کله شین؛ کتیبه نجات یافته از جنگ تحمیلی
سنگنوشته « کله شین » یک میراث تاریخی ارزشمند به جا مانده از سالیان طولانی قبل از میلاد مسیح است که هماکنون در موزه ارومیه نگهداری میشود.
مقالههای مرتبط:
سنگنوشته کله شین در نزدیکی روستای کله شین در مرز بین ایران و عراق یافت شده است. در واقع نزدیک ترین منطقه از ایران به این سنگ نوشته روستای « درود » در غرب شهرستان اشنویه در استان آذربایجان غربی است. در این مقاله قصد داریم شما را با این اثر تاریخی آشنا کنیم.
جایگاه
این سنگنوشته در گذشته در مرز بین ایران و عراق در وسط گردنه کوهی که شهرستان اشنویه را از شهر رواندوز عراق جدا میکند، نصب شده بود. پس از اینکه جنگ تحمیلی هشت ساله بین ایران و عراق به وقوع پیوست، در سال ۱۳۶۵ با پیشنهاد بعضی از مردم منطقه که ارزش آثار باستانی را بهخوبی درک میکردند و همچنین همکاری مرکز باستانشناسی ایران و سازمان میراث فرهنگی استان، این سنگنوشته تاریخی به موزه ارومیه انتقال یافت تا در آن جا با امنیت بیشتری سعی در حفظ و نگهداری آن شود. البته در آینده هم این سنگنوشته دیگر به محلی اصلی خود انتقال نیافت و اگر چنانچه قصد دارید این کتیبه باستانی و نفیس را از نزدیک ببینید، باید سری به موزه ارومیه بزنید.
مشخصات سنگنوشته
ارتفاع این سنگنوشته ۱۶۷ سانتی مترو عرض باریک آن ۴۰ سانتی متراست که در وسط پایه ای به ابعاد ۲۳در ۴ سانتیمتر قرار گرفته است. همچنین ضخامت کتیبه از بالا به پایین از ۲۸ تا ۳۰ سانتیمتر متغیر است و مجموع وزن کتیبه با پایه اش در حدود ۱/۶ تن است.
جالب است بدانید که جنس این کتیبه، از نوعی سنگ است که در منطقهای که به آن تعلق دارد، یافت نمیشود، بنابراین این احتمال وجود دارد که سنگ در گذشته از مکان دیگری به این منطقه آورده شده است.
این کتیبه سنگی در هر چهار طرف دارای نوشته است و به دو زبان اورارتویی و آشوری و با خط میخی مطالبی روی آن حک شده است. قسمت آشوری متن روی سنگنوشته در اثر تیراندازیهایی که در گذشته به آن شده دارای آسیب دیدگی است و در قسمت اورارتویی کتیبه نیز ساییدگی های روی سنگ به چشم میخورد ولی خوشبختانه در کل، متن روی سنگنوشته همچنان خوانا است.
شناسایی و معرفی به دنیا
باستانشناسی به نام « شولتز » که اهل آلمان بود، نخستین شخصی بود که این سنگنوشته ارزشمند را به دنیا معرفی کرد. او در سال ۱۸۲۹ میلادی این سنگنوشته را کشف کرد و از آن نمونه برداری هم به عمل آورد. اما شولتز در سال ۱۸۳۸ به قتل رسید و پس از کشته شدن وی، هیچ اثری از رونوشتی که او از سنگ کله شین برداشته بود یافت نشد.
پس از این اتفاق « راولسنین » باستانشناس مشهور انگلیسی و کاشف « بیستون » دومین شخصی بود که بخشی از خطوط این سنگنوشته را رونویسی کرد و در اختیار دانشمندان و علاقهمندان به تاریخ قرار داد تا روی آن مطالعه کنند.
افرادی به نامهای « خانیکوف » و « بلاو » بهترتیب در سالهای ۱۸۵۲ و ۱۸۵۸ میلادی توانستند از این سنگ قالب تهیه کنند. بلاو همچنین در این سال، از مجموع مطالعات انجام شده خود مطلبی تهیه و منتشر کرد.
در سال ۱۸۸۲ شرق شناسی به نام « سایکه » موفق به ترجمه متن اورارتویی کله شین میشود.
تلاش « دمرگان » برای تکمیل مطالعات پیشین
تا سال ۱۸۹۰ میلادی هیچ قالب گیری کاملی از سنگنوشته کله شین انجام گرفته نشده بود. تا اینکه در پاییز این سال ، محققی به نام « دمرگان » که اهل فرانسه بود ، شخصا به منطقه آذربایجان سفر میکند و بههمراه یکی از خوانین طایفه « زرزا » از دهکده « هیق » بهسمت گردنه کله شین میرود و در طی مدت دو ساعت به طریقه « اشامپاژ » نسخه کاملی از تمام بخشهای سنگنوشته تهیه میکند. او بخشی از متن آشوری کتیبه را به « پرشیل » آشورشناس معروف آن زمان ارسال میکند. پرشیل نیز با تلاش فراوان در نهایت موفق به ترجمه آن متن میشود و بههمراه مقدمهای در یکی از روزنامههای شهر پاریس منتشر میکند.
متن سنگنوشته
متن این کتیبه شامل ۴۲ سطر است و بهطور کلی چنین از آن برداشت میشود که سه تن از پادشاهان سرزمین « توشپا » یعنی « مهر کپوسی »، « ایشیوینی » و « منوآ » این سنگ را به « خالدی » پادشاه شهر « موساسیر » اهدا کردهاند.
« پارسوا » ولایتی بوده که در گذشته در غرب دریاچه ارومیه قرار داشته و در قرن ششم پیش از میلاد دولت جدیدی به نام « خالدیه » شکل میگیرد و این ولایت را به خود ضمیمه میکند. خالدی، پادشاه موساسیر کتیبه کله شین را تراشیده و در گردنه کله شین در جنوب غربی دریاچه نزدیک مرز عراق نصب میکند یعنی دقیقا همان مکانی که در ابتدای مقاله بهعنوان جایگاه اصلی سنگنوشته کله شین به آن اشاره کردیم.
خلاصه بخشی از متن نوشته شده روی سنگنوشته بهصورت زیر است:
« نزد خدای خالدی به شهر موساسیر برای تقدیس آمدند، رمهای به خدای خالدی تقدیم داشته و چنین گفتند آن کس که این رمههای رهاشده را از جلوی دروازه معبد خدای خالدی بریابد، آنکس که بیند آنها را میدزدند و خود را در تاریک و خفا پنهان سازد، و آنکس که در مرکز شهر موساسیر زندگی میکند و میشنود، به چنین آدمی، خدای خالدی مرحمت و الطاف بیکران ندارد و نسل او را از روی زمین برخواهد داشت.
«هر کس این سنگ نبشته را از اینجا بردارد، هر کس این سنگ نبشته را بشکند، هر کس به کس دیگری بگوید، برو این سنگ بشته را بشکن، تمامی خدایان شهر موساسیر، خدای خالدی، خدای هوا، خدای خورشید نسلش را از روی زمین برخواهد انداخت. »
از نوع ادبیات همین بخش کوتاه از متن میتوان درک کرد که اعطا کنندگان این سنگ تا چه حد آن را مقدس و ارزشمند میدانستند.
دیدگاه