معنی ضرب المثل فارسی؛ کره را روغن کردی

محمد مهدی حسنی
محمد مهدی حسنی شنبه، ۶ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۲۳:۰۰
معنی ضرب المثل فارسی؛ کره را روغن کردی

ضرب‌المثل کره را روغن کردی، به زمان‌های دور باز می‌گردد و در مورد فرمانروای ظالمی است که در دهکده‌ای حکومت می‌کند. برای خواندن این مقاله با کجارو همراه باشید.

تاریخچه ضرب‌المثل کره را روغن کردی

روزی روزگاری در زمان‌های قدیم، در یکی از دهکده‌های کشور  ایران، مردی حکومت می‌کرد. او بسیار آدم ستمکار و پست‌فطرتی بود. همه از وی می‌ترسیدند و هر چه که امر می‌کرد اگر اهالی روستا انجام نمی‌دادند، به شدت مجازات می‌شدند.

یک روز این حاکم ظالم به مردم دستور می‌دهد که هرکس موظف است به اندازه‌ی ۲من کره به عنوان دست‌بوسی برای حاکم بیاورد. مردم روستا آدم‌های فقیری بودند و هر چه که داشتند از روی ترس به آن ارباب داده بودند. آن‌ها جلسه‌ای تشکیل دادند و تصمیم گرفتند برای حل این موضوع نزد کدخدا بروند و او را واسطه قرار دهند تا از پادشاه عاجزانه بخواهد که آ‌ن‌ها را از دادن کره عفو بفرمایند. بعد همگی پیش کدخدا رفتند و موضوع را برایش توضیح دادند.

كدخدا وقتی سخنان آن‌ها را گوش داد لبخندی زد و گفت: من نزد فرمانروا می‌روم و به همه‌ی شما اطمینان خاطر می‌دهم که مشکلتان را حل کنم.

 فردای آن روز کدخدا لباس شیک و مرتبی بر تن کرد و نزد پادشاه رفت. وقتی وارد قصر شد به فرمانروا سلام کرد و گفت:

سرورم؛ امیدوارم حالتان خوب باشد. از اینکه مزاحم اوقاتتان شدم عذرخواهی می‌کنم. حقیقت این‌که من به این‌جا آمده‌ام این است که اهالی دهکده وضع مالی خوبی ندارند و به سختی اموراتشان را می‌گذرانند و نمی‌توانند ۲من کره بدهند. از شما عاجزانه می‌خواهم که آن‌ها را از دادن کرده معاف کنید.

از آنجایی که پادشاه می‌دانست که مردمش واقعا راستگو هستند به کدخدا گفت:

به خدا سوگند تو برای من خیلی عزیز هستی و تو را واقعا دوست دارم. خواسته‌ات را می‌پذیرم و پیش مردم برو و بگو که فرمانروا گفت به جای کره، ۲من روغن بدهند.

كدخدا خیلی خوشحال شد و فکر کرد که توانسته است مشکل مردم را حل کند. او با لبی خندان و دلی خوشحال نزد مردم بازگشت و به آن‌ها گفت:

من با فرمانروا صحبت کردم و توانستم ایشان را راضی کنم که ۲‌من کره ندهید. ایشان هم قبول کردند و گفتند که به جای کره، ۲من روغن بدهید. حالا هی پشت اربابتان بد بگویید. ببینید که چقدر آدم خوب و مهربانی است!

از آن دوران به بعد این داستان رفته‌رفته به صورت ضرب‌المثل در بین مردم رواج پیدا کرد و اشاره به فردی دارد که به جای کمک از شخصی، زیان و ضرر ببیند.

مطالب مرتبط:

دیدگاه