چگونه اینترنت تجربه ناب گردشگری را از بین برده است
شما هم قبل از سفر به شهرها و کشورهای مختلف وقت زیادی را صرف یافتن برترینهای مقصد میکنید تا بتوانید برای لحظه به لحظه اقامتتان برنامهریزی داشته باشید و بیشترین لذت ممکن را از سفر ببرید. اگر جوابتان مثبت است با کجارو همراه باشید تا به شما نشان دهیم که بدون این کار هم میتوانید تجربهای فراموشنشدنی داشته باشید.
اینترنت و رسانههای اجتماعی چگونه گردشگری را خراب کردهاند
مقالههای مرتبط
هیچکس منکر تحول مثبتی که اینترنت در گردشگری به وجودآورده نیست. میتوانید هرچقدر دوست دارید درباره هزینههای سرسامآور تلفن در سفرهای خارجی صحبت کنید، اما هیچ گردشگری حاضر نیست برای پیدا کردن آدرس یک هتل، که بدون هیچ شناختی از روی یک کتابچه راهنمای تور رزرو کرده و قبل از اینکه چشمبسته قیمتهای ارائه شده را قبول کند یک ساعت تلفنی با مدیر فروش شرکت هواپیمایی بر سر اینکه پرواز به مقصد آنجا چه روزی و چه ساعتی انجام میشود بحث کرده، سرویس نقشه گوگل را با پرسیدن سوال از یک فرد ناشناس در خیابانهای «براتیسلاوا» (شهری در کشور اسلواکی) عوض کند.
قیمتهای رقابتی ایرلاینهای مختلف؟ قیمتهای منعطف؟ تخفیفها به خاطر قرارداد با شرکتهای واسطه؟ جوانترها احتمالا نمیدانند اما در گذشته هیچکدام از اینها وجود نداشت و شرایط خیلی خیلی سخت بود. هیچکس مایل نیست دوباره به آن روزها برگردد.
با تمام اینها، هرچقدر هم که شرایط سفر ما را بهتر کرده باشند، اینترنت و رسانههای اجتماعی بهطور پیوسته ما را مشغول و کنترل میکنند. و این نکته باعث شده که در زندگیهای فوق پیشرفته امروز ما، خیلی چیزها از جمله تجربههای ناب کمرنگتر از گذشته باشند.
در گذشته رفتن به مسافرت به معنی دور شدن از کار بود، اما امروز فقط به معنی انجام کارها از راه دور است
اولین و شاید مهمترین نقطه ضعف ارتباط دائمی ما این است که ما دیگر هیچوقت تعطیلات کامل نداریم. البته ممکن است که شرکت شما در طول دوره مرخصی به شما حقوق بدهد، اما شما موظفید همیشه ایمیلها را چک کنید و به آنها جواب بدهید، از همان محل سفرتان در کنفرانسهای تلفنی حضور پیدا کنید و اگر مورد اضطراری پیش آمد آن را رفع کنید (البته این موارد اضطراری به نسبت شغل شما متفاوت هستند و خیلی از آنها به معنی واقعی کلمه موقعیت اضطراری نیستند).
ما توانایی غرق شدن در لحظه را از دست دادهایم
و بعد میرسیم به اینکه هرجا را نگاه میکنیم فقط مونوپاد میبینیم: این علاقه افراطی به اینکه تمام لحظات را ثبت کنیم. اینکه تا جایی که میتوانیم عکس سلفی بگیریم (یک نکته: این موج اصلا چرا ایجاد شده وقتی هیچکس علاقهای به تک تک جزئیات لباس شما در سفرتان ندارد؟)، فیلتر مناسب را برای پست اینستاگرام انتخاب کنیم، همه تگهای لازم را برای داشتن بیشترین بازنشر تامبلر (Tumblr) استفاده کنیم. شما، بهعنوان یک انسان، چیزی بیشتر از یک نشان تجاری متحرک نیستید و این نشان تجاری باید همیشه با دنیا در تماس باشد. واقعا هیچ چیزی جای غرق شدن در لحظه را نمیگیرد، اما امروز، بهجای داشتن یک تجربه واقعی، فقط برای اسنپچت خوراک جمعآوری میکنید. درحال حاضر ما همه چیز را فقط از صفحه گوشیهای همراهمان میبینیم و هیچ چیز را کامل و بدون واسطه تجربه نمیکنیم و واقعا زندگی نمیکنیم.
