روزشمار: ۴ فروردین؛ روز جهانی سل

محبوبه پوریوسفی
محبوبه پوریوسفی جمعه، ۴ فروردین ۱۳۹۶ ساعت ۰۸:۰۰
روزشمار: ۴ فروردین؛ روز جهانی سل

در ۲۴ مارس ۱۸۸۲ برابر با ۴ فروردین ماه سال ۱۲۶۱ شمسی دکتر «رابرت کخ» برای اولین بار کشف خود را در مورد باسیل سل در کنفرانسی در برلین مطرح کرد که این روز به همین دلیل روز جهانی سل نامگذاری شده است.

«رابرت کخ» ‏در آزمايشگاهی در برلن روی عامل بيماری سل کار می‌کرد. به خاطر اين کشف مهم، عامل بيماری سل به اسم او «باسيل کخ» نامگذاری شده است. اين ميکرب هوازی ممکن است مدت‌ها در بدن بماند و تکثير نکند و هنگامی دست به فعاليت بزند که بدن بر اثر بيماری ديگر و يا تغذيه بد و ناکافی و عواملی از اين دست ضعيف شده باشد. با وجود کشف ميکرب بيماری سل، تا اواسط قرن ۲۰ داروی قطعی درمان آن به دست نيامده بود.

رابرت کخ

کخ در یازدهم دسامبر سال ۱۸۴۳ بعنوان سومین فرزند از سیزده فرزند پدر و مادرش در شهر کلاوس تال ایالت نیدرساکسن آلمان بدنیا آمد. از میان این فرزندان تنها نه پسر و دو دختر توانستند از دوران شیرخوارگی جان سالم بدر برند.

رابرت کخ به هنگامی که چهارساله بود با نگاه کردن به تکالیف مدرسه برادران بزرگترش، خود به تنهایی خواندن و نوشتن آموخت.

در سال ۱۸۵۱ در کلوستهال وارد دبیرستان شد. او به زبان‌های کلاسیک لاتین و یونانی که آن زمان در دبیرستان تدریس می‌شد علاقه چندانی نشان نمی‌داد و برعکس به یادگیری فرانسه و انگلیسی علاقه فراوانی داشت و همین دانستن زبان انگلیسی بعدها، به او در پژوهش‌هایش در آفریقا و هندوستان کمک شایانی کرد. در اکتبر ۱۸۶۲ با موفقیت امتحانات دبیرستان را گذراند و دیپلم گرفت.

او در سال ۱۸۶۲ پس از اتمام دوران دبیرستان در شهر گوتینگن نخست به تحصیل در رشته زبان‌شناسی پرداخت اما در همان ترم اول رشته تحصیلی خود را عوض نمود و به پزشکی روی آورد.

رابرت کخ

از بین استادانی که کخ همواره او را به خاطر داشت گئورگ مایسنر، یکی از اساتید کار با حیوانات بود که بعدها نقش مهمی را در زندگی پژوهشی کخ داشت. در سال ۱۸۶۵ کخ تحت‌نظر مایسنر درباره تشکیل اسید سوکسینیک در انسان به مطالعه پرداخت. کخ حتی بخشی از آزمایش‌های را روی خودش انجام می‌داد و رژیم غذایی خاصی را به خود تحمیل می‌کرد و هر روز ادرار خود را برای وجود اسید سوکسینیک مورد آزمایش قرار می‌داد.

چهار سال بعد رابرت که در مکتب اساتیدی چون یاکوب هنله، گئورگ مایسنر و کارل هاسه تعلیم دیده بود، تحصیل خود را در این رشته بپایان رسانید و در همان سال در میان شگفتی دیگران نامزدی خود را با امی فراتس اعلام و سال بعد هم با او ازدواج نمود.

