۱۰ حقیقت جالب درباره فیلم هاستل
هاستل فیلم ترسناکی است که توانست در سطح جهانی به فروش و موفقیت خوبی برسد. این فیلم باعث شد تا ژانر « شکنجهای»که از اواسط دههی ۹۰ و اوايل سال ۲۰۰۰ تقریبا کمرنگ شده بود، جان تازهای بگیرد و دوباره احیا شود. با کجارو همراه شوید و نکاتی جالب درباره این فلیم را بخوانیم.
مقالات مرتبط:
هاستل فیلم ترسناکی دربارهی گروهی دانشجو است که در خوابگاهی در اسلواکی اقامت میکنند. این فیلم با بودجهی ۴/۸ میلیون دلاری ساخته شد، اما توانست به فروشی معادل ۸۰ میلیون دلار در سرتاسر دنیا دست یابد و همین باعث شد تا ژانر « شکنجهای» که از اواسط دههی ۹۰ و اوايل سال ۲۰۰۰ تقریبا کمرنگ شده بود، جان تازهای بگیرد و دوباره احیا شود. نویسنده و کارگردان فیلم، اِلی راث و مدیر اجرایی آن کوئنتین تارانتینو بود که تهیهکنندگی آن را هم برعهده داشت. این فیلم در سال ۲۰۰۵ ساخته و به خاطر صحنههای خشونتآمیزش معروف شد. با اینکه این فیلم در اسلواکی اتفاق میافتد، اما در جمهوری چک فیلمبرداری شده است.
میزان موفقیت فیلم به حدی بود که باعث شد قسمت دوم آن هم با نام «هاستل ۲» در سال ۲۰۰۷ با همان طرح کلی قسمت اول (البته میزان فروش قسمت دوم خیلی کمتر از قسمت اول بود) و نیز قسمت سوم آن یعنی «هاستل ۳» هم ساخته شود، که البته راث دیگر در این پروژه همکاری نداشت و این پروژه در وگاس رخ داد و در سال ۲۰۱۱ مستقیما به DVD تبدیل شد. در اینجا به ۱۰ حقیقت عجیب و باورنکردنی دربارهی این فیلم ترسناک اشاره میکنیم.
۱. مکان فیلم هاستل از یک وبسایت الهام گرفته شد
بانی برنامهی It Cool News یعنی هَری نوئلز دربارهی وبسایتی با راث صحبت کرد که در آن شما ۱۰۰۰۰ دلار پرداخت میکنید تا به تایلند بروید و غریبهای را برای سرگرمی و به شلیک گلوله از پا درآورید. راث میگوید:
«این سایت ادعا میکرد فردی را که شما میکشید قبلا برای این کار ثبت نام کرده و پول هم به خانوادهی او تعلق میگرفت، چرا که آنها بسیار فقیر و ورشکسته بودند و در هر حال از بیپولی می مردند.»
راث از این مسئله مطمئن نبود که آیا این سایت واقعی است یا نه و تصمیم گرفت مقداری سند و مدرک دربارهی آن جمعآوری کند، اما تصمیمی خلاف آن به ذهنش رسید. او میگوید:
«ایدهی من چیزی مثل این بود که خب، کسی به این موضوع اندیشیده است. کسی آنقدر به این ایده فکر کرده و تصمیم گرفته است برایش وبسایتی بسازد، پس میتواند در دنیای واقعی هم امکانپذیر باشد و ایدهی ساخت هاستل از همینجا آغاز شد»
در نوشتن فیلمنامه، راث از اغواگری دنیای واقعی الهام گرفت و در کارش استفاده کرد. خودش میگوید:
«تا جایی که امکان داشت از زندگی واقعی الهام گرفتم. ما هر روز جوانان زیادی را میبینیم که با هم به مسافرت میروند و در کشورهای مختلف فقط به دنبال خوشگذرانی و تفریح هستند. در این فیلم هم من از این خصوصیت جوانان بهطور کامل استفاده کردم.»
۲. کوئنتین تارانتیو با اِلی راث دربارهی ساخت هاستل صحبت کرد
بعد از نمایش فیلم «تب کلبه» ساختهی راث، او از پروژهی بعدیاش چندان مطمئن نبود. تارانتینو از فیلم «تبِ کلبه» خیلی خوشش میآمد؛ بنابراین یک روز راث را به خانهاش دعوت کرد تا با او صحبتی داشته باشد.
راث به خبرگزاری Dread Central گفت:
«به کوئنتین گفتم الان دقیقا نمیدانم باید چیکار کنم؟ من در یک موقعیت عجیبم و به من پیشنهاد شده تا فیلمهای استودیویی بسازم. در آخر صحبتهایمان گفتم: «خب، حالا یک چیز دیگر هم هست» و بعد ایدهی فیلم هاستل را برایش گفتم و او هم خوشش آمد و برگشت به من گفت: داری با من شوخی میکنی؟ این بیمارترین ایدهای بوده که تا حالا شنیدم. تو باید این را بسازی. با بودجهی کم بسازش. برو اروپا و سعی کن هر چی افکار بیمارگونه داری در این فیلم پیاده کنی... این فیلم میتواند مانند یک تاکاشی میکی در پروندهی کاری تو باشد. این میتواند یک فیلم ترسناک کلاسیک آمریکایی باشد.»
