سفرنامه: عبور از دشت لوت، ماموریت غیرممکن (قسمت دوم)

حمید حسن‌زاده
حمید حسن‌زاده سه شنبه، ۲۶ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۰
سفرنامه: عبور از دشت لوت، ماموریت غیرممکن (قسمت دوم)

تیم سکرت کامپس بر پهنه‌ی کویر گام نهاده و همچنان برای عبور از این دشت خشک تقلا می‌کند. با کجارو همراه شوید تا درباره جزئیات این ماجراجویی بخوانید.

 خنکایی خاصی در هوا حس می‌شود. همین که از چادر گرمم خارج می‌شوم پای برهنه‌ام به شن سرد می‌خورد. بند کفش‌های مخصوص کویرم را می‌بندم و چفیه فلسطینی‌ام را به سفتی گره می‌زنم.

این مقاله خاطرات فردی است که به ایران سفر کرده و آن را در سایت «National Geographic» منتشر کرده است.

پس از صرف صبحانه با نان لواش ایرانی و نیمرو وارد ریگ برزف می‌شویم که یکی از بزرگ‌ترین دشت‌‌های ریگ در سراسر جهان است.

تپه‌های شنی شمایل‌گونه، که برخی از آن‌ها ارتفاعی بیش از ۱۰۰ متر دارند، توسط بادهای ۱۲۰ روزه به فرم هلالی درآمدند. از ماه آوریل این باد به‌مدت ۱۲۰ روز می‌وزد.

روزانه حدود ۱۹ کیلومتر از میان تپه‌های شنی حرکت می‌کردیم و روحیه‌مان با فرازونشیب‌های متعددی دست‌وپنجه نرم می‌کند. از برجستگی‌هایی بسیار باریک صعود کردیم و ردپایی سینوسی شکل روی تپه‌ها به‌جای گذاشتیم.

شن سست است و تلاش برای صعود از آن نیازمند پیاده‌روی با سرعتی بالا است. کارن از اعضای تیم که متخصص فناوری اطلاعات از دانشگاه بیرمنگام است، می‌گوید:

به این می‌ماند که خلاف جهت آب شنا کنید.

دشت لوت

پس از صعود به هر تپه می‌توانستیم عالی‌ترین هنرمندی طبیعت را به تماشا بنشینیم: افق پهناور و موجی شکل که با قله‌هایی همانند کیکی شنی، گاهی گیاه ماگنولیا کم‌رنگ و در برخی موارد به رنگ کارامل تیره و قهوه‌ای فندقی عجین شده بود. بهم ریختن شن‌ها با قدم‌های عرضی، زیبایی و کمال آن‌ها را مورد تعرض قرار می‌دهد ولی با این حال مفرح است.

از توانایی کاوشگران همراه من که از دشواری‌ها به تنگ آمده‌اند، رفته‌رفته کاسته می‌شود. ما تیمی با ویژگی‌های مختلف داریم که هرکدام هدف خاصی برای آمدن به این سفر دارند. تیم شامل سنگاپوری‌های رواقی، جیسون و اریک است که تابه‌حال هرگز کمپ نزده‌اند، کشاورز متشخص یان و پیتر صاحب رستوران، دوقلوهای آندرا، و نیک که مدیر برنامه فوق ستاره راک، رابرت پلنت است و همچنین مگان که خود را برای ماراتون سابل آماده می‌کند. آندرا سرسختانه می‌گوید:

هیچ‌گاه تعطیلات را در ساحل سپری نمی‌کنم. ساعات کاری من پشت میز سپری می‌شود بنابراین به چیزی افراطی و خارج از محدوده نیازمندم.

دشت لوت

برنامه روزانه ساده است: ساعت ۶ صبح کمپ را بعد از خوردن صبحانه جمع می‌کنیم. تمام طول روز را راهپیمایی می‌کنیم. پس از رسیدن، جرعه‌ای چای شیرین زندگی‌بخش می‌نوشیم. چادرها را برپا می‌کنیم. شن را از سر و رویمان می‌روبیم.  زیر آسمانی پرستاره شام می‌خوریم و با ستاره‌ها و شهاب‌باران، آهسته زیر لب زمزمه می‌کنیم.

