سفر خانوادگی به لنکاوی، مالزی

امیرعلی محمودی | چهار شنبه, ۱۱ فروردین ۹۵ ساعت ۲۲:۱۵

ساکنان لنکاوی در کنار دلتای رودخانه، انسان‌هایی بسیار مهربان هستند. لنکاوی فقط یکی از چندین جزیره‌ زیبای مالزی‌ است که محیطی آرام و مفرح برای یک سفر خاطره‌انگیز خانوادگی فراهم می‌کند. با کجارو همراه باشید تا گزارش یک سفر خانوادگی را از زبان این گردشگران بخوانیم.

 مقاله‌ زیر گزارشی‌ است از یک سفر خانوادگی که از زبان خود این گردشگران بیان شده است. اگر شما هم می‌خواهید به یکی از جزایر قدیمی مالزی سفر کنید، گزارش زیر را از دست ندهید.

مقالات مرتبط:

  • ماه عسل در کوالالامپور؛ مالزی
  • ۱۵ جای رویایی در آسیا برای یک ماه‌ عسل تابستانی

بچه‌های من با اشتیاقِ تمام روی قایق‌ موتوری ایستاده‌اند و به‌دنبالِ درخششی از طلا در آن اعماق تیره هستند. چیزی آن زیر وجود دارد که موجب موج روی سطح آب می‌شود. بچه‌ها رو به من کردند و با لحنی معترضانه گفتند: اینجا که هیچی نیست!

دختر ۸ ساله‌ام، رای، نگاهی به برادرش لوکای ۶ ساله کرد تا ببیند او چیزی پیدا کرده است یا نه.

خم شدم تا بچه‌ها رو بگیرم. بهشون گفتم، نوکِ انگشت‌هاتونو به کناره‌های قایق بذارید و ازشون خواستم زیاد دور نشن.

هر دوی اونها، مثل همه‌ بچه‌های دیگه، با دقت در حال جستجو بودند تا اینکه چیزی از درون آب بیرون آمد و به‌صورت رای خورد.

لوکا: مامان، تو هم دیدیش؟

رای با خنده‌ بزرگی که روی لب‌هاش بود، گفت، اون خورد به چشمم! بهم سیلی زد! بهم سیلی زد!

مالزی

در واقع ما به یک ماهیِ تیرانداز (از خانواده‌ ماهی‌های خاردار) برخورده بودیم. نوعی ماهی طلایی رنگ با خطوط سیاه‌رنگ روی پشتش که شهرتش به خاطر شکار حشرات با پرتاب قطرات آب به‌سوی آنهاست؛ به عبارت دیگر، آب دهان خود را روی طعمه‌ها می‌اندازد. ماهیِ تیرانداز که طولش به ۱۰ سانتی‌متر می‌رسد، تنها یکی از چندین گونه‌ای است که ما در این هزارتویِ ۵۵۰ میلیون‌ ساله دیده‌ایم؛ هزارتویی که از انواع کرنا و چندل (درختچه‌های حاره‌ای زیستگاه ماهی‌ها و میگو‌ها) پر شده و در واقع پارک جنگلیِ کلیم کراستِ لنکاوی را تشکیل داده است. دیگر گونه‌ها شاملِ عقاب دریایی، زغن (پرنده‌ حشره‌خوار)، سمور آبی و ماهیِ واکینگ‌فیش و البته به‌علاوه‌ یک طبیعت‌شناسِ حرفه‌ای به‌ نامِ آیدی عبدالله است که همراهِ تورِ سفری ما هستند. او امروز ما را از دلتای رود در کرنای هتل عبور خواهد داد. عبدالله با اشاره به صخره‌ها، می‌گوید:

سنگِ‌آهک، از به‌هم فشرده‌ شدنِ چندین میلیون ساله‌ موجودات و حشرات کوچک در کنار هم تشکیل شده است. این منطقه ۶۵۰ میلیون سال قبل با فشارِ قاره‌ استرالیا شکل گرفته است. جزایری که شکلی ابتدایی و ناموزون داشتند. منظره‌ کراستی که می‌بینید از سنگ‌ آهک تشکیل شده است؛ اما بقیه از گچ و کربنات کلسیم ساخته شده‌اند. سنگ‌هایی که اینجا هستند، با گذر زمان و فرسایش آب به این شکل، گرد و لغزنده شده‌اند.