۳. جِی هرناندز به خاطر نگاه عادیاش انتخاب شد
جِی هرناندز در پکستون بازی می کند و البته در آنجا هم شکنجه متحمل می شود. راث اصلا دنبال یک پسر خیلی زیبا نمیگشت و طبیعی و ساده بودن چهرهی هرناندز بود که به انتخاب او منجر شد. خودش می گوید:
«من دنبال افرادی بودم شبیه کسانی که با آنها به دانشگاه میرفتم یا با آنها بزرگ شده بودم. در واقع همان مردمی که میشناسم. نکتهای که دربارهی جِی باید بگویم این است که او درست مثل یک مرد واقعی است. در واقع ویژگیهای مورد نظر من را داشت، منظورم استایل و سبک طبیعی بازیگری است. اصلا حس نمیکنی بازی میکند. او فقط کسی است که خودش را به نقش میسپارد. چیز دیگری که دربارهی جِی میخواهم بگویم این است که او مصمم بود تا از خودش شخصیتی آسیبپذیر و ضعیف بسازد. بسیاری از آنها میخواستند رفتار مردسالارانه و خشنی در تمام مدت داشته باشند، یعنی اصلا دوست نداشتند که وقتی قرار بود در فیلم بمیرند، بروند یکجا بنشینند و مثل بچهها گریه کنند، ولی جِی دوست داشت همین را بازی کند.»
۴. شیوهای راث در به تصویر کشیدن اسلواکی چندان باب میل این کشور نبود
در فیلم، محلهای که آمریکاییها متحمل شکنجه شده و کشته شدند، باعث رنجش زیاد اسلواکی شد تا حدی که راث طی یک کنفرانس مطبوعاتی سعی کرد این رنجش و کدورت را از دلشان درآورد و آنها را تسکین دهد. در واقع آنها فکر میکردند تصویری که در فیلم ارائه شده مانع از دیدار گردشگران از کشورشان خواهد شد. راث می گوید:
«وقتی با آمریکاییها صحبت میکردم، متوجه شدم آنها در ارتباط با اینکه جایی هم به اسم اسلواکی وجود دارد هیچ تصوری نداشتند. آخرین آماری که در این زمینه به دست آوردم این بود که تنها ۱۲ درصد آمریکاییها پاسپورت دارند؛ دوازده درصد. آنها مسافرت نمیکنند، اما فکر میکنند که صاحب اختیار دنیا هستند و با دلارشان هر چه بخواهند میتوانند بخرند. بنابراین اسلواکی در فیلم، اسلواکی حقیقی نیست. در واقع اسلواکیِ فیلمی است که کاملا بر مبنای یک کلیشهی آمریکایی ساخته شده است.»
بر خلاف نگاهی که آمریکاییها در فیلم به این کشور داشتند، راث فکر میکرد آمریکاییها کارهای به مراتب بدتری نسبت به اروپاییها انجام میدهند. او میگوید:
«این مردم به خاطر این عقاید مجازات شدند، اما اگر با نگاه دقیقتری فیلم را ببینید، متوجه میشوید افرادی که در واقع بدترین کارها را انجام میدهند آمریکاییهای دیگری هستند... و من فکر میکنم هر کسی که با فیلم مخالف یا نسبت به آن معترض است، به احتمال زیاد آن را ندیده است. واقعا چطور میتوانند این مسئله را جدی تلقی کنند؟ این فقط یک فیلم است و بالاخره باید در یک مکانی ساخته میشد»
۵. تاجر هلندی در پایان اصلی هاستل زنده ماند
در صحنه آخر، هرناندز دختر تاجر را میرباید و او را با قطار میبرد، در حالی که مرد تاجر عاجزانه او را تماشا میکند. راث در گفتگو با MTV گفت:
«در متن اصلی، جِی گلوی دختر را میبرد. در نهایت به این نتیجه رسیدم که شخصیت داستان این کار را نکند. در عوض، با ربودن دختر میدانست آن فرد را شکنجه خواهد داد، اما درگیر این قضیه شد که حالا با دختر چه کار کند و این چیزی بود که نمیخواستم رخ دهد.»
در پایان فیلم میبینیم که هرناندز آرام آرام وارد حمام ایستگاه قطار میشود و گلوی مرد را میبرد.
۶. فردی ایسلندی الهامبخش شخصیت اُلی بود
اُلی، شخصیت ایسلندی در هاستل، که ایتور گادجانسون نقش او را بازی میکند کسی است که راث هنگام زندگی در ایسلند با او آشنا شد. او به Dread Central گفت:
«ما با هم رفتیم بیرون و او واقعا رفتاری دیوانه داشت. هرگز کسی را مثل او ندیده بودم و با خودم فکر کردم که این فرد باید در فیلمم باشد.»
