با ایران شناسان؛ ژاله آموزگار

نرگس صالح نژاد | دوشنبه, ۲۱ تیر ۹۵ ساعت ۱۴:۱۵

ژاله آموزگار  کسی است که به گفته همکاران و معاصرانش مشعل مطالعات ایران باستان را روشن نگه‌داشته و زندگی علمی خود را در این راه صرف کرده است. برای شناخت بیشتر این بانوی بزرگ ایرانی با کجارو همراه باشید.

زندگی

ژاله آموزگار

آموزگار متولد سال ۱۳۱۸ در شهرستان خوى است. «آذربایجانى‌ام؛ پدرم اهل تبریز و مادرم تهرانى بود. به خاطر انجام مأموریت شغلى پدر، من در خوى به دنیا آمدم.» پدرش رئیس دبیرستان دخترانه‌اى بود که بعدها او در آنجا تحصیل کرد. مادرش نیز در بین زن‌هاى آن روزگار فردى تحصیل‌کرده بود. «شاید یکى از بزرگ‌ترین شانس‌هاى من این بوده که در کانون یک خانواده فرهنگى متولد شدم. خانواده بى‌هیچ تفاوت گذاری به من هم مثل برادرم نگاه مى‌کرد و براى یادگیرى و تحصیل هیچ محدودیتى، در آن زمان، براى من قائل نبود.» او پس از اخذ مدرک دیپلم علمى از دبیرستان ایراندخت خوى و دیپلم سال دوازدهم ادبى از دبیرستان ایراندخت تبریز براى ادامه تحصیل به دانشکده ادبیات و علوم انسانى دانشگاه تبریز وارد مى‌شود و این اتفاق در سال ۱۳۳۵ رخ می‌دهد. ایشان آن سال‌ها چنین مى‌گوید:

 اصلا در مخیله‌ام نمى‌گنجید دخترى از شهرستان قادر باشد به تبریز بیاید و در کنکور نیز شاگرد اول شود.

ژاله آموزگار مجبور مى‌شود مدت تحصیل در دانشگاه تبریز را در منزل عمویش سپرى کند و همین هم‌نشینی با عمو که یکى از شعرا و نویسندگان معتبر آذربایجان بود باعث مى‌شود تا شخصیت علمى او شکل گیرد. «ایشان فرزند نداشت و من در خانه‌اش مثل یک فرزند پذیرفته شده بودم.» به‌علت احراز رتبه اول در دانشکده ادبیات تبریز به او بورس تحصیلى تعلق مى‌گیرد و با این حال او بلافاصله از این بورس استفاده نمى‌کند. «خانواده‌ام دیدگاه سنتى داشتند و اصلا تمایل نداشتند که تنها به سفر فرنگ بروم. در همین اثنا من با یکى از همکلاسى‌هایم ازدواج کردم.» چندى بعد دکتر پرویز ناتل خانلرى اطلاعیه‌اى صادر مى‌کند مبنى بر اینکه شاگرد اول‌هایى که از بورس‌شان استفاده نکرده‌اند مى‌توانند از آن استفاده کنند. «شوهرم اصرار کرد که حتما باید از این بورس استفاده کنم. حتى اگر خودش هم نتواند با من به خارج بیاید.» با این همه او به تنهایى به این سفر نمى‌رود، بلکه به اتفاق همسر و دخترش راهى پاریس مى‌شود و در «سوربن» ثبت نام مى‌کند و مشغول تحصیل مى‌شود و این ماجرا در سال ۱۳۴۲ اتفاق مى‌افتد.

دکتر آموزگار همواره پیشرفت و توفیق خود را در عرصه تحقیق مدیون همسرش مى‌داند و مى‌گوید: «او تاثیر بسیار مثبتى روى شخصیت و روند تحصیلاتم داشت. او از جمله مردهایى بود که حاضر بود شخصیت زن را بپذیرد و به زن بسیار بها مى‌داد، چراکه در دوره‌هاى قبل، در ایران براى اکثر مردها بسیار مشکل بود تا بپذیرند زن‌هایشان پیشرفت کنند و مراتب عالى تحصیلات را طى کنند. اما او برعکس باور جمعى اجتماع به من بسیار عرصه مى‌داد تا از لحظه لحظه زندگى‌‌ام استفاده بهینه نمایم

ژاله آموزگار

ایشان به اتفاق زنده یاد دکتر احمد تفضلى، دکتر اشرف صادقى و پروفسور فیلیپ ژینیو هر سه از شاگردان پورفسور «پى‌یر دومناش» بودند و تا پایان دوره دکترایش همچنان شاگرد دومناش مى‌ماند و رساله دکترایش را که درباره ادبیات زردشتى به زبان فارسى بود، با او مى‌گذراند. آموزگار یکى از کتاب‌هاى مهم زردشتى به نام «صد در نثر و صد در بندهش» را به‌عنوان رساله دکتری انتخاب کرده و ویژگى‌هاى نگارشى‌اش را به بحث کشاند.

