آیا ممکن است به سفر کردن معتاد شوید؟

فرزاد ضیایی نژاد
فرزاد ضیایی نژاد پنجشنبه، ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۰۰
آیا ممکن است به سفر کردن معتاد شوید؟

پس از روزها کار و تلاش یک تعطیلات حسابی و دلپسند خستگی را از تن‌تان بیرون می‌کند. حال به این فکر کنید که نکند تعطیلات و گشت وگذار به عادتتان تبدیل شود! آیا تفریح کردن دامی است که ما باید مراقب باشیم که درون آن نیفتیم یا دم به تله دهیم و هر روز در جایی جدید روزمان را شروع کنیم؟ شاید هم بهتر است فقط آخر هفته را در آرامش سپری کنیم. با کجارو همراه باشید تا به بررسی این موضوع بپردازیم.

بسیاری ما افراد عاشق سفر را دیده‌ایم؛ کسی که هیچگاه بیش از یک هفته در یک جا نمی‌ماند و همیشه تصاویری از غذاهایی که نمی‌دانستید خوراکی‌اند را در برابر کوهی که از وجود آن آگاهی نداشتید، پست می‌کند. برای یک روز باز می‌گردد، ناهاری می‌خورد سپس برای یک هفته قایقرانی، سوار بر هواپیمایی به سوی تایلند می‌رود.

شاید خانواده پولداری دارد و نیازی به کار کردن ندارد؛ شاید هم شغلی دارد که از هر جایی قادر به انجام آن است یا شاید هم فقط جهان را می‌گردد، یوگا تدریس می‌کند و در خیابان‌ها با ماسک چیوبکا گیتار می‌نوازد تا روزگارش هم بگذرد. با این وجود او از پسش برمی‌آید. این شخص هیچگاه آرام ننشسته است و شما مدام فکر می‌کنید که این دوست، حالش خوش نیست.

آیا او واقعأ به مسافرت معتاد شده است؟ آیا شرایطی برای تشخیص این نوع اعتیاد وجود دارد؟

اعتیاد و مسافرت

اعتیاد یا علاقه بسیار زیاد؟

اعتیاد سه مشخصه دارد: نیازی فوری به انجام رفتاری خاص، انکار عواقب مضر آن رفتار و شکست در اصلاح آن. مسافرت هیچکدام از این سه را ندارد. علیرغم آنچه وبلاگ‌نویس مورد علاقه شما ادعا می‌کند، شما عملأ نمی‌توانید به سفر کردن معتاد شوید.

دکتر دانیال اپستین، روانپزشک متخصص اعتیاد و نوجوانان در بوکاراتون فلوریدا می‌گوید:

مسافرت ممکن است بیشتر در راستای علاقه شدید باشد، اما هیچ مدرکی دال بر مشروع بودن اینگونه اعتیاد وجود ندارد، چرا که مسافرت هیچ عامل جسمانی و عصبی در بدن برای لذت فوری ندارد.

خیالتان راحت شد؟ آسان بود، فکر کنید کار ما در اینجا به پایان رسیده است، البته نه با این عجله! ما هنوز می‌خواهیم بدانیم چرا بعضی از افراد نمی‌توانند دست از سفر کردن بردارند و آیا مسافرت شبیه کربوهیدرات یا کوکائین است؟

اپستین می‌گوید:

هر کاری که ما در این زندگی انجام می‌دهیم برای ترشح دوپامین در بدنمان است.(( دوپامین نوعی هرمون شادی‌بخش است)) وقتی در صفحه نمایش فرودگاه تأییدیه پروازتان ظاهر می‌شود و زمانی که بیرون می‌روید و یک کیف وسایل شخصی جدید می‌خرید یا حتی هنگام ماندن در هتل، بدن شما دوپامین ترشح می‌کند. 

مسافرت ما را خوشحال می‌کند. این موضوع جدیدی نیست، میلیون‌ها تحقیق برای اثبات آن وجود دارد. اما مثل هر چیزی که ما از آن لذت می‌بریم، مقدار بیش از حد آن بیشتر افراد را دل‌زده می‌کند. به همین دلیل است که بعضی از مردم نه روانی و نه ژنتیکی درگیر مسافرت نمی‌شوند. حتی گروه راک موتلی کرو که برای کنسرت‌هایشان از شهری به شهر دیگر سفر می‌کردند، پس از مدتی در راه بودن، آرزوی برگشتن به خانه را داشتند.