ما در لوت تنها موجودات زنده نیستیم. برخی گونه‌ها نیز در این دشت خانه دارند. درختان نحیفی وجود دارند که سایه‌شان سنجاقک‌ها را به زیر خود جذب می‌کند. ردپاهای گربه‌ها و پرنده‌های کوچک روی شن باقی مانده‌اند و ما به تماشای روباه مکار صحرا با گوش‌های نوک تیزش می‌نشینیم. ردپای شترها در نزدیکی محل کمپ ما که در شیاری بزرگ در میان تپه‌های شنی قرار گرفته به گله‌ای از شترهای وحشی ختم می‌شود. با خودم می‌اندیشم که کاش می‌توانستیم از شتر برای حمل بار استفاده کنیم.

شترها در لوت

مهرداد می‌گوید:

این‌ها شترهای ایرانی هستند و مانند شترهای عربی برای حمل بار مناسب نیستند.

دشت درد

روز چهارم و وضعیت ماموریت: تیم همچنان استقامت می‌کند ولی پاهایشان با مشقت راه می‌پیماید. تپه‌های شنی پیش رو بیشتر به کوه می‌مانند.

لوکا می‌گوید:

ماه‌ها زمان می‌برد تا از این تپه‌ها عبور کنیم.

در نتیجه ما راه‌مان را به‌سمت دشت فلفل‌نمکی‌ای که به نرمی در حال گسترش بود، پیش گرفتیم. گذر زمان سنگ‌های سطح زیرین زمین را به توفال‌های خردشده تبدیل کرده است. در ۵ روز آینده هیچ بوته گیاه زنده‌ای مشاهده نکردیم.

سایه‌ای در کار نیست. هرچه که به‌سمت قسمت درونی کویر کشیده می‌شویم موجودات زنده را نایاب‌تر می‌یابیم. زیاد از گندم بریان فاصله نداریم، فلاتی که از مذاب پوشیده شده است. در همین مکان بود که در سال ۲۰۰۴ گرم‌ترین نقطه کره زمین با دمای ۷۰/۷ سلسیوس به ثبت رسید. لوت گرم‌ترین مکان دنیا بین سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۹ بوده است. تنها در هوای خنک فصل زمستان است که شما به لطف دمایی قابل‌تحمل (بین ۲۵ تا ۴۰ درجه سلسیوس) می‌توانید از این سرزمین گذر کنید.

گیاه کویری

اما راهپیمایی ۴۰ کیلومتری همراه با تجهیزات به لطف دانه‌های شن و گرمای سوزان باعث می‌شود به سرعت خسته شویم. لوکا که آموزش پزشکی دیده با باندهای مخصوص تاول شروع به کار می‌کند. آندرا می‌گوید:

حتی اگر پاهایم خرد شوند ادامه خواهم داد.

آن‌ها به انتهای راهپیمایی نزدیک شده‌اند.

روز بعد ۲۵ کیلومتر آزاردهنده دیگر را پیمودیم و در عمق «چشم لوت» غرق ‌شدیم. می‌توانید به این دهانه کروی بزرگ یک سوراخ تخلیه بگویید، البته در صورتی که آب تا به امروز این مکان را لمس کرده باشد! اما گفته می‌شود که «چشم» در اثر باران شهاب‌سنگ بدین شکل درآمده است. بسیار باشکوه است؛ دورادور این دهانه را رسوبات کالامین تیره پوشانده‌اند، درونش بلوک‌های مجزای سنگ سیاه وجود دارد که شهری را که بادهای متعدد آن را فرسوده‌اند و صیقل داده‌اند، به ذهن متبادر می‌کند.

کویر لوت

پس از عبور از دریاچه‌ای خشک که پوسته‌ای ترک خرده دارد چون پوست تخم‌مرغ بر پهنه‌ای بی‌افق قدم نهادیم. گاهی با حرکاتی موزون که حرکت کاروان‌ها را تداعی می‌کرد به پیش می‌رویم. به‌صورت مداوم از باند تاول استفاده می‌کنیم. مذاب سیاه خرد شده به تغییرات دمای بالا دلالت می‌کند.

مطالب مرتبط:

دیدگاه