ژاله آموزگار درباره دوران تحصیل دانشجویى و دانشگاه مى‌گوید:

«من معتقدم که آدم در دوره دانشجویى چندان چیز زیادى نمى‌آموزد و بعدهاست که با جوهر کار و دانش آشنا مى‌شود.» از نظر او دوره دانشجویى دوره «آغاز» است. در این دوره صرفا راه و روش یاد گرفتن را مى‌آموزد. وقتى کسى «دکتر» مى‌شود این در حقیقت شروع کار است و نه پایان کار. بعدهاست که آدم احساس مى‌کند چقدر خودش و کارهایش خام بوده است.

ژاله آموزگار

استاد آموزگار پس از دریافت مدرک دکتری در رشته فرهنگ و زبان‌هاى باستانى در سال ۱۳۴۷ به ایران برمى‌گردد و به‌مدت یک‌ سال در بنیاد فرهنگ ایران مشغول به کار مى‌شود. در آن زمان تقریبا هیچ منبع معتبر فارسى درباره مطالعات ایرانى در دست نبود. با این حال او به‌همراه افرادى چون دکتر مهرداد بهار، دکتر احمد تفضلى، دکتر محسن ابوالقاسمى، دکتر فریدون وهمن و دکتر سلیم با نظر دکتر خانلرى هرکدام یک کتاب پهلوى را موضوع کار خود قرار مى‌دهند و واژه‌نامه‌هاى آن را تهیه مى‌کنند.

ژاله آموزگار

کار در دانشگاه تهران و همکاری با دکتر احمد تفضلی

کار او به‌عنوان استاد دانشگاه تهران از سال ۱۳۴۹ آغاز مى‌شود و با این حال کار روى متون پهلوى را همچنان ادامه مى‌دهد و در همین سال‌ها است که به پیشنهاد دکتر تفضلى، «دینکردپنج» را با همکارى یکدیگر آغاز مى‌کنند و ماحصل کار آن دو نفر توسط فیلیپ ژینیو در انتشارات دانشگاه پاریس به چاپ مى‌رسد. در خلال همین کار مشترک و پس از تهیه آوانویسى آن، مرگ نابهنگام دکتر تفضلى براى ایشان ضربه بزرگى بود و تا مدتى دست و دل اصلا به کار نمى‌داد. اما پس از مدتى تصمیم گرفت هر طورى شده کار را ادامه دهد و به پایان رساند. در نتیجه پس از فوت دکتر تفضلى واژه‌نامه و مقدمه و تعلیقات «دینکردپنج» تهیه شد که به اسم هر دوى این بزرگواران در پاریس منتشر شد.

اولین کار مشترک علمى این دو که بعدها جایزه کتاب سال را در سال ۱۳۶۲ مى‌برد، ترجمه و تحقیق کتاب «نمونه‌هاى نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌اى ایرانیان» نوشته آرتور کریستن سن بود که جلد اول آن در سال ۱۳۶۲ و جلد دوم آن در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. او درباره این کتاب مى‌گوید: «باور کنید گاهى براى ترجمه یک جمله حتى یک ساعت وقت صرف مى‌کردیم تا به آن ترجمه‌اى که مدنظر هر دوى مان بود، برسیم.»

در میان کتاب‌هایى که دکتر آموزگار به چاپ رسانده کتاب «تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام» مرحوم تفضلى است که بعد از مرگش آن را به انجام رسانده است. خودش دراین‌باره مى‌گوید:

«وقتى تفضلى با آن مرگ نابهنگامش درگذشت، این کتاب ظاهرا توى کیفش و در شرف چاپ بود. روز دوشنبه اى، که در حقیقت آخرین دیدارمان بود، او این کتاب را به من نشان داد و ما باهم مبادله فکرى کرده و هنگام رفتن گفته بود که قرار است آن را فردا به ناشر تحویل بدهد. اما این نسخه هیچ‌وقت پیدا نشد. به نوعى این موضوع در هاله مرگ او فرو رفت و فراموش شد. وقتى پس از مرگش کیفش را گشودند این کتاب در آن نبود.»

استاد آموزگار پرینت این کتاب را بعدها از ناشرش مى‌گیرد و تصحیحات خودش را روى آن انجام مى‌دهد و دقیقا با سالگرد مرگ احمد تفضلى در دى ماه سال ۱۳۷۶ به چاپ مى‌رسد.

تألیفات و آثار

  • اسطوره زندگی زردشت، با همکاری احمد تفضلی؛

ژاله آموزگار

  • زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، با همکاری احمد تفضلی؛
  • تاریخ اساطیری ایران؛
  • آرتور کریستن‌سن، نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار در تاریخ افسانه‌ای ایرانیان، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی؛
  • جان هینلز، شناخت اساطیر ایران، ترجمه ژاله آموزگار و احمد تفضلی؛
  • فیلیپ ژینیو، ارداویراف‌نامه (ارداویرازنامه): حرف‌نویسی، آوانویسی، ترجمه متن پهلوی، واژه‌نامه، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار؛

ژاله آموزگار

  • تاریخچه‌ی تاریخ خط؛
  • فعل خواستاری؛
  • فعل خواستاری (broken link)؛
  • ادبیات زرتشتی به زبان فارسی؛
  • دو ارداویراف‌نامه.
  • یادگار زریران

یادگار زریران

گوشه‌ای از اعتقادات دکتر آموزگار

«خوشحالم که به سرزمینی تعلق دارم که مردم آن از دیرباز به خدایان زمینی و سنگ و بت دل نبسته‌اند،‌ آفریدگار را در فراسو‌ها دیده و خوشی‌ها و پیروزی‌ها را از او دانسته‌اند و در درماندگی‌ها دست به سوی او دراز کرده‌اند.»

