوئن یکی از شهرهای موردعلاقه من یعنی میلان ایتالیا اتفاق افتاد. زمانی که سوار مترو بودم، کیف پولم توسط گروهی از کولیها به سرقت رفت. وقتی که درهای مترو در حال بسته شدن بود، آنها به عمد من را به زمین انداختند و هنگامی که من در تلاش بودم که از زمین بلند شوم، متوجه شدم که کیفپولم بهصورت خیلی ماهرانه از کیفدستیام دزدیده شده است. بعد از آن، چند ساعتی را با پلیسها، در حالی که تلاش داشتم به زبان ایتالیایی به آنها توضیح بدهم که چه اتفاقی برای من افتاده و مقداری پول به من قرض بدهند تا با آن به خانه برگردم، گذراندم. الان که به این ماجرا فکر میکنم، بهنظرم میتوانم یک داستان عالی از آن بنویسم، ولی آن زمان برای من اوقات تلخ و پرتنشی بود.
کلمبیا
«ازمه بنجامین» ویرایشگر وبسایت «Culturetrip» از تجربه سفرش به کلمبیا میگوید:
کلمبیا هنوز برنامهریزی مطلوبی برای مسافرت توریستها به این کشور ندارد. بیشتر پایانههای مسافربری و اتوبوسرانی این کشور بلیطهای خود را داخل فیسبوک میفروشند. من و همسرم بلیطهایمان را از همین صفحههای فیسبوک، بدون رسید و بدون مشخص بودن هیچ ساعت مقرری برای حرکت رزرو کردیم. آنها تنها یک کارتویزیت از شرکتشان که در شهری در کلمبیا قرار داشت، به ما دادند. ما با نهایت دشواری توانستیم آدرس شرکت آنها را پیدا کنیم، ولی بعد متوجه شدیم که شرکت مورد نظر دیگر کار نمیکند و تعطیل شده است. آن روز، روز بسیار وحشتناکی برای من و همسرم بود بهخاطر اینکه ما حتی قادر نبودیم یک کلمه به زبان اسپانیایی صحبت کنیم.
لندن به فرانسه
«مدریت برگ» نویسنده وبسایت « Overthemoon» درباره پراسترسترین لحظه سفر خود در مرز فرانسه و انگلیس میگوید:
پراسترسترین سفر من قطعا به فرانسه با اتوبوسی از لندن بود. سفر با این اتوبوسها به فرانسه را اصلا به شما توصیه نمیکنم، زیرا وقتی میخواستیم از مرز عبور کنیم، آنها نصف شب تمام چراغهای اتوبوس را خاموش کردند. بنابراین افسران پلیس فرانسوی مجبور بودند که تکتک مسافران را از خواب بیدار کرده و سپس آنها را تلوتلوخوران از اتوبوس به بیرون هدایت کنند و پاسپورتهایشان را چک کرده و روی پاسپورتهایشان استامپ بزنند و بعد به بعضی از آنها اجازه سوار شدن به اتوبوس را بدهند، در حالی که از باقی آنها در حال پرسیدن سوالات بیشتر هستند. آن لحظه برای من تجربه بسیار بد و استرسزایی در سفرم به فرانسه بود!
اسکیاتوس، یونان
«لاورن بیسکت» تهیهکننده یک برنامه تلویزیونی گردشگری درباره مسافرت پراسترس خود به جزیره دیدنی اسکیاتوس یونان میگوید:
پراسترسترین تجربه سفر من تابستان گذشته، وقتی که در مسیر اسکیاتوس یونان بودم اتفاق افتاد. هنگامی که به هتل جذابم رسیدم که نمای فوقالعادهای از اقیانوس داشت، بسیار آرام بودم و داشتم خود را برای یک سفر هیجانانگیز آماده میکردم. زمانی که پول نقدم را به راننده تاکسی دادم، متوجه شدم که چمدانم داخل ماشین نیست. معلوم شد که راننده تاکسی به خود زحمت نداده که چمدان من را داخل تاکسی بگذارد.
بنابراین مجبور شدم که همه وسایلم را دوباره از نو بخرم که این مسئله هم برایم بسیار گران تمام شد و هم اینکه باعث شد پراسترسترین اوقاتم در این سفر را بگذارنم. به هرکسی که قصد سفر به جزیره اسکیاتوس یونان را دارد، توصیه میکنم حتما زمانی که سوار تاکسی میشوید، حواستان به این باشد که راننده تاکسی، چمدان شما را بردارد. فکر نکنم که چمدان من از روی قصد دزدیده شده باشد، ولی فکر کنم راننده تاکسی عجله داشت و فراموش کرد که چمدان من را بردارد.
هاوایی به نیویورک
«روکسی لین» ویرایشگر مجله «Culturetrip» درباره اوقات پراسترس خود در فرودگاه هاوایی میگوید:
حدودا یک ساعت قبل از پروازم به فرودگاه رسیدم، ولی متوجه شدم که زمان پرواز تغییر کرده و هواپیما نیم ساعت زودتر از انتظار در حال سوار کردن مسافران است. لابد با خودتان فکر میکنید که مگر چه مسئلهای وجود دارد؟ مسئله اینجا است که فرودگاهی که من از آنجا پرواز داشتم، فرودگاه بسیار کوچکی بود که همان لحظه که من به فرودگاه رسیدم، قسمتهای ورودی مسافران را بسته بودند و به من اجازه عبور از گیت را نمیدادند. در نهایت من نتوانستم به پروازم برسم و در پارکینگ فرودگاه ایستادم و ترک کردن هواپیمایم از باند فرودگاه را تماشا کردم. دو روز بعد از این ماجرا هم بهمدت ۲۴ ساعت در فرودگاه بینالمللی لس آنجلس در انتظار یک بلیط بازگشت بهسمت خانه گذراندم.
دیدگاه