کخ بلافاصله پس از اتمام تحصیلات خود در بیمارستان عمومی شهر هامبورگ بعنوان پزشکیار مشغول بکار شد. جائیکه در همان سال ۱۸۶۶ بهنگام شیوع بیماری وبا فعالانه به کار پرداخت. بیشتر مبتلایان به این بیماری در آن سال جان خود را از دست دادند. در سال ۱۸۶۸ کخ در شهرک کوچک لانگنهاگن در نزدیکی هانور مشغول بکار بود جایی‌که بارها مجبور گشت مطب کوچک خود را به خاطر کمبود مراجعین تعطیل نماید. با این وجود این بزرگمرد پزشکی در اتاق کوچکی که پشت مطبش قرار داشت به تحقیق می‌پرداخت. نخستین کار بزرگ او زمانی شروع شد که به مبارزه با بیماری دامی سیاه زخم که احشام دامداران شهرک لانگن هاگن را نابود می‌کرد، پرداخت. او با ابداع روش نوینی که بر طبق آن پژوهشهای میکروسکوپی آسانتر می‌شد به مشاهده میکروب‌ها پرداخت. تا پیش از آن نمونه‌های آزمایشی را در محلول‌هایی نگاهداری می‌کردند و به نگام قرار دادن نمونه‌ها به زیر لوله میکروسکوپ، باکتری‌ها با حرکت در محلول از میدان دید واقع در زیر لوله میکروسکوپ دور می‌شدند. کخ با درست کردن خمیری از جلبک‌ها که آنرا آگار- آگار می‌نامند، میکروب‌ها و باسیل‌های پرورشی درون خمیر را کم حرکت می‌کرد.

او در سال‌های ۱۸۷۰ و ۱۸۷۱ داوطلبانه بعنوان پزشک ارتش در جنگ‌های میان آلمان و فرانسه خدمت کرد و پس از بازگشت از جنگ با شرکت در امتحانی که با موفقیت آنرا پشت سر گذاشت، توانست به عنوان رسمی پزشک دولتی دست یابد و عضو آکادمی پزشکی سلطنتی آلمان شود.

کخ ابتدا تنها کار می‌کرد اما بعدها سرپرستی تیم‌های پزشکی متعددی را به عهده گرفت. یکی از بزرگ‌ترین و بارزترین استعدادهای وی همانا تشکیل تیم‌هایی از متخصصین بدور خویش و تشویق ایشان به کار بود.

در آن زمان پزشکان اروپا در امر مبارزه با بیماری‌ها زیاد موفق نبودند و کخ در این رابطه می‌گفت:

زمانی که پزشکی در پشت تابوت بیمارش راه می‌رود، به این می‌ماند که علت در پی نتیجه دوان است.

کخ به همراه متخصصین پیرامونش کوشش می‌کردند که در مسیری دیگر گام بردارند. در سال ۱۸۸۲ کخ موفقترین سال زندگی پزشکی خود را که با فراز و نشیب بعدی هم همراه شد، پشت سرگذاشت. او در این سال رسماً اعلام نمود که عامل بیماری سل را شناسائی کرده‌است. این یک خبر خارق العاده بود که بسرعت در تمامی جهان پخش گردید. سل یک بیماری معمولی نبود. به آن طاعون سپید می‌گفتند و مسبب بیست درصد از کل مرگ و میرها در اروپا بود که بیشتر نیز گریبان جوانت‌رها را می‌گرفت و درمان هم نداشت زیرا که علت را نمی‌شناختند. با کشف باسیل کخ، اکنون مشخص گشته بود که این بیماری از کجا می‌آید و چرا بیشتر در محله‌های پرجمعیت و کم درآمد یافت می‌شود و نیز چگونه می‌توان از گسترش آن جلوگیری نمود.

رابرت کخ

در سال ۱۸۸۳ کخ بهمراه تیمی پزشکی از فرانسه در مصر بمبارزه با وبا برخاست و در آنجا باکتری ویبریو را که عامل اصلی بیماری وبا می‌باشد، دوباره شناسایی کرد. این باکتری پیشتر توسط پزشکی ایتالیایی بنام فیلیپو پاچینی در سال ۱۸۵۴ یعنی تقریباً سی سال پیشتر از کخ کشف شده بود ولی به این کشف اهمیتی نداده بودند. کخ در سال ۱۸۸۵ کخ بدرجه استادی دانشگاه برلین نایل گشت.