مالزی

رای می‌پرسد: چه اتفاقی برای موجودات دیگه افتاد؟ دایناسور ها؟

عبدالله پاسخ می‌دهد: همگی در هم فشرده و تجزیه شدند.

حدس می‌زنم عبدالله در نیمه‌های دهه‌ پنجم زندگی‌اش است؛ او داستان‌گویِ جذابی‌ است که قبلا مربیِ پرواز و مسئولِ جایگاه سوختگیری بوده که در کار دومش (سوختگیری) و در جریان یک تصادفِ قایق‌موتوری صدایش کلفت و خشن شده است.

دیگر علایق او عبارت‌اند از: طبیعت، خانوداه‌اش (سه فرزندِ نوجوان و همسرش که طبق سنت مالزیایی بسیار دیر ازدواج کردند)، عکاسی (که با افتخار، برترین دوربین‌های منطقه را از آنِ خود می‌داند) و البته خودرو؛ اما علاقه‌اش به خودرو چندان زیاد نیست. خودروی او، یک پژوی ۳۰۶ است. طولی نکشید که همکار من و او در مورد خودرو، شروع به بحث کردند و حسابی گرمِ سخن شده‌اند.

اما خوشبختانه، آیدی عبدالله، بحث را دوباره به طبیعت باز‌می‌گرداند. در حالی‌ که به‌آرامی در رودخانه‌ حرکت می‌کنیم، نسیمِ خنکی به استقبال گرمای استوایی می‌آید. عبدالله با اشاره به گِل‌و‌لای کنار رودخانه از ما پرسید: قبلا ماهیِ واکینگ‌فیش ندیدین؟ نه؟

مالزی

بچه‌ها گفتند: کجاست؟ نمی‌تونم ببینمش! اوناهاش! ببینین، اونجاست!

بالاخره توانستم یه واکینگ‌فیشِ پوشیده از گِلِ مایل به رنگ قهوه‌ای‌ ببینم که در حال عبور از میان گِل‌ها بود. این ماهیِ کوچکِ ۵ سانتی‌متری که شبیه مارماهی هم هست، دو پا در جلو و یک دُم دارد که اکسیژن را جذب می‌کند و البته یک آبشش هم برای آب. این فقط یکی از موجوداتی‌ است که در کنار درختچه‌های سرسبز کرنایِ جنگل زندگی می‌کند؛ که البته خیلی هم از کنار رودخانه دور نیست. چیزهایِ عجیب زیادی وجود دارد که آیدی به ما نشان دهد. او با اشاره به یک درختچه‌ کرنای ستبر نزدیک قایق می‌گوید که آن یک درختِ متحرک است.

مالزی

آیدی در مورد آن گفت:

 این درختان، می‌توانند طی ۱۵ تا ۲۰ سال حدود نیم متر حرکت کنند. در واقع این درختان، به‌عنوان سدی بین زمین و خشکی عمل می‌کنند و آب را از طریق غشایِ ریشه‌ خود تصفیه می‌کنند. برگ‌های این درختان، عملا نمکِ آب را بیرون داده و آن را به رنگ زرد درمی‌آورند و در نهایت آب‌ شیرین را در قسمت زیرین خود انباشته می‌کنند.

لوکا با حرکت کردن به این سو و آن سو، ادای شخصیت‌هایِ درختیِ فیلمِ محافظان کهکشان را در‌می‌آورد. آیدی نحوه‌ حرکت درختان را برای ما توضیح داد؛ ریشه‌ها درخت را به بالای زمین حرکت می‌دهند (هرچه زمینِ احاطه‌ شده توسط درخت بیشتر باشد، به همان میزان، ثابت‌تر می‌ماند).

Langkawi

این حرکت به‌قدری ادامه می‌یابد که ریشه‌ها برای تشکیل درختِ سوم، به درخت دیگری متصل شوند. این نهایتِ جامعه‌گرایی‌ است. هر چیزی کاملا در راستای دیگری در حال حرکت است.