راث داستان مربوط به گادجانسون را نوشت، چرا که فکر میکرد افراد ایسلندی زیادی در فیلم وجود ندارد. او میگوید:
«میدانستم یورک هم آنجاست و وقتی آنجا بودیم او را دیدم. او واقعا زیباست، اما نتوانست مثل مردمی که در ایسلند دیده بودم به عنوان یک ایسلندی خاص چشمم را بگیرد. در حالی که ایتور، در واقع همان کسی بود که میخواستم.»
راث، تارانتینو و گادجانسون در اولین نمایش فیلم در ایسلند مهمان وزیر فرهنگ این کشور بودند. راث میگوید:
«من باید از وزیر فرهنگ ایسلند به خاطر خراب کردن و زیر سؤال بردن فرهنگ ایسلندی یک معذرتخواهی رسمی میکردم که البته او هم پذیرفت. بعد با رئیس جمهور ایسلند ملاقات کردیم و از او خواستیم که بابت ویران نشان دادن ایسلند در سرتاسر جهان ما را ببخشد و او هم گفت: خب، میدانید داستان چیست؟ شخصیت شما بسیار دقیق و بینقص بازی کرده؛ بنابراین شما را میبخشم.»
۷. وبسایت Bloody Disgusting هاستل را دربارهی حوادث یازده سپتامبر میدانست
در مقالهای که دربارهی دهمین سالگرد ساخت هاستل نوشته شد، این وبسایت شباهتهایی بین این فیلم و حادثهی ۱۱ سپتامبر مطرح کرد. پکستون در واقع دوران قبل یازده سپتامبر، حین آن و بعد از آن را در ایالات متحده نشان میدهد. او تقریبا بیگناه بوده و در حالی به اروپا سفر میکند که نسبت به آینده هیجانزده است. سپس مورد حمله قرار میگیرد و در کارخانه دچار نقص عضو میشود و در پایان فیلم طوری نقشه میچیند تا بتواند پیروز شود و فرد مسئول رنج و عذابش را شکست دهد. با این حال، هنوز نمیتواند همان آدمی شود که قبلا بود. تغییرات زیادی در او رخ داده است.
۸. استیون کینگ از طرفداران قسمت دوم هاستل است
استیون ادوین کینگ، معروف به استیون کینگ، نویسنده آمریکایی خالق بیش از ۲۰۰ اثر ادبی در گونههای وحشت و خیالپردازی است. در مصاحبهای در سال ۲۰۰۷ در لسآنجلس تایمز، استیون کینگ دربارهی احساسات خود نسبت به شکنجه در این فیلم صحبت کرد و گفت:
«من این نوع شکنجه را درک میکنم. این اصطلاح خوب و درستی است اما میخواهم به شما بگویم که یک تفاوت جزئی در آن وجود دارد... چیزی در قسمت دوم هاستل رخ میدهد که شکنجه نیست، در واقع روندی است که بر یک مبنای هنرمندانه، جالب به نظر میرسد. مطمئنا شاید برایتان آزاردهنده و ناخوشایند باشد، اما هنرِ خوب باید شما را معذب کند.»
۹. راث از خشونت فیلمش دفاع کرد
در ایالات متحده، هاستل توانست توجه هیئت رتبهبندی برنامههای تلویزیونی را به خود جلب کند، اما آلمان، ژاپن و اوکراین و سنگاپور فیلم را سانسور یا از پخش آن در سالنها خودداری کردند. راث در گفتگو با Evening Class گفت:
«من به هیئت رتبهبندی برنامههای تلویزیونی گفتم این فیلم که بدتر از آپوکالیپتو نیست. به فیلم «مصائب مسیح» نگاه کنید که یک صحنهی طولانی شکنجه است. فیلمهای خشن بدتری هم ساخته شده و در واقع مخاطب به چیزی نیاز دارد که زیاد هم حس امن و مطمئنی به او ندهد. برای این نوع فیلم هم مخاطبی هست، پس بگذارید از این نوع مخاطب حمایت کنیم.»
و آنها هم فیلم را پذیرفتند.
۱۰. راث معتقد بود تماشای فیلم هاستل به یک رابطهی عاشقانه منتهی میشود
راث در گفتگو با MTV گفت:
«برخی از افرادی که هاستل را در سالنهای نمایش دیدند، دچار حالت تهوع شدند، اما بقیه حس عاشقانهای داشتند. گزارش دیگر نشان میدهد بسیاری از مردم در تماشای هاستل خوششانس بودند. قسم میخورم که مردم به من گفتهاند با همسرشان میآمدند تا فیلم را ببینند و بعد کار به جایی میرسید که از ترس دست هم را محکم میگرفتند. دخترها در حین دیدن فیلم خیلی میترسیدند و این نشان میداد که فیلم کار خودش را کرده است؛ بنابراین مطمئنم که این فیلم باعث شده بسیاری از رابطهها گرمتر شوند.»
دیدگاه