او در باره کوروش می‌گوید:

«سلسله هخامنشی در حافظه تاریخی ایران، جایگاه برجسته‌ای دارد و کوروش از خوش‌نام‌ترین فرمانروایان این سلسله است، به‌طوری که نام او علاوه بر قرار گرفتن در کتاب عهد عتیق، ‌با گزارش نویسندگان یونانی و دیگر روایت‌ها، هیچ‌گاه از خاطره‌ها زدوده نشد.»

او ویژگی‌های کوروش را زیر یک لقا درآوردن اقوام ایرانی، همه جای ایران سرای او شدن و سپس به جهان‌گشایی پرداختن دانست و افزود:‌

کوروش فرمانروایی بزرگ بود که حتی مورخان بیگانه نیز او را ستوده‌اند و منشور کوروش را می‌توان کهن‌ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ دانست که در آن، تساهل و تسامح فرمانروایانه به وضوح دیده می‌شود، به‌ویژه اینکه وقتی دیگران از سوزاندن اسیران و درآوردن چشم و گوش پس از کشورگشایی‌های خود سخن می‌گویند، کوروش از ساختن و آباد کردن سخن می‌گوید.

نشان شوالیه

ژاله اموزگار- نشان شوالیه

چند روز پیش و در پاسداشت مقام علمی این ایرانشناس بزرگ نشان شوالیه (لژیون دونور) از سوی سفیر فرانسه در تهران پنجشنبه دهم تیرماه ۱۳۹۵ به دکتر ژاله آموزگار اهدا شد.

در این مراسم شخصیت‌هایی چون دکتر داریوش شایگان، دکتر علی‌اشرف صادقی، دکتر حامد فولادوند، علی دهباشی، حمید امجد، نیر طهوری، علی‌اصغر سعیدی، آذرتاش آذرنوش، پری صابری، منصوره اتحادیه، پرینوش گنجی، امیرسعید الهی و عده‌ دیگر از استادان و دانشجویان حضور داشتند.

برخی نظرات در مورد جایگاه علمی دکتراموزگار

داریوش شایگان در مورد ایشان می‌گویند:

«ژاله آموزگار تمام زندگی خود را وقف این امر خطیر کرد و تمام دانش، سماجت خستگی‌ناپذیر و عزم راسخش را مصروف زنده نگاه داشتن مشعل ایران باستان کرد. هیچ‌کس به‌اندازه آموزگار سزاوار این افتخار نیست که وزارت فرهنگ فرانسه به حق به او اعطا می‌کند.»

ژاله آموزگار

محمدرضا نصیرى، قائم مقام انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، درباره ژاله آموزگار مى گوید:

«دکتر آموزگار زنى است فرزانه و دانشور؛ انسانى متواضع و فروتن؛ سخن سنج و سخندان؛ مهربان و صمیمى. در انتقال آموخته‌هاى خود به جوانان شوریده دل، مشتاق و سخى است. عشق به تاریخ کهن سرزمین ایران را در گفتار و نوشته‌هایش به آسانى مى‌توان یافت. استاد پر تلاشى که پس از عمری تحقیق و تدریس همچنان پرتلاش و پرتکاپو است و با این حال اصلا دلش نمى‌خواهد از کنج تحقیق و پژوهش بیرون بیاید و کسى چیزى درباره او بنویسد...»

بد نیست پایان این یادداشت را با نظرى که مهدى باقرپسندى از اساتید دانشگاه تهران درباره دکتر آموزگار دارد، به پایان ببریم. او دراین‌باره مى‌گوید:

«صداقت در نقل قول ها، صراحت و شجاعت در بیان اندیشه‌ها، دقت و توجه به آداب و رسوم اقوام و نیز علاقه و توجه به واژه‌هاى باستانى به جامانده، موشکافى و باریک‌بینى در موضوعات علمى، تاریخى و اساطیرى، ایجاد علاقه و انگیزه براى مطالعات غیردرسى از جمله ویژگى‌هاى استاد آموزگار است. علاوه بر درس و دانش در محضر استاد آموزگار آموختیم که زندگى و حیات زیبا است، اما نه به هر قیمتى و گوهر استغنا یعنى بى‌نیازى در عین نیاز، درى نایاب و درج زندگى است و آزادگى، شرافت و منزلت انسانى والاترین دستاورد هر انسان است».

برای خواندن تمام مقالات با ایرانشناسان صفحه اختصاصی آن را در کجارو دنبال کنید.

مطالب مرتبط:

دیدگاه