این درسِ زیست‌شناسی برای گروه ما بسیار جذاب بود. همگی از داستان‌های علمیِ و سرگرم‌کننده آیدی لذت می‌بردیم.

او دوباره اشاره می‌کند؛ خرچنگ‌ها رو ببینید! به‌سمت شما می‌آیند!

مالزی

گِل‌و‌لای چسبناک جنگل، خانه‌ موجودات بسیاری‌ است که می‌توانند در گوشه‌ای از آن آرام گیرند. خرچنگ‌های کاونده‌ای که رنگ قهوه‌ایِ مایل به قرمز دارند، چنگکِ بزرگی دارند. این‌ها در ابتدا فریبنده و کم‌تعداد به‌نظر می‌رسند، اما اگر با دقت نگاه کنید، متوجه خواهید شد که حدود ۶۰ خرچنگ بر هر متر مربع وجود دارد که زمین را به‌کلی پوشانده‌اند!

آیدی می‌گوید، این خرچنگ‌ها، منبع غذایی مهمی هستند. مگر اینکه قد شما یک سانتی‌متر باشد که در این صورت، شما منبع غذاییِ خرچنگ‌ها خواهید بود!

دو تا خرچنگ‌ها دیدیم که در کنار یکدیگر فرو رفته بودند؛ حرکت‌شان شبیه به رقص مکزیکی بود! ظاهرا خرچنگ‌های نر، وقتی می‌خواهند برای خود جفتی برگزینند یا حریفی برای خود بطلبند، این‌گونه در خود می‌پیچند و بالا و پایین رفته و چنگک‌هایشان را به‌صورت افقی نگه می‌دارند. اگر خرچنگی از خرچنگ دیگر بخواهد نزدیکش برود، چنگک‌های خود را به‌صورت گرد درآورده و تکان می‌دهد.

خرچنگ‌های نر، آن‌قدر برای به دست آوردن خرچنگ ماده می‌جنگند که آن را مال خود کنند. اگر خرچنگ‌ها احساس خطر کنند یا در نقطه‌ای تنگ و فشرده قرار گیرند، چنگک‌های خود را می‌بُرند. در حالی که بچه‌ها در حال بازی با چنگک‌های خرچنگ‌ها هستند، به قلمرو میمون‌های مکک (نوعی بوزینه‌ی دُم‌کوتاه) می‌رسیم که به نظر بسیار بازیگوش و کنجکاو هستند. با ایستادن قایق، همه‌ این میمون‌های باهوش به ما خیره شدند. آیدی هشدار داد، هر زمانی که به اینجا می‌آیید، به آن‌ها غذا ندهید. میمون‌ها با ناراحت جلوه‌ دادن خود، سعی در فریب شما خواهند داشت. آن‌ها بسیار باهوش‌اند و داستان غم‌انگیزی در چشمانشان وجود دارد: شوهرم به من غذا نمی‌دهد یا چند روز است که غذا نخورده‌ام! آن‌ها از دور خیلی بانمک و دوست‌داشتنی هستند، اما غذا دادنِ نادرست ممکن است به مرگ آن‌ها منجر شود. میمون‌ها همانند انسان‌ها نمی‌توانند کربوهیدرات‌های پیچیده را هضم کنند. آن‌ها از ما غذا می‌خواهند تا سیر شوند، اما به‌راحتی سیر نمی‌شوند. اگر می‌خواهید میمون‌ها را به وجد بیاورید، یک بسته چیپس به سمتشان پرتاب کنید. اما آیدی هشدار می‌دهد، سیب‌زمینیِ پُر‌نشاسته‌داری مثل این چیپس‌ها، باعث تشنگی میمون‌ها می‌شود. به‌ جای چیپس به آن‌ها میوه دهید. آیدی عبدالله در ادامه می‌گوید برخی از میمون‌ها به ترساندن گردشگران عادت کرده‌اند و با پریدن از شاخه‌ها به داخل قایق و دزدیدن غذا و وسایل آنان موجب ترس و ناامنی گردشگران شده‌اند. باید قیافه‌ عصبانیِ میمون‌ها را می‌دیدید، وقتی که می‌خواستند داخل قایق بپرند، ولی شاخه قطع می‌شد!