اعتیاد و سفر

واقعا در مغز چه می‌گذرد؟

به عنوان انسان، دیکته شده‌ایم که یکجا نشین شده و به توسعه جوامع بپردازیم. اما همه به این شیوه وابسته نشده‌اند. ژنی که دوپامین را کنترل می‌کند DRD4 نام دارد و دارای جهشی خاص است که به افزایش بی‌قراری وابسته است. البته نه به نمونه‌های این چنینی از بی‌قراری: صندلی هواپیمای من بسیار کوچک است، پاهایم دارند بی‌حس می‌شوند، یا  نیم کره غربی زمین بسیار کوچک است. این جهش DRD4-7R در حدود ۲۰ درصد مردم پیدا شده‌ است و آنها را  برای پذیرش ریسک‌ها بسیار محتمل‌تر کرده است، مثل خوردن غذاهای جدید یا مصرف مواد مخدر برخلاف اندرزهای نانسی ریگان (همسر رئیس جمهور اسبق ایالات متحده رونالد ریگان). این ژن توانایی کامل توجیه جشن‌های اروپایی‌تان را دارد و همچنین می‌تواند دلیل اینکه بعضی افراد در یکجا آرام و قرار ندارند نیز شرح ‌دهد. ژن مذکور بیشتر در افرادی شایع‌ است که در دی ان ای آن‌ها ردی از مهاجران پیدا شده است. اگر چه علم پیدا کردن تاریخچه از روی DNA دقیق نیست و برای دریافت اطلاعات بی‌عیب باید مردم جوامع باستانی را مورد آزمایش قرار داد، در هر حال این علم وابستگی جالب توجه‌ای را باعث می‌شود.

ولی ما به ژنتیکمان نیز وابسته نیستیم. همانگونه که دکتر اپستین اشاره می‌کند:

یک مفهوم برای نارسایی بلوغ عاطفی وجود دارد. و مطمئنا این‌ اشخاص شخصیت‌هایی لذت جو دارند و این موضوع بیشتر حول چه چیزی مرا شاد می‌کند در برابر چه چیزی به من حس هدفمندی می‌د‌هد، قرار دارد.

 این علاقه می‌تواند به حس استحقاق نیز وابسته باشد. اپستین می‌گوید:

 شاید فکر کنند من مستحق اینم که مدام با تجربه‌های جدید و مسافرت کردن به وجد آیم. یا فکر کنند داشتن خانه ثابت برای دیگران است. نتیجه می‌شود که آن‌ها نمی خواهند فقط نظاره‌گر باشند. صراحتأ این به درجه نارسایی شخص اشاره می‌کند.

اعتیاد و سفر

کمی درنگ کنید. یک سوال دیوانه‌وار، آیا زیادی سفر کردن می‌تواند مضر باشد؟

 صراحتأ مشکل اینجاست، وقتی دوران بیست تا سی سالگی‌تان را به عنوان یک خانه بدوش می‌گذرانید، زمانی که تصمیم به ماندن در یک جای ثابت را می‌گیرید، زندگی سخت می‌شود.

اپستین می‌گوید:

افرادی که فقط هنگام بروز مشکل کار می‌کنند، وقتی در زمان آن مشکل تصمیم می‌گیرند، می‌خواهند که  آرام شوند. پیدا کردن کاری معنادار و رضایت بخش برایشان سخت است چرا که رزومه آن‌ها پر از شغل‌های پراکنده است و کارفرماها می‌بینند که آن‌ها شغلشان را هر بار فقط شش ماه حفظ کرده‌اند.

 و این به یک حلقه بی‌پایان تبدیل می‌شود. مسافر به خانه باز می‌گردد. اما شغل یا سکونتگاه شخصی یا روابط کاری ندارد. فرد بی‌قرار می‌شود و دوباره راه قبل را طی می‌کند.

  تنها بیست و چند ساله‌ها نیستن که برایشان سخت است که آرام و قرار بگیرند: یک مطالعه از  آریال تریبسمن در آفریقا نشان می‌دهد کسانی که با عشایر زندگی می‌کردند در ژن R7 خود جهش قوی‌تر داشتند، با این وجود که  آن‌ها به مراتب کمتر از زندگی در دهکده‌ها تغذیه می‌شدند.

همه این‌ها گفته شد، اپستین تاکید می‌کند که سفر به خودی خود چیز بدی نیست، البته تا زمانی که به دوری کردن از زندگی واقعی نینجامد. تا این مرحله واقعأ نیازی به نگرانی نیست.

 اگر شما از زیر مسئولیت، خانواده، یا در مورد مسئله مهم احساسی شانه خالی نمی‌کنید، باید قطعأ بیرون بروید و دنیا را ببینید.

  حال اگر فکر می‌کنید گفته‌های اپستین چیزی جز چرندیات نیست و درحال گذراندن سومین دهه زندگی‌تان‌ هستید و می‌دانید‌‌ بهترین زمان برای استعفا دادن از شغلتان برای شروع جهانگردی است، همین الان کوله خود را ببندید!  

منبع: thrillist

مطالب مرتبط:

دیدگاه