هیچ جای کشف نشدهای باقی نمانده
شاید این موضوع خیلی هم بد نباشد؛ اینکه همه میتوانند نقاط شگفتانگیز را ببینند و از آنها لذت ببرند به نظر خیلی خوب است، اینطور نیست؟ اما من بهشدت مخالفم، من از اشتراکگذرای متنفرم و تحمل این را ندارم که همهجا پرشده از گردشگرانی که تمام مهارتهایشان خلاصه شده در اینکه در اینترنت بهدنبال «بکرترین و دستنیافتنیترین نقاط دنیا» بگردند. الان همه چیز، به معنی واقعی کلمه همه چیز، قبلا ثبت شده، عکسبرداری شده، هشتگ خورده و در توییتر، اینستاگرام، فیسبوک و تامبلر به اشتراک گذاشته شده و در تعداد نامحدودی وبلاگ منتشر شده و در پوسترها چاپ شده. دیگر چیزی برای کشف کردن باقی نمانده. واقعا هیچ چیزی باقی نمانده.
ما فراموش کردهایم که چگونه تنها باشیم
تنها... ظاهرا این مخوفترین واژه در زبان ما است. در دنیایی که اینقدر بههم پیوسته است، تقریبا هیچکاری را نمیتوانیم تنها انجام دهیم! پس به رسانههای اجتماعی تکیه میکنیم تا ما را از خلوت کردن با خودمان نجات دهند زیرا تنها سفر کردن مطمئنا بدترین کار در این دنیا است.
ما حتی فراموش کردهایم که چگونه با مردم صحبت کنیم
این اتفاقی است که بهخاطر استفاده از رسانههای اجتماعی واقعا در مغز ما در حال وقوع است. فکرش را بکنید. ما حتی نمیدانیم در یک برخورد واثعی چهره به چره با دیگران چگونه با آنها صحبت کنیم، چون آنقدر مشغول فرستادن پستهای اینستاگرام و چک کردن فیسبوک با گوشیهای موبایلمان هستیم که به مهارت تمام به دنیای اطرافمان بیتوجهی میکنیم. «اجتماع» در رسانه های اجتماعی کاملا از بین رفته است.
حال تصور کنید که به جایی میروید که با هیچکدام از ساکنانش صحبت نمیکنید- نه فروشنده جذابی، نه متصدی خوشبرخوردی، نه افراد جالبی که وقتی شما در یک کافه برای تظاهر به فرهیخته بودن کتابی از «مارسل پروست» میخوانید اتفاقی کنار شما بنشینند- چگونه میخواهید درباره منطقه، فرهنگ و کشور اطلاعات کسب کنید؟ آااه، فراموش کردم، میتوانید از اینترنت این موارد را مطالعه کنید.
دیگر نمیتوانیم بهجای اینکه فقط از حس بویاییمان استفاده کنیم، بدون کمک یک اپ مخصوص برای خودمان غذا پیدا کنیم
یکی از خاطرات شیرین خود من مربوط به زمانی است که با یکی از دوستانم به فلورانس رفته بودم. گرسنه بودیم و اطراف موزه «اوفیزی» دنبال غذا میگشتیم که به یک رستوران خیلی کوچک برخوردیم، در آنجا پنیر و نوشیدنی ایتالیایی خوردیم و تجربه فوقالعادهای داشتیم که من هیچ سند تصویری از آن ندارم. (بله، میدانم که خیلی از شما شک دارید که اصلا چنین اتفاقی افتاده یا نه چون من عکسی از آن ندارم...ولی اتفاق افتاد!)