Langkawi

بعد از پشت سر نهادنِ خانواده‌ میمون‌ها به آواره‌های ساختمان‌های آجری رسیدیم که بقایای کارخانه‌ زغال‌سازی بودند. چوبِ درختان کرنا و چندلِ محلی به‌آرامی می‌سوزند که در نهایت زغالِ مرغوبی از آن‌ها تولید می‌شود که عمدتا به ژاپن صادر می‌شود. متأسفانه این کارخانه تأثیر مخربی بر اکوسیستم منطقه داشته است و فضولات آن موجب کم شدن و مرگ‌و‌میر ماهی‌های رودخانه و نیز انقراض تقریبیِ عقاب‌های دریایی شده است. این کارخانه در سال ۲۰۰۰ بسته شد و در پیِ آن صندوق خیریه‌ای برای پاکسازی منطقه و آب ناحیه و نیز بازگرداندن منبع غذایی برای عقاب‌های دریایی راه‌اندازی شد.

با رفتن به مناطق شمال‌شرقی در رودخانه‌ کیلیم، رگه‌هایی از موفقیتِ ابتداییِ این پاکسازی را دیدیم.

طی ۲۰ دقیقه‌ آینده برنامه‌ ما رفتن به نمایشی‌ است که در آن کایت‌ها به پرواز درخواهند آمد و نیز عقاب‌های دریایی برای گرفتن شام خود به داخل رودخانه شیرجه می‌زنند.

مالزی

عقاب ها می‌توانند طعمه‌ خود را از فاصله‌ ۱۶۰۰ متری زیر نظر یگیرند؛ همچنین می‌توانند ۶۴ کیلومتر در ساعت، با بال‌های باز خود، به نرمی در آسمان حرکت کنند.

آیدی کماکان در حال عکاسی با دوربین خود برای ثبت تصاویری برای فیلم مستندش است.

بالاخره کمی جلوتر آخرین شگفتیِ سفر خود را دیدیم؛ یک افعیِ فلس‌دارِ زرد و خاکستری رنگ که سرش را برای پنهان ماندن از دید عقاب دریایی مخفی کرده است.

آیدی می‌گوید اگر این مار‌ها رنگشان تیره باشد، به هر چیزی حمله خواهند کرد، زیرا این تغییر رنگ به‌علت صدمه دیدن به چشمانشان است که به هرچه عصبانی‌تر شدنشان کمک می‌کند.

مالزی

رای پرسید: خطرناکه؟

آیدی: تا حالا ندیده‌ام کسی با سم این مار کشته شود؛ به آن صورت، کشنده نیست.

همین طور که به مار نزدیک می‌شویم، رای با ترس و تعجب به ما می‌نگرد. وقتی که نزدیکش شدیم، آيدی گفت، خیلی خب! کافی‌ است، زیرا نمي‌خواست، بهای کنجکاویِ رای، یک نیش تلخ باشد.

روز بعد، از سکوی خانه‌ ساحلی‌مان میمون‌ها را نگاه می‌کردیم که با پریدن به این‌سو و آن‌سو در حال ورزش کردن بودند.

میمون‌ها در قد و اندازه‌های مختلف از جمله مادر و بچه‌ها به‌دنبال رهبر گروه راه افتاده بودند. دوربینم را برداشتم و شروع به عکاسی کردم.

میمون نری که به نظر می‌آمد رئیسشان است، به ما نگاه می‌کند و با بی‌اعتنایی به‌سمت ما می‌آید. ما در اتاقمان و کنار پنجره آرام نشسته بودیم، اما با نزدیک شدن میمون فرار کردیم.

مالزی

از پشت شیشه‌ پنجره دیدیم که آن میمون، صدف‌هایی را که روز قبل جمع‌آوری کرده بودیم با خود برد!

حالا واقعا کی برای گردش آمده؟ ما یا میمون‌ها؟!

مطالب مرتبط:

منبع natgeotraveller

دیدگاه