معنی ضرب المثل فارسی؛ دعوا سر لحاف ملا بود
در این مقاله از معنای ضربالمثلهای به ضرب المثل «دعوا سر لحاف ملا بود» میپردازیم. از شما دعوت میکنیم در خواندن آن با ما سهیم باشید. با کجارو همراه باشید.
تاریخچه ضربالمثل دعوا سر لحاف ملا بود
در یکی از روزهای سرد زمستان ملانصرالدین بعد از خوردن ناهار برای استراحت به اتاقش رفت و روی تختش خوابید. مدتی نگذشته بود که صدایی از بیرون به گوشش رسید، اما وی به سر و صدا توجهی نکرد و پتو را روی خودش کشید و خوابید.
همسر ملا نصرالدین وارد اتاق شوهرش شد و گفت مگر سر و صدا را نمیشنوی؟! ملا که تازه به خواب رفته بود از خواب بیدار شد و گفت، هر چه میخواهد باشد، به ما ربطی ندارد. همسرش از این حرف ملا بسیار ناراحت شد و گفت، این چه حرفی است؟ همسایه حتی از فامیل هم مهمتر است و باید از حال و احوال آنها با خبر باشیم. ملانصرالدین با اصرار همسرش، لباس گرم بر تن کرد و از خانه بیرون رفت و متوجه شد خانهی همسایه دزد آمده، ولی فرصت پیدا نکرده است چیزی را از خانهی او سرقت کند و پا به فرار گذاشته بود.
اهالی محل به دنبال دزد میدوند و او خودش را در خرابهای پنهان میکند. هنگام شب ملا را میبیند که به دور خودش پتویی پیچیده است. آن شب هوا بسیار سرد بود و دزد بیچاره از سرما به خود میلرزید و با خود گفت بهتر است پتو را از آن مرد بدزدم. سپس به طرف ملانصرالدین دوید و لحاف را به زور از ملا گرفت و فرار کرد.
ملا خودش را به سرعت به خانهاش برگشت و کنار کرسی نشست. همسرش از او پرسید بیرون چه اتفاقی افتاده بود؟ ملانصرالدین پس از اینکه کمی گرم شد به همسرش گفت، اتفاق خاصی نیفتاده و دعوا سر لحاف من بوده است.
از آن دوران تا به امروز، اگر کسی در دعوایی که به او ربطی ندارد دخالت کند و ضرر ببیند، این ضربالمثل را برایش بهکار میبرند:
دعوا سر لحاف ملا بود.
دیدگاه