امروزه، هروقت کسی به شهری سفر میکند (از جمله خود من) در فیسبوک مینویسد: «کجا بروم؟». اما منظور از این سوال این است که بهترین بهترین بهترین کجاست؟ جاهایی که «بوردین» و بقیه آشپزها و نویسندههای معروف به آنها رفت و آمد دارند کجا هستند؟ کجاها هستند که اگر به آنها سرنزنم تجربه کاملی از این سفر نخواهم داشت؟
و البته «وای، سایت یلپ به اینجا فقط سه ستاره داده» را هم فراموش نکنید که همیشه یک بحث بیپایان بر سر بهترین رستوران وجود دارد. یکی دیگر از نشانههای ناتوانی ما برای غرق در لحظه شدن، یا حتی سپری کردن یک لحظه بدون کمک اینترنت.
دیگر بلد نیستیم چگونه گشتوگذار کنیم
یک چالش برای شما: یک کشور انتخاب کنید. یک شهر در آن کشور انتخاب کنید. یک پرواز به آن شهر رزرو کنید و هفت شب در آنجا بمانید. بدون اینکه از قبل هیچ چیزی مثل مکانهای دیدنی، رستورانهای خاص، برنامههای گردشی یا فعالیتهای خاصی را مشخص کنید به آنجا بروید. قبل از رفتن بههیچوجه در اینترنت بهدنبال «بهترین غذاخوری مادرید» یا «بهترین غواصی در بورابورا» یا «وقتی فقط سه روز در استانبول هستید چگونه مثل مردم محلی زندگی کنید» نگردید. وقتی رسیدید فقط هر جا که دست سرنوشت شما را کشید بروید.
از فکر سفر بدون برنامهریزی عرق سرد بر بدنتان نشست؟ از اینکه باید وقت باارزشتان را صرف فکر کردن در لحظه کنید؟ ترس اینکه بدون برنامهریزی نتوانید از تکتک لحظات بیشترین استفاده را ببرید و تمام «بهترین» و «بیشترین» های اینترنت را انجام ندهید؟
آیا باور دارید که روح سفر در اکتشاف و تجربه است؟ و راز اکتشاف در چکلیستهای اینترنتی قرار داده نشده بلکه نهفته است در گشتوگذار و شیرجه زدن در آبها، خواندن روزنامههای محلی برای اینکه ببینید آنجا چه خبر است، صحبت با ساکنان محلی و شنیدن پیشنهادهایشان درباره اینکه چه چیزهایی ارزش امتحان کردن دارند (و چه چیزهایی ندارند.).
توجه کنید، میدانم که این فقط نظر من است و مردم بهدلایل مختلفی سفر میکنند و اینکه چنین کاری پراسترس است و خیلیها برای احساس آرامش نیاز به برنامهریزی دارند. درضمن میدانم که برخی از مردم فقط به سفر میروند که بتوانند یک کار از لیست کارهایی که باید قبل از مرگ انجام دهند کم کرده باشند یا در تمام رستورانهای هاردراک اروپا غذا خورده باشند، و اینکه بعضیها بهطور مادرزاد اهل برنامهریزی هستند. گرچه برخی کارهای خاص مثل صعود به قله کلیمانجارو نیاز به برنامهریزی دقیق دارند، اما اکثر کارها اینگونه نیستند. تمام حرف من این است که اجازه ندهید غرق در جستوجوهای اینترنتی شوید. تبدیل به بردهی برنامهریزیهای «تریپادوایزر» نشوید. شما نمیتوانید تمام کارها را در طول شش روز سفرتان انجام دهید. و حتی اگر بتوانید هم دوستانتان علاقهای ندارند قدم به قدم سفر شما را تعقیب کنند، باور کنید ندارند.
دیدگاه