هشت سال پس از کشف عامل بیماری سل، کخ دچار اشتباهی در امر عرضه داروی معالجه این بیماری شد. ماجرا به این‌صورت بود که در آگوست سال ۱۸۹۰ قرار بود که پنج هزار نفر از پزشکان و پژوهشگران در رشته پزشکی از چهل کشور جهان، به مناسبت دهمین کنگره بین‌المللی پزشکی گرد هم آیند. کشور آلمان بعنوان میزبان این گردهم آیی کوشش فراوان داشت که خود را موفق و مسلط به فن نشان دهد. رابرت کخ نیز بعنوان یکی از سه سخنگوی اصلی کنگره برگزیده شده بود. مشخص نیست که آیا کخ تحت تاثیر فشارهای تبلیغاتی و یا اینکه بنا به انگیزه‌های شخصی در این کنگره دارویی برای معالجه و پیشگیری بیماری سل به شرکت کنندگان در کنگره معرفی کرد. این دارو گرچه پیش از آن بمدت کوتاهی بر روی خود کخ و برخی دیگر از همکارانش آزمایش شده بود ولی این آزمایش‌ها به نتایج قطعی نرسیده بودند. پخش این خبر هزاران نفر بیمار را از سراسر اروپا بسوی برلین روانه ساخت. همگی امید داشتند که بهبود یابند. بیمارستان‌های برلین پر شده بودند و هتل‌های برلین نیز مملو از بیماران بود بصورتی که امر مداوا در خود هتل‌ها انجام می‌گرفت. اما دارو چیزی را که از آن انتظار می‌رفت انجام نداد و کخ که تحت فشار عمومی قرار گرفته بود از ترس مردم خشمگین بهمراه همسرش آلمان را بمقصد مصر ترک کرد. این آغاز سفرهای زیادی بمناطق مختلفی در جهان بود که در آنها کخ پیوسته در شکار میکروب‌ها و باسیل‌ها بود و بمبارزه با بیماری‌های مسری و شایع می‌پرداخت و سال‌های زیادی طول کشید. همان سال با یک دختر جوان به نام «هدویگ فرایبرگ» ازدواج مجدد کرد که تا پایان عمر با او بود.

در سال ۱۸۹۳ کخ از همسرش جدا شد و در سال ۱۹۰۵ آکادمی نوبل با دادن جایزه پزشکی نوبل آن سال به کخ از زحمات و کارهایش در امر پزشکی قدردانی نمود.

پنج سال پس از آن در بیست و سوم ماه می‌سال ۱۹۱۰ کخ که بارها از دست بیماریهای عفونی و مسری مانند مالاریا رهایی یافته بود در سمت چپ سینه خود احساس درد کرد و دچار نفس‌تنگی شد. او را به بیمارستانی در بادن-بادن آلمان منتقل نمودند. در بیست و هفتم همان ماه پزشک معالجش او را در اتاق خود در برابر درب باز بالکن و نشسته بر روی صندلیش بی‌حرکت یافت. جسد کخ را بنا به وصیتش سوزاندند و خاکسترش را در ظرفی نهاده و به انستیتوی مبارزه با بیماری‌های عفونی در برلین فرستادند. این ظرف در محلی مخصوص نگاه داشتند و پس از آن نیز با انتقال آن به انستیتوی تازه‌ای که به نام خود کخ نامیده می‌شود از آن نگاهداری می‌کنند.

در همین روز:

  • تصرف بغداد توسط «شاه اسماعيل اول» بدون جنگ و درگيری (۹۱۴ قمری)
  • اعلام لغو حكم تحريم تنباكو از جانب «ميرزای بزرگ شيرازی» (۱۳۰۹ قمری)
  • روز جهانی سل

مطالب مرتبط:

دیدگاه