سفرنامه آببر-مزکده (بخش اول)

تیم  کجارو
تیم کجارو شنبه، ۱۰ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۵۰
سفرنامه آببر-مزکده (بخش اول)
بهترین زمان برای گذر از کوهپایه‌های جنوبی به شمالی البرز اواخر فصل بهار اواسط خرداد ماهه. در این روزهای فصل بهار که دیگه خبری از سوز و سرمای ماه‌های قبل و هنوز گرمای داغ تابستون خودنمایی نکرده، دشت‌ها همچنان پر گل و طبیعت زیباتر و مهربان‌تر از هر زمانیه. در این هنگامه که چوپانان بها گله‌هاشون به مناطق معتدل ییلاقی کوچ می‌کنن.
پس ما هم از فرصت استفاده می‌کنیم یکی از چند مسیری که شمال و جنوب البرز را به هم پیوند میده رو انتخاب می‌کنیم. با توجه با نکاتی در مورد سفر اعم از شناخت مسیر، فاصلش با تهران، سختی راه و وضعیت آب‌وهوا مسیر رو انتخاب می‌کنیم. نقطه شروع این سفر دلنشین مرکز شهرستان طارم در استان زنجان آببر.

روز اول

ساعت ۱ نیمه‌شب با مینی‌بوسی تهران رو ترک می‌کنیم. ترافیک موجود به علت تعطیلاته. مسیری که باید تو ۵ یا ۶ ساعت طی شود ۵/۸ طول میکشه. حدود ساعت ۹ صبح با کلی اصرا و چونه‌زدن با یکی از محلی ها تونستیم وانتی رو با مبلغ ۱۲۰ هزار تومن اجاره کنیم.حدود ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه در مسیری که خاکی و سنگلاخ بود حرکت می‌کنیم و ساعت ۱۰:۳۰ آماده حرکت میشیم. اجاره وانت برای رفتن به مزکده شیب نسبتا تندی که اول مسیره حسابی گرممون کرده.خوشبختانه پس از ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه حرکت در این مسیر پرشیب به مرکز حد فاصل استان گیلان و زنجان می‌رسیم.دوستانی که تاحالا این مسیر را نیومدن از شیب یکنواخت مسیر شکایت می‌کنن اما ما که تجربه پیمودن این مسیر رو داریم اونها رو به ادامه راه و سفر ترقیب می‌کنیم. پس از گذشت ۲ ساعت از شروع مسیر دامنه‌های سرسبز شمالی و نمای جنگل‌ها از دور جسم و روح آدم را مملو از انرژی و نشاط می‌کنه. مزکده برای کمی استراحت توقفی کوتاه می‌کنیم و مجدد مسیر رو ادامه میدیم. از گله گوسفندانی که از ما دور هستن عکسبرداری می‌کنیم در همین حین متوجه جوونی می‌شم که داره به سرعت به سمتم می‌دوه. تو ذهنم علت اینگونه دویدن را بررسی می‌کنم آیا دنبال مجوز یا برگی برای عکاسیه؟ آیا واسه عکسبرداری از گوسفندان شاکیه ؟ وقتی که صحبت‌هاش تموم میشه جواب سوال‌هامو رو با جواب تموم میکنم.اون فقط واسه راهنمایی کردن ما و جلوگیری از گم شدنمون تو این مسیر اینطوری خودش رو به من رسوند! خدا عمرش بده این جوون رو این روزا کمتر کسی پیدا می‌شه که حاضر به همچنین کاری باشه.البته که حق میدم بهش از همین‌جا مسیرهای زیادی برای دسترسی به ماسوله و قلعه‌رودخان وجود دارد.اما خوب تصمیم ما مشخصه مزکده یا قلعه‌رودخان. این‌بار بعد از مدتی پیمایش آروم و بدون عجله مسیر ساعت ۳ بعدازظهر برای استراحتی و کمی تغذیه به مدت ۱ساعت و خورده‌ای چمنزاری مسطح رو انتخاب کردیم. مکانی که آرزو دارم بعد از مرگم پذیرای جسمم باشه.قبرستونی بسیار قدیمی...! چرا که از محل سکونت فعلی ام خیلی بیشتر با روحیاتم سازگارتره. چشمه مزکده در مدت استراحت ما موضوعی جالب پیش اومد که حال و هوای اعضای گروه رو عوض کرد.از دور بین مه چوپانی سوار بر الاغ به ما نزدیک شد ما ازش درمورد نزدیک‌ترین چشمه سوالاتی را پرسیدیم و او توضیحاتی رو در اختیارمون قرار داد و اگر ما به او برای جابه‌جایی هیزم‌هاش کمک کنیم اون هم تا چشمه که به محل هیزم‌ها نزدیکه ما را میبره. ما هم شرط رو قبول کردیم. اون به هیزم‌هاش رسید و ما هم به آب و هنگام جدا شدن ازمون مقداری هیزم به ما داد که در اونن منطقه حکم کیمیا رو داشت. فراموش کرده‌ بودم که قبل از شروع سفر در مورد شلوغی مسیر صحبت کنم هرچند حدس اینکه با توجه به تعطیلات مسیر شلوغ بود زده می‌شد. اما انتظار بیش از صد نفر و ۷-۸ تا گروه مجزا رو نداشتم. می‌دونستم که با این جمعیت فضا به زباله‌دونی تبدیل شده اما انصافا به جز چندتا ته سیگار هیچ‌گونه زباله‌ای به چشم نمی‌خورد جای تعجب و البته تقدیر از مسافران و گردشگران بود. بعد از یکی دو ساعت استراحت آخرین بخش باقی‌مانده از راه رو تا استراحتگاه شب را طی کردیم.مسیری با سربالایی یکنواخت، خیلی زیبا در کنار جویباری چشم‌نواز که رو به خشکی بود. شیب زیاد مسیر و بار اضافی چوب‌ها همه‌ی ما رو به اندازه کافی خسته کرده بود. چادر مزکده بالاخره رسیدیم... دشتی سرسبز که تا بی‌نهایت گسترده شده. خیلی زیباست. جایی ایده‌آل برای ورزش، دویدن، فوتبال، فریزبی و حتی چریدن گله‌ها.ساعت‌هایی رو برای تفریح سپری کردیم. دیگه وقت شام و بعدش خواب بود. با فخر فروشی بسیار آتیشی رو روشن کردیم که از دور هم که شده دل گروههایی چادر زده بودند رو بسوزونیم. بعد از اطمینان از خوابیدن کمپهای مجاور، ما هم خواب رو الویت قرار دادیم و حدود ساعت ۱ نیمه شب چادر و کیسه خواب رو پل این دنیا به دنیای خواب قرار دادیم. منبع: کجارو

مطالب مرتبط:

دیدگاه